با وجود اینکه فعالان سیاسی معتقدند برای طیف اصلاحطلب که بخواهد در راستای بهبود وضعیت موجود گام بردارد و فعالیتی در کشور داشته باشد، تعامل با رهبری و مسئولان نظام جمهوری اسلامی مطابق قانون اساسی از اهمیت بالایی برخوردار است. در همین خصوص محمدتقی فاضل میبدی از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم معتقد است «اصلاحطلبی در کشور به معنای نفی نظام و مخالفت با مسئولان نظام نیست. اصلاحطلبی رسالتی بر دوش دارد که میخواهد وضع موجود را در جهت حفظ نظام و حفظ منافع ملی نقد کند و اگر کسی بر این باور است که اصلاحطلبی به دنبال سازش و همکاری با دشمن و نفی و براندازی و مخالفت با مسئولان است، این کاملا دروغ و تهمت است.» وی در گفتوگو با بهار، نقطه نظرات خود را درباره ارتباط میان اصلاحطلبان و مقام معظم رهبری مطرح کرده است. ***
دیدگاه شما درباره جایگاه اصلاحات در نظام چیست؟ اصلاحطلبی در کشور به معنای نفی نظام و مخالفت با مسئولان نظام نیست. اصلاحطلبی رسالتی بر دوش دارد که میخواهد وضع موجود را در جهت حفظ نظام و حفظ منافع ملی نقد کند. اگر کسی بر این باور است که اصلاحطلبی به دنبال سازش و همکاری با دشمن و نفی و براندازی و مخالفت با مسئولان است، این کاملا دروغ و تهمت است. تا جایی که بنده اطلاع دارم و آنطور که در جلسات متعدد نیز مطرح میشود، رسالت اصلاحطلبی نقد وضع موجود در جهت بهتر شدن و تقویت نظام جمهوری اسلامی ایران است.
رابطه با رهبری نظام چه نقشی در این رسالت اصلاحطلبان دارد؟ طبیعتا کسی که میخواهد این هدف را دنبال کند باید با رهبری نظام نیز تعامل داشته باشد. بدون تعامل با رهبری نظام نمیتوان رسالت اصلاحطلبی را دنبال کرد. به همین خاطر معمولا سران اصلاحطلبی ما از آقای خاتمی گرفته و سایر اعضای این جریان، هیچگاه در مقام تقابل با هیچ مسئولی به ویژه رهبر نظام نبودند، بلکه همیشه به دنبال این بودند نظام به نحوی جلو برود که به اهداف مدنظر امام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دست پیدا کند. بنابراین تعامل با رهبری و سران نظام جزء ضروریات کار اصلاحطلبی است و هرکسی که بخواهد با اصل نظام و قانون اساسی و رهبری تقابل داشته باشد قطعا از جبهه اصلاحطلبی خارج است. در واقع تعامل با رهبری و مسئولان نظام برای هر گروه اصلاحطلب که بخواهد در داخل کشور در جهت نظام فعالیتی داشته باشد و وضع موجود را نقد کند از واجبات است.
این اهداف شامل چه موضوعاتی میشود؟ با بازخوانی اهداف امام و انقلاب در مییابیم که آزادی، عدالت اجتماعی، حاکمیت عقلانیت بر جامعه و حفظ ارزشهای دینی از مهمترین اهدافی بوده که مردم از ابتدای انقلاب و پیش از آن، در شعارهای خود دنبال میکردند، به ویژه حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان که در قانون اساسی نیز آمده است. اگر یک اصلاحطلب احساس کند که در حاکمیت مردم بر سرنوشتشان خللی وارد شده و یا بر آزادیهای مدنی و اجتماعی که در قانون اساسی ما هم تصریح شده، خدشهای وارد میشود، اصلاحطلبی وارد میشود، موضع میگیرد و تلاش میکند جلوی این خلل را بگیرد.
به نظر شما آیا میتوان جریان اصلاحطلبی را از جامعه حذف کرد و با یک طیف موجود در جامعه ادامه داد؟ اگر بخواهید بخشی از جامعه ما که اصلاحطلب و اهل اعتدال است کنار بگذارید اصل نظام و حتی رهبری خدشهدار میشود. عدهای هستند که منافعشان در این است که جریان اصلاحطلبی را نفی کنند. این عده تنها به دنبال منافع خود هستند که این موضوع اصلا به نفع نظام جمهوری اسلامی نیست. اصلاحطلبان کسانی بودند که از اول انقلاب در کنار امام بودند و در نظام مسئولیت داشتند. آنها چهرههای علمی و فرهنگی هستند که اگر بخواهیم همه آنها را از قطار انقلاب پیاده کنیم، به انقلاب ضربه بسیار بزرگی وارد میشود. به ویژه شخص آقای خاتمی که سخت مدافع نظام است و همواره از نظام و رهبری و کیان جمهوری اسلامی دفاع میکند. او شخصیتی دلسوز نظام است.
البته بحث تقابل بین اصلاحطلبان و شخص رهبری مطرح نیست. بیشتر ممکن است خلاهایی در این میان وجود داشته باشد. با توجه به فرمایش شما مبنی بر اینکه لازمه یک شخصیت اصلاحطلب همسو بودن با نظام و رهبری است، اما ممکن است این ارتباط در سالهای اخیر کمرنگ شده باشد. چطور میتوان آن را بهبود داد؟ معتقدم عدهای که در این میان شیطنت میکنند تا فاصله بین اصلاحطلبی و رهبری را زیاد کنند، باید شناسایی شوند. همچنین افرادی امثال آقای لاریجانی رئیس مجلس، آقای ناطق نوری، سید حسن خمینی و آقای روحانی رئیسجمهور که هم موررد قبول رهبری هستند و با شخص رهبری ارتباط دارند و هم با گروههای اصلاحطلب ارتباط و تماس دارند باید واسطه شوند که اگر شکافی هم بین رهبری و جریان اصلاحطلبی وجود دارد، توسط آنها برطرف شود. در خیرخواهی این افراد نمیتوان شک کرد. آنها باید بین جریان اصلاحطلبی و رهبری نظام واسطه شوند تا اگر هم فاصلهای وجود دارد رفع شود.
این فاصله ممکن است از چه موضوعی ناشی باشد؟ عدهای در این میان هستند که میخواهند چهره ای دروغین و خلاف واقع از اصلاحطلبان بسازند. این افراد همواره میخواهند از راه موضعگیریها و مقالاتی که مینویسند، فاصله بین اصلاحطلبی و رهبر نظام را افزایش دهند و شکاف ایجاد کنند. روزنامههایی هستند که دائما بر ایجاد این فاصله دامن میزنند و اصلاحطلبی و اصلاحطلبان را بهگونهای در جامعه جلوه میدهند که گویا جریان اصلاحطلب با دشمنان نظام و رهبری متحد شده است. در حالی که این دروغ است و گناهی بیش نیست. باید با این افراد برخورد شود زیرا چنین برخوردهایی به نفع نظام نیست. زمانی صدا و سیما و برخی از روزنامهها در برابر آقای هاشمی موضعهایی گرفته بودند و قصد داشتند شخصیتی که از ابتدای انقلاب همراه امام بود را حذف کنند. اما زمانی که ایشان مرحوم شد جمعیت استقبال زیادی کرد که نشان میدهد این کارها آب در هاون کوبیدن است. در حال حاضر هم همین برخورد با آقای خاتمی هم میشود که این نیز به نفع نظام نیست. کسانی که میخواستند بین آقای هاشمی و رهبری فاصله بیندازند و این دو شخصیت را از یکدیگر جدا کنند بزرگترین خسران را به نظام وارد میکردند. باید از این موضوعات درس گرفت و نگذاشت که بین رهبری و اصلاحطلبی شکافی ایجاد شود.
با توجه به اینکه آقای هاشمی از قطبهای اصلی نظام بودند و البته امیدواریم با فوت ایشان خللی به نظام و اصلاحطلبی وارد نشود، چه شخصیتی میتواند از طرف اصلاحطلبان جایگزین رابطه ایشان با رهبری باشد؟ شخص دیگری نمیتواند عظمت و شخصیت آقای هاشمی در برابر رهبری را داشته باشد. ایشان سالهای زیادی با مقام معظم رهبری ارتباط داشتند و این دو از قبل از انقلاب و بعد انقلاب فعالیتهای بسیاری در کنار هم داشتند. بنابراین در جایگاه آقای هاشمی نمیتوان شخصیتی را جایگزین کرد اما به هر حال باید تنزل کرد و شخصیتهایی مانند آقای ناطق نوری، سید حسن خمینی و شخص آقای روحانی گزینههای خوبی هستند. اگرچه شاید نتوانند در همان مقام و موقعیت آقای هاشمی باشند اما چهرههای ثابتحضوری هستند و با رهبری و همچنین اصلاحطلبان رابطه خوبی دارند و میتوانند واسطههای خوبی باشند که اختلافها را برطرف کنند.