محمد توکلي
چند روز پیش بود که رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده در اظهاراتی مدعی شد که دولتترامپ از بخشی از نیروهای سیاسی ایران که خواهان تغییر مسالمت آمیز ساختار سیاسی هستند حمایت خواهد کرد. این سخن که برای آن بر اساسترمینولوژی موجود در عرصه سیاست خارجی تعبیری جز «اظهارات مداخله جویانه» نمیتوان یافت واکنشهای مختلفی را در کشورمان به وجود آورد. اولین عکس العمل به این اظهارات مداخله گرانه مطابق انتظار واکنشی رسمی از سوی دولت بود. سخنگوی وزارت امور خارجه در این باره اعلام کرد: «سردرگمی، تاثیر پذیری از القائات نابجا و واقعیت گریزی از مشخصههای بارز سیاست خارجی دولت جدید در آمریکاست که نمونه اخیر آن در اظهارات این مقام آمریکایی هویداست.
بی شک تلاش برای القای اختلاف در بین صفوف متحد ملت بزرگ ایران و یا شکاف در حاکمیت، از آرزوهای واهی این سخنان ناپخته و ناسنجیده است که همچون چهار دهه گذشته راه به جایی نخواهند برد. این آزمون تجربه شده و بی فرجام، جهتگیری بیحاصلی است که قریب به چند دهه است دولت آمریکا آن را دنبال کرده و همواره نتایج معکوس آن را در مشارکت و حضور پر شور و فراگیر و شکوهمند مردم بزرگ و شریف ایران در انتخابات متعدد و با رای مستقیم و صندوق آرا در یک مردمسالاری و دموکراسی دیده است» پس از آقای سخنگو، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان نیزترجیح داد به این موضوع وارد شود و دراین باره در توئیتر نوشت: «مقامات آمریکایی، قبل از بازگشت به سیاست غیرقانونی و توهم آلود تغییر رژیم، تاریخ را مطالعه و از آن درس بگیرند.
افتضاح کودتای ۱۳۳۲ و تجربه انقلاب ۵۷ ثابت کرد که مردم ایران در برابر تلاشهای خارجی برای تعیین سرنوشت شان مقاومت میکنند. پس از چند دهه پیگیری سیاست شکست خورده تغییر رژیم و تحریم، دولت آمریکا مجبور به عذرخواهی برای سال ۳۲ شد و پذیرفت که مذاکره تنها راه حل است. برای آمریکاییها بهتر است که به جای این که به تغییر رژیم در ایران که ۷۵ درصد مردم به صندوق رای اعتماد دارند فکر کنند به فکر حفظ رژیم خودشان در آمریکا باشند.» رسانههای متعلق به اصولگرایان تندرو اما بیش از آن که در پی محکوم کردن این قبیل اظهارات مداخله جویانه باشند تلاش کردند تا در این ماجرا هم با گل آلود کردن آب برای خود ماهی هایی سیاسی صید کنند.
آنها با متهم ساختن جریانات اصلاحی کشور گفتند و نوشتند که منظور مقامات آمریکایی از این اظهارات حمایت از اصلاحطلبان بوده است! این برداشتهای سیاست زده در حالی صورت میگیرد که جمعی از چهرههای ارشد جریان اصلاحات که اتفاقا نقدهایی صریح را هم به نهادهای قدرت داشته و دارند در بیانیهای به شکل رسمی و صریح نسبت به آن چه وزیر امور خارجه دولتترامپ گفت واکنشی منفی نشان داده و این اظهارات را «سخنانی تحریکآمیز و خلاف قواعد حقوقی و بینالمللی» دانستند.
در بخشی از این بیانیه میخوانیم: «ما امضاکنندگان این بیانیه اظهارات وزیر خارجه ایالات متحده را به شدت محکوم میکنیم و از تمام کنشگران سیاسی و روشنفکران ایرانی و جهانی میخواهیم که با محکوم کردم چنین اظهاراتی اجازه ندهند که بیش از این بر زخمهای منطقه نمک پاشیده شود که در جهان جهانی شده کنونی بحران به منطقه محدود نخواهد شد و دود آن به چشم همه از جمله مردم آمریکا خواهد رفت.»
پس از انتشار این بیانیه صریح و شفاف هم بار دیگر تندروهای اصولگرا از سیاست بازیهای کودکانه خود دست نکشیدند و به عنوان مثال روزنامه کیهان که مشی افراطی اش شهره خاص و عام است این بیانیه را مانند بیانیه سال 1359 گروهکتروریستی «مجاهدین خلق» دانست. اگر بخواهیم با نگاهی منصفانه به واکنشهای اصلاح طلبان به این نوع اظهارات که در کمال تعجب باعث عصبانیت تندروهای داخلی هم شده است نگاهی بیندازیم میتوان گفت که بخشی از علل این نوع واکنشهای صریح، شفاف و به موقع به این گونه موارد که تنها به همین مورد اخیر هم محدود نمیشود به درسهایی باز میگردد که جریان اصلاحات از حوادث پس از انتخابات88 آموخته است.
تجارب و درسهایی که ظاهرا همانقدر که سبب ساز اصلاح برخی رویههای غلط در این جریان سیاسی درون نظام که حمایت قاطع مردم را هم پشتیبان خود میبیند شده است در سوی مقابل تاثیری نداشته و اصولگرایان تندرو همچنان بر طبل تفرقه کوفته و در پی ایجاد انشقاق ملی هستند. اظهارات مداخلهجویانه مقامات آمریکایی که بیش و پیش از هر چیزی وحدت ملی کشور را نشانه گرفته است اتفاقا میتواند بهانه خوبی برای افزایش انسجام ملی گردد. به این معنا که در برابر چنین دخالت هایی حتی آن دسته از اصلاحطلبان که خواستار اصلاحات ساختاری در نظام سیاسی مستقر هم هستند در کنار دیگران چنین رفتارهایی را محکوم کرده و به اصطلاح از آن تبری میجویند.
شاید بتوان از همین قبیل مسائل موردی بیش از گذشته به تصویری دقیقتر از وقایعی تنشآفرین مانند آن چه در سال88 رخ داد دست یافت. هنگامی که میبینیم تندروها چگونه حتی بیانیه اصلاحطلبان در محکومیت مقامات آمریکایی را هم همچون «بیانیه منافقین» میدانند میشود حدس زد که در وضعیتی بحرانی مانند آن چه در پس از انتخابات88 رخ داد چه اقداماتی را در سطح رسانهها و دیگرتریبونهای عمومی انجام دادهاند تا با وارونهنمایی برخی واقعیتها آن جریان اعتراضی را وابسته به بیگانگان نشان دهند. جالب آن که رهبر انقلاب هم با وجود نقدهای صریحی که به سران آن جریان اعتراضی داشتهاند هیچگاه آنها را به وابستگی به بیگانگان متهم نکردهاند و مشخص نیست که این مدعیان ولایت مداری بر چه مبنایی دیروز اصلاحطلبان را متهم به عدم موضع گیری کرده و امروز که شاهد موضع گیری شفاف و صریحی هم هستیم آنان را هم ردیف یک گروهکتروریستی قرار میدهند؟ !