به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۰۰:۳۸
 
۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۳ ساعت ۱۰:۵۱
کد مطلب : ۱۲۴۶۹۷
رفتارشناسی سیاسی جامعه ايران در گفتگو با بهار؛

حسین باهر: مردم به‌دنبال فهم حقایق‌ رخدادها هستند

«در اغلب موارد احساسات جامعه ایرانی بر منطقش غلبه دارد اکثریت جامعه ایران را افرادی تشکیل می‌دهند که همواره در تمامی مسائل اظهار نظر می‌کنند و به دنبال هیجان هستند.» این را پرفسور حسین باهر جامعه‌شناس و بنیان‌گذار مکتب «کنش‌شناسی» می‌گوید. وی در عین حال که به استفاده سیاست‌مداران از هیجان و جو ایجادشده بین مردم برای پیشبرد اهدافشان اشاره می‌کند، نقش روشنفکران جامعه را روشنگری می‌داند به نحوی که به درخواست‌های کمک بالادستی‌های جامعه پاسخ مثبت داده و نظرات راهگشای خود را در اختیار آنها قرار دهند. وی با بهار به گفت‌وگو نشسته و نقطه‌نظرات خود را درباره رفتار و واکنش مردم در حوادث اخیر از جمله نقش پررنگ در تشییع جنازه آیت‌الـله هاشمی رفسنجانی، حضور در محل آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو که به‌شدت از طرف روشنفکران جامعه تقبیح شد و نقش سیاست‌مداران در مواجهه با چنین حوادثی مطرح کرد.
حسین باهر: مردم به‌دنبال فهم حقایق‌ رخدادها هستند
فائزه طاهری

اجازه بدهید گفت‌وگو را از اینجا آغاز کنیم که به طور کلی در خصوص رفتارهای سیاسی ایرانیان چه توضیح مشخص و جامعه‌ای وجود دارد؟
ببینید مردم ما یکدست نیستند. البته هیچ کجای دنیا مردم یکدستی ندارد اما تیپولوژی اجتماعی مردم ما بسیار ناهمگن است و طیفی از منفی بی‌نهایت تا مثبت بی‌نهایت را در بر می‌گیرد. کسانی هستند که همه چیز را منفی می‌بینند و فکر می‌کنند همه مسائل دست سیاستمداران و دولتمردان است و درواقع هر اتفاقی دستکاری ‌شده، مدیریت ‌شده، سازمان‌یافته یا به اصطلاح مهندسی‌شده است. از طرفی برخی دیگر معتقدند تمام مسائل صد در صد دست خداست. بین این دو دسته نیز یک طیف وجود دارد که افراد متفاوتی را در بر می‌گیرد. قاعدتا چهار دسته می‌توان برای طیف موجود در جامعه در نظر گرفت. بخشی از مردم به هیچ موضوعی کاری ندارند، آنها از کنار حوادث عبور کرده و سعی می‌کنند زودتر به فعالیت‌های خود برسند و به تجمعات کاری ندارند. بخشی دیگر از مردم به همه موضوعات کار دارند. این دسته همان افرادی هستند که در تشییع‌جنازه‌ها همواره زیر تابوت را می‌گیرند و یا برای تماشای آتش‌سوزی می‌روند. بخشی از مردم طرفدار دولت هستند و یا سعی می‌کنند برای حوادث پیش‌آمده حقیقت‌یابی کنند و دریابند مشکل از کجاست که متخصصین و متعهدین و روشنفکرها در این دسته هستند. بخشی نیز مخالف دولت هستند و معمولا ادعا می‌کنند حوادث پیش‌آمده سازمان‌یافته است. اما بخش عمده جامعه در دسته دوم جا می‌گیرند که در مسائل همواره شرکت می‌کنند، نظر می‌دهند، احساساتشان بر منطق غلبه دارد و اغلب به دنبال هیجان و عکس سلفی هستند.

به عنوان یک روانشناس، به نظر شما بهترین نوع تصمیم در مواجهه با حوادثی که در جامعه رخ می‌دهد و ممکن است رنگ و بوی سیاسی نیز به خود بگیرد، چیست؟
تشکیل کمیسیون حقیقت‌یاب امری مردمی یا مدنی است. باید به جای اینکه حدس‌ها را تبدیل به یقین کنیم و انتشار دهیم، مجموعه‌ای از افراد متخصص متعهد غیردولتی و غیرحکومتی تشکیل دهیم که حقیقت‌یابی کنند و آن را در اختیار مردم قرار دهند. دولت موظف است با برنامه‌ریزی این کمیته را تشکیل داده و آزادی بیان و آزادی پس از بیان آنها را نیز تامین کند. همه جا همین‌طور است. همان‌طور که برای برج‌های دوقلوی آمریکا هم کمیسیون حقیقت‌یاب تشکیل شد. زیرا در حوادث این‌چنینی عوامل متعددی می‌تواند تاثیر داشته باشد.

پس تکلیف رسانه‌ها و یا صدا وسیما که  اطلاعات را در اختیار عموم مردم قرار می‌دهند چیست؟
اتفاقا یکی از اشکالاتی که وجود دارد این است که کمیسیون بحران یا خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی و از همه مهم‌تر صداوسیما اطلاعات شفاف و دقیقی را در موعد مناسب در اختیار افراد قرار نمی‌دهد و همه را به حدس و گمان واگذار می‌کند و بدین‌ترتیب هرکسی با ظن خود پیش می‌رود. البته در قرآن هم آمده که باید از افراد کثیر‌الظن پرهیز کرد اما وقتی مقامات مسئول در داخل احتیاط و یا محافظه‌کاری می‌کنند و اطلاعاتی که مردم علاقه‌مند هستند را به آنها نمی‌دهند و یا آمار غلط می‌دهند، مردم که می‌خواهند اطلاعات خود را کامل کنند به رسانه‌های بین‌المللی رو می‌آورند که هر کدام از آنها نیز مطالب را آن‌طور که مطابق میل کارفرمایانشان هست مطرح می‌کنند.

برخی از کارشناسان بر این باورند که ایرانی‌ها جزء جوامعی هستند که احساساتشان بر منطقشان غلبه می‌کند. نظر شما در این باره چیست؟
ببینید ما دو نیم کره مغزی داریم، احساسی و عقلی. جامعه ما بیشتر از اینکه از نیم‌کره عقلی خود استفاده کند از نیم‌کره احساسی استفاده می‌کند و به طور کلی مردم و جامعه ما احساساتی هستد. البته شرایط و پراکندگی جغرافیایی، آب و هوای متنوع و یا تهاجم‌های فرهنگی که به ایران شده نیز در این موضوع تاثیرگذار است و همان‌طور که خصایص قبایل مهاجم روی ما تاثیر داشته، خصایل آنها نیز تاثیر گذاشته است. جامعه ما بیش از شش هزار شاعر و عارف و صوفی دارد که همین موضوع هم نشان‌‌دهنده تعدد و غلبه احساسات در جامعه است.

در چنین جوامعی عوامل وحدتی به چه شکل است؟
واقعیت این است که در ایران عوامل وحدتی بسیار کم است. به عنوان مثال عواملی مانند پرچم و سرود جمهوری اسلامی عامل وحدت ماست اما در هر جای کشور به زبان خاص خود حرف می‌زنند و حتی در جنوب و شمال یک شهر هم ممکن است زبان متفاوتی وجود داشته باشد. ادیان مختلف نیز در ایران ردپاهای مختلفی گذاشتند. در عین حال رفتار و واکنش اکثر مردم به اتفاقات اخیر لحظه‌ای و برخاسته از جو موجود است. کسانی که در ورطه سیاست هستند نیز می‌دانند چه زمانی می‌توانند از جو موجود برای یک موضوع خاص استفاده کنند و هر زمان که بخواهند مردم را بسیج کنند. به همین خاطر است که در چنین برنامه‌هایی شعار زیاد است اما منطق کم است.

شما در لابه لای صحبت‌هایتان به این نکته اشاره کردید که مردم ایران بیشتر احساسی هستند تا منطقی. این عامل چه سودی برای سیاستمداران دارد؟
 پوپولیسم و عوام‌گرایی تاثیر زیادی بر مردم دارد. مانند کاری که افرادی مانند دونالد‌ترامپ یا محمود احمدی‌نژاد انجام دادند. پوپولیسم یعنی جوسازی به طوری که عوام‌الناس را برای مقطع معینی تحت تاثیر عمده قرار دهیم. برعکس آن پلورالیسم است که سعی ‌می‌کنیم جمعیت فرهیخته‌ای را متقاعد کنیم که مردمی بیاندیشند. سیاستمدارها  از احساسات مردم برای پیشبرد منافع خود استفاده می‌کنند. البته تنها سیاستمدارها نیستند، بلکه تاجران، کسانی که تبلیغ می‌کنند و سخنرانان همه با جو کار می‌کنند. مردم نیز بیشتر پیرو کسانی هستند که بیشتر خوب حرف می‌زنند تا آنکه حرف خوب بزنند.

در چنین فضایی نقش نخبگان و روشنفکران در جامعه چیست؟
 نخبه‌ها باید روشنفکری خود را به روشنگری تبدیل کنند. روشنگر کسی است که در مواجهه با مسائل واکنش نشان بدهد. اینکه یک گوشه بنشینند و بگویند ما تحصیل کرده‌ایم و از شرایط موجود رضایت نداریم و هیچ‌ کاری هم نمی‌توانیم انجام بدهیم صحیح نیست. همان‌طور که در حال حاضر هم عده‌ای در داخل و خارج کشور چنین رویه‌ای دارند. البته درست است باید به این فکر بود که برای هر پستی مدیریت شایسته قرار داد، اما در حال حاضر و در کوتاه مدت نمی‌توان همه اعضای شورای شهر را عوض کرد و این چاره کار نیست. بنابراین باید از آنها خواست مشاوران خوبی بگیرند و در صورت مراجعه به روشنفکرها، آنها نباید بگویند من با این حکومت کار نمی‌کنم و اظهارات این‌چنینی. آنها باید در نظر داشته باشند به درخواست‌های کمک پاسخ مثبت بگویند و نظرات خود را در اختیار دیگران قرار دهند تا بالاخره تاثیر خود را بگذارد.
مرجع : روزنامه بهار