در واقع قطریهایترکیبی از مدل سکولار ترکیه، امارات و اردن را اتخاذ کرده و سعی کردهاند آن را در کشور پادشاهی خویش عملیاتی کنند. ولی این همه ماجرا نیست، بلکه آنها سعی کردهاند با روتوش آرمانهای سنتی جهان اسلام و اعراب درصدی از این آرمانها را دنبال کنند. به نحوی که در مورد مناقشه فلسطین و اسرائیل با حمایت از دینامیک جسورانه حماس سعی کردهاند عرصه اثرگذاری خود را در منطقه داشته باشند. ولی از سویی نیز کوشیدهاند تا حدودی سیاست تنش زدایی با اسرائیل را پی گیری نموده و حداقل در تقابل مستقیم با آنها نباشند. همچنین قطریها که به خوبی از سیاستهای پشت پرده سعودیها در مورد گروههایتروریستی همچون القاعده و طالبان آگاهی داشتند سعی نمودند با فرمالیزه کردن وترورزدایی لااقل تبلیغاتی از این گروهها در این حوزه نیز از رقبای خویش عقب نمانند.
اما در راستای تجسس قطریها برای قرائتهای مدرنتر از اسلام در مقابل سلفی گری و سایر فرقههای ایدئولوژیک، سالهاست که آنها پتانسیل ریشه داری بنام اخوان المسلمین را در جهان اسلام یافته و با آنها عهد اخوت بستهاند. ولی آنها حتی در چارچوب مرزهای خویش اخوان المسلمین را نیز قطریزه کرده اند. شاید تا اینجای کار قطریها خود را اسوه کشوری مدرن و اثربخش در دنیای اسلام پنداشته و غرق در غرور خویش بودند، تا اینکه به مرور معضل سوریه هم در دنیای اسلام و جهان امروز سربرآورد. قطریها نیز طبق رویه چند دهه اخیرشان در این زمینه معطل نکرده و با یارگیریهای منطقه ایی و جهانی شان سعی کردند به جمع بازیگران اصلی این مناقشه بپیوندند.
حتی در ابتدا آنها به همراهترکها به حدی هیجان زده و جاه طلب بودند که بی محابا ریسک میکردند و بسیاری از مناسبات بین المللی را نیز زیرپا میگذاشتند. ولی به مرور مشخص شد که سوریه برای بسیاری از کشورهای مدعی حاضر در آنجا باتلاقی بیش نیست. قطریها نیز به مرور از تب و تاب اولیه افتاده و به جمع کشورهایی پیوستند که لااقل در ظاهر خواستار حل سیاسی بحران سوریه شدند. ولی همین شوک سوریهتردیدهای بسیاری را در مورد دستاوردهای سابق قطریها نیز به همراه داشت. گویا دیگر قطریها نمیتوانستند ستاره اقبال خویش در آسمان سیاست را به جهان و علیالخصوص به اعراب بفروشند.
قطر از نظر دارا بودن برخی مؤلفههای اساسی و انکارناپذیر بدل شدن به یک بازیگر بین المللی سیاسی، از جمله جمعیت بالا، سرزمین پهناور و سرشار و حتی موقعیت جغرافیایی مستقل و استراتژیک بی بهره است. هرچند قطر کشور فوق العاده ثروتمندی میباشد، ولی نروژ و سنگاپور هم از نظر ثروت کم از قطر ندارند. ولی آنها هیچگاه ادعای رویاپردازانه ایی در عرصه سیاست و قدرت بین المللی نداشته اند.قطر شاید بتواند به عنوان یک کشور مرفه و آزاد و حتی دموکراتیک بدل شود، ولی مسلما قادر نخواهد به صورت مستقل بازیگر مهمی در عرصه قدرت منطقه ایی و بین المللی باشد. بلندپروازیهای غیرواقع بینانه عملا میتواند بسیاری از مزیتهای دیگر قطر را نیز تحت الشعاع قرار دهد. البته قطر به تأسی از کشورهای آزاد و دموکراتیک جهان میتواند به مهد تبادل آرا، گردش آزاد اطلاعات و حتی یک کشور لیبرال عربی بدل شود. ولی این ظواهر غرورآمیز نباید آنان را به ایفای نقشی بیش از این در منطقه بدل کند.
شاید قطریها تصور کنند در حال حاضر از استقلال و عزت ملی بیشتری برخوردار هستند که با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس که قصد ضمیمه کردن این کشور بعنوان یک استان خویش را دارند، در تعارض هستند و زیر بار زیاده خواهیهای آنها نرفته اند. ولی مسلما معنای استقرار یازده هزار سرباز آمریکایی به هزینه دولت قطر و همچنین اضافه شدن سربازانترکيه به آنان و همچنین مانورهای نظامی نمایشی با هزینههای گزاف با کشورهای غربی و همچنین خریدهای تسلیحاتی سنگین به معنای استقلال ملی مضاعف نیست. قطر که عملا در پول و ثروت غوطه ور است گمان میکند که با درگیرکردن همگان در کشورش، عزت و امنیتش بیشتر حفظ میشود و آنگاه با خیال راحت میتواند به ماجراجوییهایش درمنطقه ادامه دهد.
در حالیکه این کشور براحتی میتوانست با الگوبرداری از کشورهای مدرن جهان که هم سنخ خودش هستند بی جهت خود را وارد بازیهای پرریسک و پرهزینه نکند. مدلی که شاید کویت در آن موفقتر عمل کرده است. کویت طی این سالها کوشیده است که با کمترین تنش با همسایههای عرب و فارس خویش در منطقه تعادل و توازن نسبی را برای کشورش فراهم کرده و وارد بازیهای حادثه آفرین نشود. البته مسلما قطر از برخی جهات از کویت مدرنتر و به روزتر است ولی شاید همین موفقیتهای نسبی باعث غرور بیش از حد حاکمان قطر شده و گمان کردهاند که براحتی میتوانند وارد سوداگری قدرت بین المللی شوند. یکی دیگر از معضلات جدی قطر مدل مدنظر این کشور در زمینه پیادهسازی سکولاریسم در عرصه جامعه است.
مسلما مدلهای متأثر از اخوان المسلمین و یا اخیرا حزب عدالت و توسعهترکیه چندان جوابگو نبوده و عملا در مصر وترکیه منشاء اختلافات و مشکلات بسیار شده اند. موضوع سکولاریسم علی الخصوص در کشورهای اسلامی غیردموکراتیک، بسیار پیچیده و بغرنج است و محدود به کشورهایی هستند که در این زمینه تا حدودی به اقبال دست یافته اند، که سنگاپور و مالزی از نمونههای نسبتا موفق آن محسوب میشوند. حتیترکیه که شاید تا سالها در نظر برخی بعنوان یک نمونه موفق مورد استناد قرار میگرفت اکنون بشدت دچار تعارض و مشکلات عدیده شده است.
قطر هنوز هم شانس بازگشت از راههای اشتباه پیموده شده قبلی را دارد. یکی از مهمترین موارد در مسیر جبران مافات تجدید نظر درترکیب نیروهای نظامی خارجی مستقر در این کشور است. مسلما استقرار نیروهای آمریکایی،ترک و حتی ایرانی به ثبات کشور قطر و منطقه کمک نمیکند. قطر حتی اگر ناچار باشد میتواند ازترکیبهای نظامی چند ملیتی و یا دیگر مدلهای غیر حساسیت برانگیز منطقه ای استفاده کند. همچنین قطر نمیتواند در منطقه هم از کارت عربستان و هم ایران همزمان استفاده کند.
قطر ناگزیر است که با هر دوی این بلوکهای قدرت منطقه ای سیاستهای کاملا تنش زدایانه و البته بدون وارد شدن در زمین بازیشان را دنبال کند و در مناقشات احتمالی بی طرفی مطلق خود را حفظ کند.
همچنین قطر چنانچه میخواهد به مهد آزادی و گردش آزاد اطلاعات در منطقه بدل شود باید غول رسانه ای خود یعنی الجزیره را از سیطره پادشاه و افکار و ایدئولوژیهای شخصی و طایفه ای او خارج کرده و زمینه انتقال شفاف و تدریجی رسانه هایش را به بخش خصوصی را فراهم کند و زمینه هرگونه دخالت آشکار و پنهان طمع ورزان منطقه ای و مزدورانشان در امر رسانه ای و تأثیرگذاری بر افکار را مختل کند. همچنین زمینه چینی هدفمند و برنامه محور برای سوق دادن قطر به سوی یک دموکراسی پیشرو و اتکا به آراء عمومی کشور را در طول برنامههای پنج ساله و ده ساله برای استقرار آزادی، دموکراسی و حتی امنیت در این کشور را فراهم نماید، و حتی در صدد به رخ کشیدن آزادی هایش برای کشورهای منطقه نباشد.
در نهایت اینکه قطر میبایست سطح همکاریهای استراتژیک و مداخله جویانه خود را با کشورهای غیر دموکراتیک منطقه و حتی با کشورهای حریص ولی در عین حال دموکراتیک غربی را کنترل و پایش کند، و بیش از اینکه خود را طعمه دیگران قرار دهد، زمینه ارتقاء فکری، سیاسی، اجتماعی و رفاه عمومی شهروندان خود را در اولویت اصلی و اصولی خود قرار دهد.