واکنش پدر آتنا به ادعاهای جدید قاتل
1 شهريور 1396 ساعت 17:58
گروه حوادث: پدر آتنا اصلانی، دختربچه ۷ سالهای که توسط مردی ۴۰ ساله به قتل رسید میگوید آرزو داشته دخترش معلم شود. او گفته که همه حرفهای قاتل آتنا مبنی بر انکار به قتل رساندن دخترش دروغ است و فقط زمانی رضایت میدهد که مُرده باشد.
به گزارش تسنیم، 28 خرداد امسال بود که خبر گم شدن دختربچه 7 سالهای به نام آتنا در میان مردم شهرستان پارس آباد اردبیل پیچید؛ خبری که از همان روز اول بین مردم شهر پیچید و همه برای پیدا کردن آتنا بسیج شدند. نهایتاً جسد بیجان آتنا، 20 روز بعد از پرس و جو مردم و پلیس، از منزل فردی که در پنجمین روز مفقودی دستگیر شده بود کشف شد و طبق نظریه اولیه پزشکی قانونی استان زمان فوت آتنا اصلانی به روز مفقود شدن او برمیگردد. در مطلب پیش رو با بهنام اصلانی پدر آتنا که در غم از دست دادن دخترش به سوگ نشسته، به گفتوگو نشستیم تا کم و کیف این ماجرا را از زبان او بشنویم.
آتنا کنارم مشغول بازی بود که به یکباره ناپدید شد
ساعت 11 بود که آتنا پیش من آمد. ساعت 12:30 بود که پسر برادر زنم آمد و آتنا با پسر داییاش بازی می کرد و به من هم کمک میکرد. همانجا ناهارش را خورد و همان جا هم گوشیام را دادم بازی کرد. حول و حوش ساعت 4 بود که قاتل آتنا یک مقدار ترشی برایم آورد. من بالای سر بساط بودم و دخترم هم کنارم بود. ترشی را که آورد گفت این ترشیها را در ییلاق درست کردهایم. اگر خوشت آمد باز هم برایت میآورم. ترشی را گرفتم و گذاشتم داخل وانت. دخترم گفت نیاز نبود بگیری، در خانه ترشی داریم. ما که ترشی نمیخوریم و آنهایی را هم که داخل خانه داشتیم به مادربزرگ دادیم. حدود یک ساعت بعد از این ماجرا، آتنا ناپدید شد. خانهمان نزدیک بود. فکر کردم خانه رفته است. با خانه تقریبا 50 متر فاصله داشتیم. با خودم گفتم حتما خانه رفته است. یکی دو ساعت بعد دیدم خانه نرفته است. با خودم گفتم کجا میتواند رفته باشد. به خانه زنگ زدم. به خانه مادر زنم زنگ زدم. گفتند آنجا نیامده است. بساط را سریع جمع کردم و همه جا را گشتیم.
قاتل آتنا را وقتی شناختم که دوربینها را بررسی کردند
همه مردم پارس آباد به ما کمک میکردند و تمام پارسآباد را جستجو کردیم. ساعت 10 شب بود که به پلیس 110 اطلاع دادیم و فردای آن روز آگاهی در جریان قرار گرفت و آنها هم پیجویی خودشان را داشتند و ما هم پرسوجوهای خودمان را. زمانی فهمیدم کار اسماعیل است که دوربین ها را بررسی کردند و متوجه شدند آتنا بین دو دوربین موجود در خیابان و جلوی مغازه اسماعیل ناپدید شده است.
میدانستم قاتل آتنا سابقه کودکآزاری دارد
فقط از دو تا از سابقههایش خبر داشتم و میدانستم کودک آزاری است ولی از همه اینها تبرئه شده بود. پروندههای زیادی داشت و همه به من میگفتند اما تبرئه شده بود. این را هم میدانستم که از میوه فروش نزدیک مغازه میوه میدزد ولی شک نکردم. بعد از دیدن دوربینها فهمیدم که کار این است.
قاتل آتنا نزولخوار بود
هشت سال است که در این مکان دستفرروشی میکنم و از همین جا هم میشناسمش و هر روز او را میدیدم. من اصلا این مسائل کاری نداشتم. البته درگیریهای زیادی با سایرین داشت اما من اطلاع نداشتم. نزول خور بود و حتی میوههای میوه فروش را میدزدید. هفت ماه بود که میوهها را میدزدید. میوهفروش 5 فیلم داشت از میوه دزدیدهای این فرد اما باز هم محکوم نشد.
در مغازهاش به خانمها تجاوز میکرد
گفته است به خاطر طلاهای آتنا، او را دزدیده و چک داشته اما حسابش را چک کردند و دیدند 800 میلیون پول دارد. حتی اگر این هم دروغ باشد، 600 میلیون تومان به اهالی پارس آباد پول داده است. حتی به دو نفر از دستفروشها، 100 میلیون پول داده است. از حدود 10 روز پیش، همسرش راه افتاده و دارد طلبها و نزولهایی که شوهرش داده را جمع میکند. دروغ میگوید. جلوی مغازهاش یک آبسرد کن وقف بود که همه میآمدند و آنجا آب میخوردند. آتنا هم وقتی میخواست آب بخورد آنجا میرفت یا به چلوکبابی کیوان. همه حرف هایش دروغ است. اگر او دخترم را نکشته است چرا از خانه او جسد کشف شد. چندین مورد قتل از او کشف شده است. اولین بار که هشت سال قبل برای دادن پیراهنم به مغازهاش رفتم دیدم مغازهاش ترسناک است. هیچ کس به مغازهاش نمیرفت. ماهانه 100 هزار تومان هم در آن مغازه کار نمیکرد. همیشه خلاف میکرد. در آن مغازه به خانمها تجاوز میکرده و الان هستند کسانی که به خاطر آبرویشان شکایت نمیکنند.
میخواست بعد از آتنا، مهدی را بکُشد
حتی اعتراف کرده که قصد داشته بعد از آتنا، مهدی پسر برادر زنم را بکشد. حتی این را هم گفته که در کوچه ما به فردی به نام جهان که فوت کرد، پیشنهاد داده بود و او از ترسش نزدیک این فرد نمیشد. فکر میکنم جهان را هم او کشته است. یعنی او قاتل حرفهای و از داعش هم بدتر است. علت اینکه دولت به این فرد که این همه پرونده دارد، پروانه کسب داده را نمیدانم.
آرزو داشتم دخترم معلم شود
همسرم بیمار شده و روانپزشکها برای درمانش میآیند. وزیر بهداشت دستور داده بود و از نظر درمانی به ما کمک میکنند. حتی فرزند دیگرم هم بیمار شده است. به او گفتهایم آتنا برای تحصیل به تهران رفته است. او هم میگوید من کِی بزرگ میشوم و برای درس خواندن پیش خواهرم میروم. آرزو داشتم دخترم را بزرگ کنم، درس بخواند و معلم بشود.
کد مطلب: 135568