«بهار» نسبت میان شیوههای آموزشی و مسئله ترور را بررسی میکند
ریشههای تربیتیگسترشتروریسم
23 خرداد 1396 ساعت 0:19
علیاصغر کاکوجویباری- دانشیار روانشناسی دانشگاه
روزنامه بهار
چهارشنبه هفدهم خرداد 1396 پس از سفری کوتاه به سرزمین سرسبز شمال در فضایی دلانگیز بهاری از شهرستان جویبار در حال استراحتم. خبر میرسد؛ به اخبار دسترسی پیدا کن، تهران در سلسله انفجاراتتروریستی است. یکی از آنها در حرم امام راحل (ره) در جریان است و دیگری در ساختمان مجلس شورای اسلامی که هنوز پایان نیافته است. خلوتم در طبیعت زیبای بهاری به هم میریزد. پس از چند روز بررسی خبرها و تحلیلهای ناخوشایند مربوط به چارچوب عمل آموزش 2030 به قصد دوری از جنجال و استراحت به شهرستان جویبار سفر کرده بودم. اکنون با این خبر، دیگر من هم یکی از شهروندان در تهرانم و روحم از سفر به شمال به تهران بازگشت کرده است.
در این سالهای پررنج بیماری صعبالعلاج در لابهلای درد و رنج، گنجی را برای عشق به بودن و شدن جستجو میکنم. آرامش در طبیعت شمال راهی از راههای عبور از درد بیماری است که هر چند روز یکبار حاصل میشود و اکنون با عبور از رنج جسمی به دردی بزرگتر که سالهاست، ذهنم را سرگرم کرده است میاندیشم و به همین اندیشه، قلم به دست گرفته و افکارم را جاری میکنم. آری، درد ریشههایتربیتی بسیاری از رنجها از جمله:تروریسم که قریب به دو دهه است، با مطالعه و تدبر در روشهای تعلیم وتربیت، به جستجو در اینباره میپردازیم.
درد ریشههایتربیتیتروریسم در خاورمیانه، آسیای مرکزی، شمال آفریقا؛ از جمله در کشورهای عراق، سوریه، افغانستان، لیبی، سومالی شعلهور شده است. دردی که دو دهه قبل و قبل از آغاز آتش و خشمتروریسم با انتظار وقوع، بدان میاندیشیدم. وقتی که در نظام آموزشی این کشورها، نفرت میکاریم، سرنوشت است کهترور درو کنیم. البته نگاهتربیتی به ریشههایتروریسم نگاه به یک منبع از منابع عِلی پدیدهتروریسم است و اکنون آن یکی از علل، در ایران عزیز خودنمایی کرده است؛ که منجر به شهادت جمعی از عزیزان در حرم امام (ره) و مجلس شده است.
واقعیت این است که برایتربیت نسل شاداب، خلاق، دیندار، اخلاقمدار، سازنده در مدرسه، علاوه بر یادگیری علم و دانش، مدرسه محیطی برای یادگیری مهارتهای اجتماعی، مهارتهای شهروندی، مهارت همزیستی مسالمتآمیز نیز میباشد. یادگیری مهارت کنارآمدن با تفاوتهای قومی، دینی، زبانی، طبقه اجتماعی، ذهنی و جسمی نه تنها ضروری است بلکه این تفاوتها باید فرصتی برای رشد مهارتهای آدمی باشد. سیاستها و روشهایی که مرزبندی بین اقوام، ادیان، مذاهب و زبانها را پررنگتر و بهتدریج به دیوارهای بلند و استوار تبدیل میکند، ذهنیت، تصویر قالبی، نگرشهایی را فراهم میکند، که سازنده رفتار خشونت وترور است. کشورهای مورد اشاره در خاورمیانه، آسیای جنوبی و مرکزی و شمال آفریقا هر یک به طور مجزا از این حیث قابل مداقهاند. در مفاهیم نظری منعکس در عنوان چارچوب عمل 2030، آموزش فراگیر، آموزش مادامالعمر، آموزش باکیفیت، فرصتهای برابر برای همه، فهم از درد ریشههایتربیتی انبوهی از رنجها از جمله مصیبت تروریسم قابل جستجو است.
آموزش فراگیرو آموزش با کیفیت خاطرنشان میسازد که کودکان صرفنظر از دین، مذهب، قومیت، زبان، در یک محیط آموزشی و در مدرسهای مشترک با کیفیتی برابر و یکسان تحت آموزش قرار بگیرند. تجربه مشترک آموزش در محیط یکسان و در مدرسهای واحد، فرصتی است برای یادگیری مهارت شهروندی همزیستی و درک متقابل یکدیگر و کنارآمدن با تفاوتهای دینی، مذهبی، قومی و زبانی به منزله یک واقعیت و ایجاد محیط رشد و سازنده با تکیه بر تفاوتهاست. با این نگاه، اگر افراد بهطور مثال از چند مذهب اسلامی و یا چند دین، در یک مدرسه آموزش ببینند و سیاست ملی در نظام آموزشی افزایش ایجاد این فرصت باشد، تنها آموزش ویژه و خاص هر گروه آموزش مذهبی و دینی باقی میماند. نیازبه آموزش خاص مذهبی با حضور معلمان پارهوقت و ساعتی در مدارس که از اداره آموزش و پرورش منطقهای ساماندهی میگردند، حل و فصل میگردد. در مقابل دانشآموزان از خردسالی در حال تجربه همزیستی از طریق هم بازی شدن با هم کلاسیهای ادیان و مذاهب، فرهنگها و زبانهای مختلف میباشند. واقعیت این است که اکنون سیاست ملی نظام آموزشی ما، افزایش فرصت آموزش فراگیر دانشآموزان با مذاهب مختلف نمیباشد بلکه بالعکس آنچه در عمل اتفاق میافتد، افزایش جداسازی و تشکیل مدارس با تفکیک برای این مذهب و یا آن مذهب؛ این دین یا آن دین؛ این طبقه یا آن طبقه اجتماعی است. بیتفاوتی نسبت به این جداسازیها و افزایش ولعآمیز جداسازیهای مهار نشده، دردی از دردهای نظام آموزشی ماست که این درد یکی از ریشههای گسترشترور در این منطقه به سهم ما، از جهان است. واقعیت این است که این درد مورد التفات نظری و برنامهریزی چارچوب عمل آموزش 2030است که از این حیث بر اسناد ملی مصوب تحول آموزشی کشور رجحان دارد.
آموزش فراگیر و باکیفیت تجویز میکند که اگر مدارس دانشآموزان بامذاهب، اقوام و ادیان و فرهنگهای متفاوت، برای هریک به صورت جداسازیشده، مدرسه تشکیل میگردد، در سطحی متنازلتر از فهم آموزش فراگیر و باکیفیت، لااقل به حضور دانشآموزان خاصی که به دلایل متفاوت بهصورت اقلیت در مدرسهای اکثریت قرار میگیرند، مورد برنامهریزی خاص قرار میگیرند. لازم است در این سطح، سیاست آموزشی شفاف و صریحی داشته باشیم، که حضور کودکی شیعه در مدرسهای از اهل سنت و یا بالعکس؛ ثبت نام کودکی از اهل سنت در مدرسهای شیعی باید حق آموزشی آنها در ساعت آموزشی دینی متناسب با مذهب اعاده گردد؛ بهنحوی که در اداره آموزشوپرورش منطقه برایتربیت و تامین نیروی انسانی آموزشی برای این قبیل کودکان خاص، دایرهای کارشناسی این نیاز را سازماندهی کند. واقعیت این است که در نظام آموزش ما در عمل سیاست جداسازی براساس مذاهب و ادیان رو به گسترش است و برای موارد خاص، کودکی که در مدرسهای غیر از دین و یا مذهبش حضور دارد، دستورالعمل و آییننامه خاص و دقیقی که حق وی را با همه نیازها، اعاده کند، وجود ندارد. بر این اساس نگارنده براین باور است، نبود آییننامه و دستورالعمل کامل و همهجانبه در این زمینه، دردی است از نظام آموزشی که به ایجاد دیوار بلند بینالمذاهب به سهم نظام آموزشی، دامن میزند.این امر ریشهتربیتیتروریسم است که اکنون پس از چند دهه در تهران شعلههایش را میبینیم.
درواقع ما در نظام آموزشی، تجارب مدرسهای همزیستی، اخوت مذهبی و قومی را بین کودکان در مذاهب، اقوام به نحو مفید فراهم نمیسازیم و کودکان با کاستی مهارتهای شهروندی را در جامعه رها میکنیم؛ شاید که معجزهای در محیطهای شهری و روستایی برای درک این تفاوت حاصل شود. غفلت بدین درد در نظام آموزشی که ریشه خشونت وترور در روابط بین مذاهب اسلامی است، به اشکالی دیگر ریشهتربیتی رشد خشونت و آسیبهای اجتماعی است، که بهطور جداگانه باید بدان پرداخت. توجه به این دردها در چارچوب نظری و راهکارهای چارچوب عمل 2030مورد عنایت ویژه است که اسناد ملی نسبت بدان ناحساس میباشند.
در پایان یادآوری این نکته ضروری است، در آموزش طلاب علوم دینی به شکل دیگر، این درد نمایان شده است. ما در روابط بین مذاهب اسلامی هم هفته وحدت داریم و هم مرکز تقریب مذاهب اسلامی، اما پس از برگزاری مراسم تشریفاتی بین مذاهب، تجارب عملی در طی سال برای تحقق تقریب مذاهب به نحو موثر نداریم. این امر که ریشهتربیتیتروریسم درتربیت طلاب مذاهب اسلامی است، فهمی است که از چارچوب عمل آموزش 2030قابل حصول است؛ اگر چه گمان میکنیم که خود، فهم والاتری از علوم انسانی با رویکرد اسلامی داریم و نیازی بدان نداریم.
آنچه نگاشته شد، دغدغهای نظری و راهکاری از مسائل آموزشوپرورش کشور است که نگارنده نزدیک به دو دهه است بدان میاندیشد؛ زمانی که با وزیر وقت آموزشوپرورش جناب آقای حاجی به عنوان همکار در وزارت آموزشوپرورش در مورد ریشههایتربیتی خشونت وترور گفتگو میکردیم، حتی به خیالم نمیآمد، روزی پس از اتفاقیتروریستی در تهران، این پیام را بر کاغذ جاری کنم. اگر چه هنوز در ساعات اولیه گردش خبر این حادثه غمانگیز، ریشهتروریستی مرتبط با دردهای مذهبی و قومیتی آن، هنوز اعلام نشده است، اما خیال تبار داعشی بودن آن، اول گمانیاست که ذهن هر ایرانی را به خود مشغول میکند. قبل از آنکه قلم را برکاغذ به حرکت درآورم احساس وظیفه میکردم که باید افکار نظری دیروز را که مرتبط با وقایع دردناک امروزند، بنگارم. اکنون که مینگارم، از این طریق ادای احترام میکنم به شهدای امروز تهران و شهدای ایرانی سوریه و عراق و چند صدهزار قربانیتروریسم در خاورمیانه. خالقا، عذر تقصیر دارم به دلیل تاخیردر نگارش این پیام ازآغاز وقایع تلخ این سالهای توام با گسترشتروریسم در خاورمیانه تا حادثهتروریستی امروز تهران. به امید روزی که با فهم همدیگر از طریق یادگیری مهارت همزیستی با تجربه همبازی در دوران کودکی، سازنده جهانی توام با معنویت، اخلاق، صلح، آرامش و نشاط باشیم. آمین
کد مطلب: 131683