بررسي تهدید گروه موسوم به «انصار حزبالله» در مورد ورود زنان به استادیوم؛
آتش به اختیار، آتشِ بی اختیار نیست
28 خرداد 1396 ساعت 16:17
روزنامه بهار: امضای طومار بلند و بالایی در شکایت از حضور زنان در مسابقات والیبال را میتوان اولین اقدام افرادی دانست که حکم «آتش به اختیار» را تنها و تنها برای خود تصور میکنند. آنان که این طومار را تهیه و تدارک دیدهاند افرادی هستند که از اوایل دهه هفتاد آتشِ بی اختیار خود را سمت بسیاری گرفته اند.
خودشان، خودشان را «انصار حزب الله» مینامند و در عمل باری بر دوش «حزب الله» هستند و نه یار آن. این بار در تهدیدشان علاوه بر «بند میم» وصیت نامه مرحوم امام از «آتش به اختیار» هم وام گرفتهاند تا نشان دهند که که در مصادره کردن مطالب مطرح شده از سوی رهبران نظام به سود خود و نگاه بسته و سراسر خسرانی که دارند به مقام استادی رسیده اند. اما انصاف حکم میکند که همه، چه آنان که در قامت دفاع از این تعبیر قلم زدهاند و چه کسانی که از روی دلسوزی نسبت به عواقب آن نقدهایی را مطرح کردهاند بپذیریم که آن چه رهبری نظام در این باب گفتند قطعا هیچ نسبتی با چنین طومارنویسیهای تهدیدآمیزی ندارد.
با نگاهی به آن بخش از بیانات رهبری که دستاویز الله کرم و یارانش شده است میتوان متوجه شد که اولا خطاب این سخن به دانشجویانی بوده است که سره را از ناسره تشخیص میدهند و توان تفکیک مسائل اصلی از فرعی را دارند و ثانیا با توجه به سخنان صریح و مکرّر این مقام عالی کشور در گذشته میتوان به این نتیجه رسید که اساسا مشی و روشی که «انصار حزب الله» به آن فخر میکند به واسطه آن که با بر هم زدن هنجارهای قانونی همراه است مورد تایید رهبری نبوده و نیست. با توجه به این نکته ابتدا باید تهیه کنندگان آن طومار تهدید آمیز به این پرسش پاسخ دهند که آنان چه ارتباطی به مخاطبان آن سخن رهبری داشتهاند و چرا تصور میکنند که راه و روشهای غیرقانونی، غیر شرعی و غیر عقلی تشکیلات فراتر از تندرو آن ها منعکس کننده مفهوم «آتش به اختیار» است؟
پس از انتشار تصاویر امضای آن طومار توسط عدهای و بیانیه حمایتی یکی از چهرههای تندرو، شاهد آن بودیم که اتفاقا افرادی که در اکثریت قریب به اتفاق موضوعات در حوزههای گوناگون با جریانات اصلاحی کشور و حتی با بزرگان اصولگرا اختلاف دارند و میتوان نام «اصولگرای تندرو» را برآنان نهاد نسبت به این اقدام اعتراض کرده و آن را بی ارتباط با تعبیر مطرح شده از سوی رهبری نظام دانستند. واقعیت آن است که این نوع اقدامات آنان که دچار بی اختیاری آتش هستند دیگر حتی صدای «آتش به اختیار»ها را هم در آورده است.
از نگاهی دیگر هم اصولا چنین اقدامی بیفایده و بدون معنا بود، زیرا آن چه این حضرات به آن معتقدند حضور محدود، کنترل شده، نمایشی و با رعایت تفکیک جنسیتی(!) تعداد اندکی از زنان این سرزمین برای مشاهده ورزش مورد علاقه شان بوده است و بر خلاف آن چه تصور میکنند همچنان زنان برای دست یافتن به این خواسته حداقلیشان دچار مشکلات عدیده هستند. پاسخهای فرافکنانهای از قبیل آن که با تهیه فهرستی طولانی از مشکلات زنان بگوییم که این مسئله الویت جامعه زنان نیست دیگر نمیتواند قابل قبول باشد و میبایست تصمیم گیران کشور نسبت به چنین موضوعاتی که بدیهی ترین حق افراد جامعه (چه زن و چه مرد) است چارهای واقعی - و نه نمایشی و برای رفع تکلیف مانند آن چه دیدیم- بیندیشند.
کد مطلب: 132053