داوود آتشبیک- روزنامه بهار
چهارشنبه شب خسته و کوفته از داروخانه یکراست به اتاقم رفتم، چراغها را خاموش کردم و خوابیدم. خسته بودم. از صبح با هزارجور مراجع و نسخه و مشکلات خاصشان سروکله زده بودم در داروخانه. روز سخت و شلوغی بود. خوشحال بودم که پنجشنبه تعطیل است و میتوانم با خیال راحت بخوابم. پس چشمهایم را بستم و خوابیدم. صبح که بیدار شدم، خمیازهای کشیدم. خستگی از تنم رفته بود. به عادت معمول نیمخیز شدم و تلفن همراهم را برداشتم تا پیامها را ببینم. تلگرام را که بالا و پایین میکردم متوجه شدم در اغلب گروهها بحثی بر سر شایعهای داغ شده. شایعهای که به نظر غریب میرسید ولی همهجا صحبتش بود. از گروه «بچههای داروسازی 85» که گروه کلاس خودمان است تا گروه جامعه پزشکی خراسان. یکی از همکلاسیهای سابقم تو گروهمان نوشته بود: «بچهها بدبخت شدیم» دیگری نوشته بود: «داروخانههایمان را بفروشیم بریم تو کار ساخت و ساز» و یکی هم جوابش را داده بود: «الان بازار ساخت و ساز راکد است. مدرک زبانمان را بگیریم و کلا از ایران برویم.» و چند نفر برای تکه «کلا از ایران برویم» اش لایک زده بودند. قضیه از این قرار بود که وزارت بهداشت تصمیم گرفته بود دفترچههایی که به صورت رایگان و تحت عنوان بیمه سلامت همگانی صادر کرده را در بخش خصوصی بیاعتبار کند.
معنای این مصوبه این است: کسی که چنین دفترچههایی دارد نمیتواند با آن به مطبها، آزمایشگاهها، کلینیکها و داروخانههای بخش خصوصی مراجعه کند. فقط میتواند به بیمارستانها و مراکز بهداشتی دولتی برود. خبر برای داروخانهها و اساسا بخش خصوصی هولناک و برای مردم قطعا دردسرساز بود. نکته تلختر ماجرا اما آنجا بود که قرار بود این قانون از اول مرداد هم اجرایی شود. خب، ما که باور نکردیم. مگر میشود قانونی در بیستوهشتم تیر شایعهاش در فضای مجازی بپیچد و قرار هم باشد از اول مرداد اجرایی شود؟ چنین چیزی اصلا مگر شدنی است؟ قطعا نه. تو گروه همکلاسیهای سابق نوشتم: اصلا امکان نداره چنین چیزی بچهها. شایعه است. در عرض بیستوچهار ساعت که قانون اجرایی نمیکنند.
که یکی از بچهها پاسخم را داد: شنبه که نامه رسمی برات اومد میبینی که اینجاهمهچیز امکان داره. مسلما با اجرایی شدن این طرح من و دیگر داروسازهای همکارم دچار مشکلهای عدیدهای میشدیم. وقتی مردم بفهمند در بخش خصوصی هزینههایشان به صورت آزاد محاسبه میشود و دفترچههایشان فقط در بیمارستانهای دولتی اعتبار دارد کمکم از مراجعه به بخش خصوصی امتناع میکنند و این یعنی افت شدید و ناگهانی درآمد بخش خصوصی. و برای مردم هم از این نظر مشکلساز است که گاه تمامی پزشکها و تخصصها در بیمارستانهای دولتی وجود ندارند و از طرفی با افزایش حجم مراجعه به مراکز دولتی حتما با افت شدید کیفیت خدمات مواجه خواهیم شد.
بعضیها مدام توی گروهها به هم دیگر امید میدادند که نه، این طرح اجرایی نخواهد شد و این فقط یک شایعهتلگرامی است و گروهی دیگر اصرار داشتند که قطعا این طرح اجرایی خواهد شد. کل پنجشنبه و جمعه من، و خیلیهای دیگر در گروههای تلگرامی به بحث بر سر این موضوع گذشت. و البته انتخابات نظامپزشکی. استراحت و آسودگی حتی در روزهای تعطیل و بعد از روزهای سخت کاری، باز هم برای ما معنایی ندارد انگار. هر روز باید منتظر یک مشکل و خبر تلخ تازه باشیم. با خودم فکر کردم که تا حالا شده مصوبهای دولتی باعث خوشحالی و احساس آرامشم شود؟ نامه در روز شنبه یعنی سیویکم تیرماه ابلاغ شد و قرار شد از فردایش یعنی یکم مرداد اجرایی شود. دقیقا به همان شکلی که توضیح دادم. دفترچههای رایگان بیمه سلامت دیگر در بخش خصوصی اعتباری نداشتند.
دعوا توی گروهها بالا گرفت. پزشکهایی که هنوز برایشان حوصلهای باقی مانده مدیران استانی بیمه سلامت را گوشه رینگ گروه گیر انداخته بودند و سؤال، جوابشان میکردند. بندگان خدا هم جوابی برای پرسشها نداشتند. چه میگفتند؟ پزشکها حرفشان این بود که حالا از فردا ما به مراجعین چه بگوییم؟ بگوییم آزاد است؟ باورمان میکنند؟ چطور توجیهشان کنیم؟ اگر بیمارستان در آن زمینه خاص متخصص یا پزشکی نداشت بیمار چه خاکی به سرش بریزد؟ لااقل مهلتی قائل میشدید تا کسانی که تمایل دارند دفترچههایی تهیه کنند که قابل استفاده در بخش خصوصی باشد!
مدیرهای بیمه سلامت هم جز عذرخواهی و اینکه مامور هستند و معذور پاسخی نداشتند. آنها هم با ما هم عقیده بودند؛ این طرح نه به نفع مردم بود، نه بخش خصوصی و نه حتی دولت که از فردای اجرایی شدن این طرح با هجوم دوباره مردم به مراکز دولتی مواجه میشد و احتمالا هم از پس هزینهها و پاسخدهی با کیفیت نمیتوانست بربیاید. تلگرامم را که میبستم بعد از پنج دقیقه تعداد پیامهای خوانده نشده به صدتا میرسید. بحثها در تمامی گروههاحول همین موضوع میچرخید و همه شخص وزیر را مقصر میدانستند. من که با واقعیت کنار آمده بودم سعی کردم بچههای داروخانه را در رابطه با این موضوع توجیه کنم. برایشان توضیح دادم که از فردا دفترچههایی که این مشخصات را داشته باشند فاقد اعتبار در بخش خصوصی هستند و باید هزینهها را به صورت آزاد پرداخت کنند. آموزششان دادم که یکوقت با دفترچههای معتبر اشتباه نگیرند و مشکلی در این رابطه پیش نیاید.
کاغذی هم دادم چاپ کردند با این مضمون: «متاسفانه از امروز دفترچههای بیمه سلامت همگانی (رایگان) در بخش خصوصی فاقد اعتبارند.» یکشنبه صبح مسیجی به دستم رسید از طرف رئیس بیمه سلامت استانمان با این مضمون که این طرح فعلا لغو شده و شما میتوانید تا اطلاع ثانوی دفترچههای بیمه سلامت را هم قبول کنید. قانونی که در عرض بیستوچهار ساعت تصویب و ابلاغ شده بود، در کمتر از بیستوچهار ساعت لغو شد. نفس راحتی کشیدم. ولی نه خیلی راحت. ما عادت کردهایم که هر روز، هر لحظه منتظر طوفانی ناگهانی باشیم. و کاش بتوانیم از دل تمامی این طوفانها با روانی سالم بیرون بیاییم.