اسلام «تعاملگرا» نه «تقابلگرا»
روزنامه بهار , 27 شهريور 1396 ساعت 11:58
ابوالحسن شاکری رحیمی
تفاوت بین جهانی شدن (Globalization) و جهانیسازی (Globalism) در آن است که جهانی شدن به عنوان یک فرآیند و جهانیسازی به عنوان یک پروژه قلمداد میشود. با توجه به ساختار منطقه خاورمیانه که یک ساختار بسته است که منجر به منطقه گرایی بسته در منطقه خاورمیانه شده است، به نظر میرسد که تلقی اکثریت دولتهای خاورمیانه از این پدیده معطوف به تلقی جهانیسازی از آن است که به دلیل عدم تعاملات فرامنطقهای در خاورمیانه و بسته بودن خاورمیانه بیشتر در این منطقه با رویکرد تقابلی مواجه هستیم.
نکته دیگر مربوط به نوع اسلامی است که در خاورمیانه با آن مواجه هستیم، اگر اسلام، اسلام شمولگرایانه باشد یعنی اسلامی باشد که به دنبال یکپارچگی جهان است، باورهای قومی را نفی میکند و خارج از مرزبندهای جغرافیایی حقیقت شریعت را تبیین مینماید و رویکرد فراملی و نگرش وحدت گرایانه دارد، این اسلام با جهانی شدن به عنوان یک فرآیند تعامل خواهد کرد و اما اگر با اسلام انحصارگرایانه روبهرو باشیم که بیشتر بر باورهای قومی و قبیلهای و محلی و تمایزات هویتی تاکید میکند با رویکردی تقابلی و تدافعی با جهان سرمایه داری و غرب روبهرو خواهیم شد.
این تفکر جهانی شدن را در واقع به مثابه پروژه و جهانیسازی میبیند و آن را به معنای تثبیت مرکزیت قدرت غرب قلمداد میکند و با مرزبندی بین دارالاسلام و دارالکفر، نوعی واکنش رادیکال از خود بروز میدهد. بنابراین تقابل اسلام خاورمیانهای با جهانی شدن متاثر از دو واقعیت منطقه گرایی بسته در خاورمیانه و حضور حداکثری اسلام انحصارگرایانه و بنیادگراست، که بیشتر در کشورهای عرب منطقه خاورمیانه نمود دارد و منجر به رویکرد تقابلی به جای رویکرد تعاملی با پدیده جهانی شدن در خاورمیانه شده است. در خصوص شقوق مختلف اسلام در خاورمیانه میتوان اظهار داشت که اسلام سلفی سنتی بیشتر بر آموزههای وهابیت استوار است به گونهای که معتقد به عقل ستیزی، رادیکالیسم در روش، حجیت بازگشت به سلف صالح، نفی شفاعت و نوعی رویکرد نقل گرایانه از اسلام است.
از رویکردهای تجدیدگرایانه میتوان به سلفی اصلاحی و یا نوسلفیگری اشاره کرد که مظهر آن اخوانالمسلمین است، از آن لحاظ که رویکرد اخلاقی و محافظه کار را دنبال میکند و هدف آن نفی جاهلیت و ایجاد حکومت اسلامی و تاکید بر یک جمعیت پیشتاز برای نوزایی اسلامی است، نوعی دیگر از اسلام تجدد گرایانه، نگرش شیعی بر اساس اسلام سیاسی مبتنی بر مردم سالاری دینی با رویکرد دموکراتیک و مسالمت گرا و پویایی اجتهاد است که این تلقی از اسلام سیاسی در کتاب قبله عالم (the center of univers) گراهام فولر نیز مورد توجه قرار گرفته و از آن به عنوان یک رویکرد اسلامی دموکراتیک نام برده شده است. رویکرد تشیع به اسلام سیاسی با رویکرد دیگر از اسلام تجدد گرایانه، یعنی اسلام گرایی تمدنی که در زبان عربی به «الاسلام الحضاری» معروف است نزدیک است به گونهای که از رویکردی میانه رو و خرد گرا مبتنی بر اسلام رحمانی برخوردار است و برخی از آن به عنوان پسااسلام گرایی یاد میکنند. اسلام گرایی سکولار نیز نوعی دیگر از اسلام تجددگرایانه است که در کشورهایی همانندترکیه به عنوان رویکرد حاکمیتی با لعاب نوعثمانی گری دنبال میشود.
رویکرد دیگر، اسلام بنیادگراست که بیشتر از تفکر سلفی گری نشات میگیرد و ریشههای آن به اندیشههای ابن تیمیه باز میگردد. چندین مدل سلفی گری در این رویکرد مشاهده میشود. یکی سلفی جهادی که مظهر آن القاعده است که تفسیر رادیکال از شریعت به عمل میآورد و مبارزه با دشمن بزرگ یعنی آمریکا را مقدم میدارد. رویکرد دیگر سلفی تکفیری میباشد که مظهر آن داعش است که شیعه را دشمن نزدیک و غرب را دشمن دور قلمداد میکند. بنابراین مجموعهای از قرائتها از اسلام در خاورمیانه در حال نقش آفرینی است. پدیدهای که به عنوان تهدید در خاورمیانه مورد توجه قرار گرفته است، اسلام بنیادگراست، که مظهر آن داعش است به نحوی که باعث به وجود آمدن مشکلات عدیده در منطقه خاورمیانه شده است.
شایان ذکر است که اسلام تمدنی در جمهوری اسلامی توانسته است با مدرنیته تعامل برقرار کند. رویکرد مزبور از اسلام یک رویکرد تمدنی محسوب میشود. تفاوت بین رویکرد تمدنی با ایدئولوژیک در این است که رویکرد ایدئولوژیک بیشتر به دنبال مقاصد سیاسی میباشد، در حالی که رویکرد تمدنی کلیه ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی را مورد توجه قرار میدهد. در مقابل رویکرد تمدنی ایران به اسلام، اسلام رادیکال و افراطی قرار گرفته است، اسلام رادیکالی که بیشتر رویکرد تقابلی دارد و تاکید بر مقاومتهای خشونتآمیز دارد، تلاش دارد شکافهای هویتی را تشدید کند و دین را امنیتی کرده است، به گونهای که دین را به عنوان یک پدیده جهانی مینگرد که گفتمان مقاومت خشونتگرایانه و انحصاری مبتنی بر قبیله گرایی و قوم گرایی را ترویج میکند. بنابراین، نوعی پیوند بین جهانی شدن دین وجهانی شدن امنیت برقرار کرده است.
الیویه روا اسلام شناس فرانسوی از این نوع رادیکالگرایی به عنوان نوبنیادگرایی اسلامی یاد میکند که در عین اینکه خشونت راترویج میکند سعی میکند از ابزار فضای مجازی برای مقاصد و اهداف خود مانندترویج اندیشهها و جذب نیرو در فضای مجازی و ایجاد رعب و وحشت با استفاده از تولید فیلم و انتشار آن استفاده کند و این اسلام جهانی شده نو بنیاد گرا، رویکرد رادیکال و تقابلی با غرب دارد. آمارتیا سن اندیشمند هندی تبار (برنده جایزه نوبل1998) بحثی دارد درباره اینکه این اسلام رادیکال ناشی از نادیده گرفتن تکثر در هویت است، امری که ما اکنون شاهد آن هستیم تکوارگی هویت است، جوامع خاورمیانه دارای هویتهای متکثر و متنوع هستند، جهانی شدن این امکان را هم فراهم میآورد که هویتهای متکثر و چند لایه، امکان سازگاری هم با یکدیگر داشته باشند، ولی اگر یک تلقی جزمگرا از اسلام وجود داشته باشد و فقط یک جنبه از آن مورد توجه قرار بگیرد و تکثر نادیده گرفته شود، به رغم هویتهای متکثر افراد و جوامع فقط یک جنبه هویتی برجسته میشود، مانند اقداماتی که داعش در حال حاضر انجام میدهد که در مورد تشیع بُعد صفوی گری آن را برجسته میکنند و در مورد خود، بُعد خشونتگرا از اسلام سنی مبنی بر مقابله با دشمن عقیدتی را برجسته مینمایند و نقش خشونت را مهم تلقی میكند. لذا تکواره نمودن هویت عامل اصلی ایجاد خشونت در خاورمیانه به ویژه در عراق و سوریه است.
خشونت، خود به سه نوع تقسیم میشود، اول خشونت واکنشی که گاه و بیگاه رخ میدهد، دوم خشونت ایدئولوژیک است که سازماندهی شده است و سوم خشونت فرقهای است که اقدامات کورکورانه ناشی از تعصبات قبیلهای را مرتکب میشود و خشونت داعش از این نوع سوم است.عدهای استفاده داعش از ابزارهای خشونت آمیز برای ایجاد رعب و وحشت را به «راهبرد مادون متعارف» تعبیر کردهاند ازآن لحاظ که بر حمایت از گروههای رادیکال و نیروهای مسلح خشونتگرا و عملیات پنهانی وسیع و نظام مند مبتنی بر غافلگیری و پیش بینی ناپذیری استوار است.
در مقابل اسلام بنیادگرا، پسااسلامگرایی تلاش دارد رویکردی مسالمتآمیز از اسلام را ارایه دهد، این رویکرد معتقد است که اسلام گرایی با تفکر ایجاد خشونت شناخته شده است. پسا اسلامگرایی در پی آن است که نوعی تطابق بین اسلام و مدرنیته، اصلاحطلبی، ترکیب مذهب و حقوق فردی، ترکیب ایمان و رهایی، پیوند بین اسلام و آزادی، تاکید بر حق به جای تکلیف، تکثر هویت به جای تکوارگی آن، نگاه متن محور به جای نگاه تاریخ محور، نگاه به آینده به جای نگاه به گذشته، نفی خشونت،ترکیب دین با مسئولیت، تاکید بر سازگاری اسلام و دموکراسی در چارچوب مدرنیته بومی، ایجاد آشتی بین توسعه اجتماعی و دین مداری، که نوعی نوزایی اسلامی است ارایه دهد.
آقای آصف بیات معتقد است که پسااسلامگرایی به دنبال رویکرد قانونی و انتخاباتی است تا اسلامگرایان از صندوقهای رای بیرون بیایند، به تکثر هویتها معتقد است و به نیازهای شهروندان توجه دارد. در عصری که به شهروندی جهانی معروف است و برخی عصر جدید را به عصر بیداری شهروندی (Citizen Awakening) تعبیر کردهاند، پسا اسلامگرایی نوعی نگاه مدنی و مسالمتگرا به اسلام با تلاش برای تلفیق مدرنیته با ویژگیهای بومی جوامع اسلامی است.
واقعیت آن است که در خاورمیانه به جای اینکه درک مشترک جمعی و بیناذهنیتهای مشترک شکل بگیرد، ذهنیتهای تقابلی و تنفر آمیز شکل گرفته است و همین امر باعث ایجاد نوعی روند ضد جهانی شدن در خاورمیانه شده است، جهانی شدنی که قرار بود منجر به نزدیک کردن برداشتها و ایجاد برداشت مشترک انسانی نسبت به تحولات و روندهای جاری منطقهای و بین المللی شود اکنون ضد خود را پرورش داده است که ما حصل آن تنفر و فرقهای گرای و تعصبات قومی و قبیلهای است و این یکی از معضلات اسلام و جهانی شدن در خاورمیانه محسوب میشود.
اکنون خاورمیانه را به قول یکی از نویسندگان عربی، جهل و جنون و تکفیر احاطه کرده است. عقل عربی با سه ویژگی جهل دینی، جنون و کژروی مذهبی و افراطی گری تکفیری شناخته میشود و این در حالی است اسلام شیعی در تلاش است دینی را عرضه کند که اسلام معاصر را درک کرده است و به انسان معاصر نزدیک شود، تحول در زندگی و علم و پیشرفتهای زندگی مدرن را به نفع تعالی دینی به کار ببرد و دین را به صورت ناظر به زندگی چند ضلعی انسان معاصربا ادبیات اقناعی عرضه کند واین تقابل فکری بین اسلام شیعی واسلام سلفی تکفیری است.واقعیت آن است که اسلام شیعی در تعامل با فرایند جهانی شدن قرار دارد ازآن لحاظ که آموزههای جهانی دارد و جهانی شدن نیز فرایندی است که فناوریهای نوین ارتباطات را برای تبیین دیدگاههای جهانشمول و فراگیر دینی در اختیار اسلام قرار میدهد.
اسلام تعامل گرا نه تقابل گرا، اسلام شمول گرا نه انحصار گرا و جهانی شدن به عنوان یک فرایند نه یک پروژه توان رسیدن به یک درک مشترک با یکدیگر را دارند به گونهای که هم اسلام بر روند جهانی شدن تاثیر میگذارد و هم جهانی شدن بر جهان اسلام اثرگذار است. جهانی شدن فضا را برای اندیشمندان اسلامی فراهم آورده تا اینکه بتوانند دیدگاههای خودشان را در فضای ارتباطی قراردهند و بستر مناسبی را برایترویج دیدگاههای آنان ایجاد کرده است، تاثیر اسلام بر جهانی شدن را میتوان در آن دانست که به رغم آنکه جهانی شدن یک رویکرد تسلط گرایانه وغرب محور و رویکردی از بالا به پایین بوده است، اسلام توانسته با یک رویکرد از پایین به بالا و حتی از میانه به میانه بر جهانی شدن تاثیر گذارد و این یکی از عواملی است که به ظهور بازیگر جدیدی به نام منطقه در عرصه روابط بین الملل انجامیده است.
امروز منطقه میتواند بر نظام بین الملل تاثیر گذار باشد. اگر منطقه با تفکر اسلامی هم همراه باشد میتواند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.گراهام فولر یک راه حل برای فائق آمدن بر مشکلات فراروی خاورمیانه در عصر جهانی شدن ارایه کرده است و آن ایجاد شورایی برای مشارکت فعال بین مسلمان شیعه و سنی و مسیحیان بر اساس گفتگوهای دینی است که به یک ذهنیت مشترک برسند و دیدگاههای مشترک درباره مسایل جهانی مانند فقرزدایی، محیط زیست، و اخلاق محوری بر اساس جهان بینی خدا محور ارایه نمایند لذا شورای بین المللی اسلامی - مسیحی میتواند بر رویکردی واقع بینانه، تکثر پذیر، معتقد به موازنه بین امر جهانی و محلی تاکید کند و از فناوری نوین ارتباطات برای تقویت حس مسئولیت پذیری و ایجاد دغدغههای مشترک انسانی بهره بگیرد. البته پیش شرط گفتگوی بینادین و گفتگوهای درون دینی مانند گفتگوی بین اسلام سنی و تشیع است و تا این گفتگو در درون تمدن اسلام صورت نپذیرد، اسلام به عنوان یک کل نمیتواند با مسیحت به گفتگو بنشیند. از این رو، باید هم گفتگوهای درون تمدنی و هم گفتگوهای میان تمدنی مورد تاکید و توجه قرار بگیرد.
کد مطلب: 136963