محمدآزاد جلالی زاده
روزنامه بهار
از بین تیم «معجزه باورانی» که کلید مدیریت اجرایی ایران را به سادگی در سال ۸۴ تحویل گرفتند و در سال ۱۳۹۲ طی مکافاتهایی بسیار! بازپس دادند، «اسفندیار مشایی» خود به تنهایی «تجربت» و «شخصیت» و «پرستیژی» به نهایت متفاوت با دیگر دارودسته این تیم دارد، میل به دیده شدن مبتذل و اگزاجره «احمدی نژادی» در او اندک و همزمان میل به در خفا بودن «بقاییگونه» در او کنترل شدهتر است، او که در اوایل دوران استحکام و قوام یافتن ساختار و شاکله نظام جمهوری اسلامی مسئول بررسی و رصد یکی از گروههای اپوزیسیون کُرد بوده، میخواهدترکیب مرموزی از امنیتی بودن، ساده و متواضع بودن، پاکدست بودن؛ شیک پوش بودن، فرهنگ مدار بودن؛ مدرنِ اسلامی بودن، مظهر اعتراض بودن و شبه جنجال برانگیز بودن را در خود جمع نماید و قوام یافتن وترکیببندی و چینش این جمع اضداد نه کار هر کسی است.
«مشایی» جزء معدود کسانی است که چند بار به جدّ مورد تذکّر «بالاترین مقام نظم مستقر سیاسی» قرار گرفته، و شاید اگر این امر در مورد هر فرد دیگری در ساختار حقیقی - حقوقی فعلی ایران اتفاق میافتاد، آن فرد با ورشکستگی سیاسی روبهرو میشد اما وقوع این امر درمورد مشایی باعث نشده که او دچار چنین عاقبتی شود و این از عجایب سیاست در ایران است. حال در اقدامی عجیب، وی دست به قلم برده و مکتوبش را خطاب به کسی نوشته که تقریباً ممنوع الهمه چیز حقوقی است اما تاثیرگذاری اجتماعیاش چنان بالاست که با هر «تَکراری» انتخاباتی را کاملاً مدیریت میکند. این میان اما امری که نیازمند واکاوی است، این است که به راستی دلیل دقیق و اصلی این کُنش سرزده از مشایی چه میتواند باشد؟
میدانیم دست به قلم بردن در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما علاوه بر دارا بودن نوعی بُعد اعتراض و شکوائیه، خود اغلب (و بجز موارد استثناء) نشاندهنده و نمادی از کنشگری مسالمت مآبانه و تکاپویی برای رفتن به سوی رویهای کارکردگرایانه برای حل امور مختلف در حوزههای گوناگون است، اما پرسش اینجاست که «آغاز مکتوب نویسی مابین مشایی و خاتمی (که تاکنون از یک سمت آن عملیاتی شده) ، در اصل چه چیز را نشان رفته است؟ نگارنده معتقد است، مشایی فارغ از شایعات پیرامونش، یکی از هستههای اصلی استراتژیست «معجزه گرایان» است و هیچ امری را بدون دلیل، عملیاتی نمیکند، وی از سویی روانشناسی خاتمی را به خوبی درک کرده که معمولاً تندمزاجانه به مخالفان نمیتازد و همین سبب آغاز گفتگو خواهد شد و بسیار مهمتر از این موضوع، با دوبارهخوانی دقیق و مجدد این مکتوب و با بررسی «هرمنوتیستی» آن و اندکی رفتار شرلوک هولمزی! میتوان پی برد که مشایی، خاتمی را زنهار داده که اگر تیمش را از مخالفت با آنها بر حذر ندارد و حتی به نوعی با آنان بر سفره همکاری ننشیند، مشایی مسیر را به گونهای جلو خواهد برد که «معجزهگرایان» با آن روحیه «تکتازانه و متهورانه» عجیب و غریبشان، چنان شعارها و برنامههای آنها را قبضه خواهند کرد و در چهارچوب خودشان خواهند ریخت که در بدبینانهترین حالت، تا چند سال دیگر نام و نشان اصلاحات در این مُلک و سرزمین نه با خاتمی و یارانش بلکه با مشایی و حواریونش پیوند خواهد خورد. درست یا به خطا رفتن این تحلیلِ بهظاهر بدبینانه و غیرواقعبینانه نگارنده را، گذر زمان مشخص خواهد کرد.
مشایی کیه که اینقدر با دقت و موشکافی به او می پردازید . ...!!! (350105)