شادمانی ملی؛ فرصتی برای توسعه
1 مرداد 1396 ساعت 10:56
مهدی خلیلی- روزنامه بهار
وقتی یکی از مفاخر جهانی و متخصص مغز و اعصاب درباره این پرسش که مردم ایران از نظر مغز و اعصاب چگونه هستند؟ به شوخی و جدی میگوید: مردم سرزمین من مغز دارند ولی اعصاب ندارند! این استاد به این نکته ظریف اشاره میکند که روانهایمان ناروان است و آستانه تحمل مان پایین! طبق گفته کارشناسان رتبه ایران از منظر شادی و شادمانی درمیان کشورها جهان چندان مناسب نیست و در قعر جدول شادی جهانی قرار داریم. کارشناسان براین باورندکه ایران جزو کشورهایی است که پایینترین نوع شادمانی و امید را دارند!
بهراستی روانهای ناروان و عدم شادی در جامعه میبایست مورد توجه صاحب نظران اجتماعی و سیاستگذاران فرهنگی قرار بگیرد. بیتوجهی و کم توجهی به شادی و شادمانی فردی و ملی منجر به افزایش افسردگی افسردگی، بدبینی، انواع و اقسام اختلالات روان شناختی، هنجار شکنی، بحرانهای سیاسی، بی علاقگی به کار و پایین بودن تعهد به کار، اعتیاد، افزایش خشونت، بیانگیزگی ملی برای سازندگی، دورشدن از هویت ملی و درنهایت روی آوردن به فرهنگ بیگانه میشود!
جامعه افسرده و معیوب با روانهای ناتوان و مساله دار و ملتی ناشاد و ناامید نمیتواند به توسعه متوازن دست یابد و این روانهای افسرده و معیوب منجر به اضافه بار هزینههای اجتماعی میشوند، کما اینکه همین وضع بر همه کنشهای اعم از تحصیل، کارآفرینی، مشارکت سیاسی اثر میگذارد. بنابراین شادمانی یکی از احساسات ریشهای مثبت است که بر سلامت فرد و جامعه تاثیرگذار است و شادمانی همواره با خرسندی و خوش بینی و امید و اعتمادهمراه است.
باید به شادمانی به عنوان یک مقوله اجتماعی چند وجهی در سطح خرد و کلان پرداخته شود و شاخص هایی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تعریف کرد. صاحب نظران بر این باورند که چنانچه احساس سلامتی، احساس رفاه مادی و احساس رضایت شغلی را در حوزه اقتصادی، و احساس امنیت، احساس خود مختاری و استقلال و احساس امید و عدالت را در حوزه سیاسی و هویت فردی، عزت نفس، بصیرت و تعین اجتماعی را در سطح فرهنگی و احساس دوستی و همبستگی، احساس خشنودی و هویت اجتماعی و احساس اعتماد را در حوزه اجتماعی بالا ببریم، طبیعتا سطح شادمانی را بالا برده ایم.
واقعیت این است که گسترش شادی و شادمانی و درنهایت امیدواری اجتماعی یک سرمایه گذاری ملی است. جامعه ناشاد و ناامید، جامعهای است که احساس قدرت نمیکند و دولت را جدای از ملت فرض مینماید و به دنبال تغییر وضع موجود نمیرود وبرای اصلاح جامعه و حل مشکلات اجتماعی تلاش نمیکند؟ متاسفانه تحقیقات اجتماعی براین فرض و یافته تاکید مینمایند که در جامعه ایرانی، امیدو امیدواری اجتماعی از امید و امیدواری فردی پایینتر است. در جامعه ما فرد به خود و داشتههای خود بیشتر امید دارد تا به جامعه و نظام اجتماعی! نتیجه این امر بی نظمی اجتماعی، احساس سرخوردگی و فرار مغزهاست!
متاسفانه این تصور و تصویر در میان بسیاری از مسئولان و مردم وجود داردکه شادی و شادمانی با لودگی و رفتارهای سبک همراه است و در متون دینی، تاریخ ملی , ادبیات فارسی و عرفان ایرانی بر پرهیز از شادی و شادمانی تاکید شده است؛ اما واقعیت این است که میراث ایرانی و اسلامی بر شادی و شادمانی تاکید مینماید وتفکرات ضد شادی و شادمانی در دین اسلام و تاریخ ایران و اندیشه بزرگان جایگاهی ندارد. میگویند: روزی کسی به خیام خردمند، که دوران کهنسالی را پشت سر میگذاشت گفت: شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من، چه زمانی درگذشت؟
خیام پرسید: این پرسش برای چیست؟
آن جوان گفت: من تاریخ درگذشت همه خویشانم را به دست آوردهام و میخواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت: آدم بدبختی هستی! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی؟ ! . . . بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد! به راستی چرا به قول شفیعی کدکنی استاد سخن:
طفلی به نام شادی دیری است گمشده است
با چشمهای روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم و جامعهای شاد و امیدوار داشته باشیم.
کد مطلب: 133951