ليلا واحدي
شمال و غرب ایران این روزها داغدار آتش سیلابی است که جان بسیاری را برده و خانههای زیادی را ویران کرده است.ایران داغدار سیلابی است که شاید میشد با کمی زیرساختسازی و درک شرایط این همه داغدارش نشد. جانهایی که در این بلا از زندگی رخت بستند شاید اگر پلها درست ساخته میشد اکنون بودند و میزیستند. چقدر غمناک است که نه سونامی، نه انفجار، نه زلزله دهها ریشتری سیل حاصل از بارش باران، جان عزیزان را بگیرد. هر حادثهای در ایران برای ماهی و شاید روزی چشمها را گریان و خانوادههایی را داغدار میکند، اما با چاره اندیشیدن برای پیشگیری از تکرار، هرگز اتفاق نمیافتد.
شاید به ذهن مسئولی، مقامی یا دلسوزی خطور کند که این پل، این ساختمان؛ این مدرسه؛ این بانک و این خیابان، دیگر به درد نقشآفرینی در حیات زندگی انسانی نمیخورد باید تعمیر شود؛ باید از نو ساخته شود و باید مورد توجه قرار گیرد؛ اما شوربختانه این موضوع در ذهن آن دلسوز باقی میماند چون دلسوز دیگری پیدا نمیکند که برای آبادیاش دست به دست هم دهند. اینکه پل فرو میریزد با سیلاب، در جهان کنونی که سیاره کشف میشود برای زندگی جدید، محلی از اعراب ندارد. پل اگر ساخته میشود، جاده اگر احداث میگردد باید برای صد سال بتواند پل بماند و جادهگی کند. این همان اصل گمشده در ایران توسعه زده است.
توسعه تنها به 10 سال محدود میشود، توسعه چنان ناپایدار است که اغلب سازههای کنونی هیچ تضمینی برای ده سال آینده نخواهند داشت که برقرار بمانند. این ناپایداری توسعه در زیرساخت ها، ایران را سالی و ماهی داغدار میکند و تنها واکنشها به انتقادها از ستاد بحران و دولت وقت محدود میشود. اما این درمان درد نیست. درد در دولت روحانی شروع نشده که درمانش را از روحانی بخواهیم. هشت سال پیش از روحانی سدها ساخته شد و زمینها خشک شد و برخلاف گفته رئیس جمهور پیشین که معتقد بود اقلیم ایران با توطئه غرب در حال تغییر است! این تغییر با تواناییهای معجزههای هزاره به وقوع پیوسته و برای برکندن آبهای زیرزمینی از زمین، برای خشککردن دریاچهها، برای نابودی جنگلهای ایران توطئهای خارجی لازم نیست. اکنون که با یک سیلاب داغدار جان عزیزان میشویم نباید فراموش کنیم که کلنگ طرحهایی از پل و سد و کارخانه و جاده در این سرزمین بر زمین زده شد که هنوز به ده درصد پیشرفت هم نرسیده بودند.
سمبلسازیهایی برای روبان هایی صورت گرفت تا دلخوش کند آبادیهایی را به احداث پل و جاده، اما چه پلی که جان خواهد گرفت. باید دلسوزی پیدا شود و توسعه را تنها بلند کردن برجها نداند.تنها کارش ساختن سد نباشد؛ باید با دلسوزی و متعهدانه مفهوم توسعه پایدار آشنا شود و به یقین برسد.