رضا صادقیان
در انتخابات اخیر با تغییر نسبتا جدیدی در حوزه تبلیغات رسانهای روبهرو بودیم، فروگذاشتن نظرسنجیهای میدانی و فراهم کردن فضایی فراخ برای جمعیت به هم فشرده در تصاویر. عکسهای خبری میداندار جدلهای سیاسی و یارکشی در شبکههای اجتماعی شدند. گویا قرار بود حضور هزاران نفر در میدان نقش جهان، ورزشگاه تختی و یا میدان شهدا مشهد کار را تمام کنند و نه نتیجه واقعی صندوقهای رای. یادداشت نویسان هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب بعضا با دیدن جمعیت انبوه و مخابره همان تصاویر، خود نیز در دامی میافتادند که با دستان خود آن را ساخته و پرداخته کردند. هماوردی با تصاویر بخشی از همان شگرد تبلیغاتی جدید بود.
خیره نگریستن به تصاویر جمعیتهای انبوه، بیننده را برای لحظهای به جایی میبرد که خواهانش است، جایی که نشانی و خبری از آمار جمعیت همان شهر و شهرستان و میزان مشارکت سیاسی در آن نقطه جغرافیایی فراموش میشود. هیچکدام از عکسهای منتشر شده از سوی رسانههای خبری نزدیک به دو جریان سیاسی کشور، بدون نیت بهرهجویی برای جریان سیاسی مطبوعشان نیست. با این حال، بعد از نزدیکان احمدینژاد که همیشه وزن سیاسی رئیس دولت نهم و دهم را با شمارگان قابل توجه مردم حاضر در تصاویر میسنجند، این بار سایتهای نزدیک به اصولگرایان با انتشار تصاویری از نمای نزدیک که روایت بازگو کننده بیواسطه حضور مردم و حامیان رئیسی باشد، سنگ تمام گذاشتند. بعد از انتشار عکسهای مربوط به حضور مردم در مصلای تهران، تیتر بسیاری از سایتها و کانالهای خبری نزدیک به اصولگرایان خبر از حضور سیصد هزار جمعیت و تمام شدن نتیجه انتخابات در مصلای تهران میداد. با گذشت چند ساعت آن سیصد هزار نفر به دویست هزار تغییر پیدا کرد، آنچه در این میان در نظر گرفته نشد، متراژ ساختمان و زمینی بود که در نهایت گنجایش 80 الی 90 هزار نفر جمعیت را در خود داشت و نه سیصدهزار نفر، گویا همه این سخنان به بهانه پیروزی ما و شکست غیرقابل محاسبه دولت روحانی به هیچ گرفته شد. آنقدر به آخر هفته بدون روحانی فکر کردند که جایی برای دیدن وضعیت واقعی باقی نماند.
انتخاب تیترهایی همچون پایان: ما پیروزیم. اصفهان یکپارچه با رئیسی، مشهد کار را تمام کرد، تصاویر سخن میگویند و عبارتهای مشابه قبل از آنکه اتکایی بر دنیای واقعی و ریشه در خاک حقایق داشته باشد، نمایان کننده خواستههای عکاسان و سایتهای خبری سیاسی بود. تصاویری که آمال و آرزوهای ما راترسیم میکرد نه آنچه در سطح شهر با آن روبرو بودیم، گویا جمیت و حضور انسانها برای ما حکم لشکرکشی و به رخ کشاندن رقیب تلقی میشد. در واقع به جای آنکه خواستههای کلی شهروندان در جای جای کشور شنیده و راهکارهایی برای حل آن ارائه شود، جمعیت را فرامیخوانیم تا در بزنگاهی مهم با گرفتن عکسهای آنان پاسخ دندان شکنی به حریف سیاسی بدهیم، برخورد ابزاری با مردم. این شیوه نه تنها ما را به مردم نزدیک نخواهد کرد، بلکه در دامی میافتیم که تار و پود آن را با دستان خویش بافتهایم.
گمان میکنیم تمام آن تصاویر بدون دستکاری تهیه شده باشد، در واقع ما با تصاویری روبهرو هستیم که خبر از آمدن هزاران نفر از مردم برای حضور در مراسم سخنرانی رئیسی و یا روحانی به میدان نقش جهان و یا ورزشگاه آزادی را میدهند. بهتر آن است چنین جمعیتی را به صورت خواستههای شهروندی بنگریم و نه شمارگان انبوهی که سینه چاک ما هستند، بعید به نظر میآید حضور به هم فشرده شهروندان در این مراسمها بستن عهد اخوت و برادری با کاندیدای خاص باشد. آنچه در تصاویر قابل دریافت است، کنار هم قرار گرفتن مردم کوچه، بازار و خیابان است، انسانهایی که به هر دلیل خواستههای خویش را در کلام یکی از کاندیدای ریاست جمهوری پیدا کرده و حاضر است برای شنیدن و حمایت بیشتر از آن گفتهها زحمت حضور در مکانی مشخص و زمان از قبل تعیین شده را به جان بخرد. چنین جمعیتی خبر از مطالبات تجمیع شده شهروندان میدهد و نه ابزاری دیدن مردم را. هر کدام از شهروندان حاضر در چنین جمعهایی دارای شخصیت، زندگی و خرده فرهنگهای خاص خود است، نمیتوان تمام این موارد را برای لحظهای فراموش کرد و هزاران انسان و هموطن را همانند یک شی گرانبها به رخ رقبا کشید. گرفتاری دیگری که در کنار ارایه تحلیلهای غیرواقعی در انتخابات اخیر در میان رقبای انتخاباتی حسن روحانی به چشم آمد، سخن گفتن منطقی را وانهادن و به دام تصاویر افتادن بود. به عبارتی، تکیه بیش ازاندازه بر حضور پرشور، باشکوه، باورنکردنی، ناباورانه مردم و انتخاب تیترهایی که کار انتخابات را در فلان شهر تمام شده میدانست، ارسال پیامی نادرست به مخاطبان و هواداران است، گویی سعی میشود بیننده آن تصاویر را در جمعیت حاضر در عکسها غرق و همراهی بیشتری با جریان سیاسی مطبوع خود فراهم کنیم، همراهیای که بهوجود نخواهد آمد، چرا که کلیت کشور را نادیده و به نقطه خاص خیره میشویم. اگر قرارمان نزدیک شدن و کسب اعتماد شهروندان صاحب آرای خاکستری در انتخابات باشد، چنین سیاستی از ادبیات برآمده از اصولگرایی ثابت مانده در سالهای گذشته، ویرایش نشده و اتحادهای لغزان فراهم نخواهد نشد، کسب آرای خاموش نه با انتشار بیوقفه اینگونه تصاویر و نه با همنشین شدن با آوازخوانان به دست نخواهد آمد، راه حل نخست و آخرین گام اساسی رقیبان دولت کنونی ارائه گفتمانی مبتنی بر اندیشههای بازخوانی شده اصولگرایی است، بازی با تصاویر چاره کار نیست.