علی میرزامحمدی
جریان اصلاح طلبی برای خروج از انزوا و بقا در صحنه رسمی تصمیمسازی و تصمیم گیری کشور مجبور شد در دهه 90 با تغییر منش سیاسی خود، رویه عملگرایانه در پیش بگیرد. این تغییر منش موجب شد اصلاح طلبان دیگر در عمل بر اساس ایدئولوژی که خود را متعهد به آن میدیدند پافشاری نداشته باشند و با نرمش و انعطاف سیاسی از بخش مهم اصول خود عدول کنند. از طرف دیگر، اتخاذ این رویکرد موجب شد که آنها به جای عمل بر اساس ایدئولوژی اصلاح طلبانه، به استراتژیهای بقای قدرت متوسل شوند. رویهای که رقبا و جناحهای سیاسی دیگر را نیز وا داشت برای کاهش نفوذ و کنترل سیاسی آنها، از استراتژیهای تدافعی و خنثی کننده بهره بگیرند. یکی از مهمترین استراتژیهای بقای قدرت اصلاح طلبان، توسل آنها به ائتلاف بود. این ائتلاف، هم در انتخابات مجلس و هم ریاست جمهوری به کار گرفته شد. اما پس از قطعی شدن چینش کابینه دوازدهم و تغییرات مدیریتی در سطوح مختلف و تجزیه و تحلیل عملکرد منتسبین به لیست امید نه تنها حداقل انتظارات اصلاح طلبان برآورده نشد، بلکه حتی انتقاد نسبت به سیاستهای اتخاذی بالا گرفت. این فضای جدید سیاسی، بسیاری از اصلاح طلبان را متقاعد نموده است که در سیاستهای انتخاباتی خود از جمله ائتلاف با دیگر جناحهای سیاسی کشور تجدید نظر نمایند. از جمله رئیس فراکسیون امید در تازهترین اظهار نظر خود پیش بینی کرد که جریان اصلاحات در انتخابات سال 98 ورود ائتلافی نخواهد داشت. ارزیابیهای انجام شده نشان میدهد که ائتلاف اصلاح طلبان و حامیان دولت بیشتر از اصلاح طلبان، به نفع حامیان دولت تمام شده است. درباره لیست امید به عنوان مهمترین خروجی ائتلاف اصلاح طلبان با جناح حامی دولت، انتقادهای جدی مطرح شده است. در اینکه چرا این لیست ناموفق عمل نموده است باید به چند نکته توجه نمود:
الف- هرچند در برخی تحلیلها برخی افراد لیست امید را متهم به بدعهدی و حتی مخالفت با فراکسیون امید مجلس میکنند؛ اما آنچه بیشتر از این بدعهدیها مورد انتقاد است هدف اصلی ایجاد این لیست و رویهای است که برای بستن آن استفاده شده است. اگر هدف اصلی از این لیست، هماهنگی بین نیروها و اجماع برای رسیدن به هدف مشترک سیاسی بوده است باید رویهای شفاف و مشخص برای نهایی شدن لیست اتخاذ میشد. همچنین باید ضمانتهایی برای افرادی که بواسطه این لیست به مجلس راه پیدا میکردند گرفته میشد تا در صورت بدعهدی، پاسخگوی افکار عمومی به ویژه مردم حوزه انتخابی خود باشند.
ب- دوام و تقویت ساختار فراکسیون امید بیشتر از تعداد اعضای آن به میزان اشتراکات ذهنی آنها بستگی دارد. وقتی برخی اعضای این لیست فقط بر اساس بالا بردن شانس راهیابی به مجلس، تمایل به ورود به این لیست پیدا کرده اند، مشخص است که پس از راهیابی به مجلس برای بقا و منافع سیاسی خود بسته به شرایط تغییر رویه بدهند. این محاسبهگریها موجب شد اینچنین افرادی در دو راهی انتخاب بین جناح لاریجانی و فراکسیون امید (جناح عارف) بیشتر به لاریجانی چرخش پیدا کنند؛ چراکه جایگاه لاریجانی در صحنه قدرت رسمی کشور حتی با در نظر گرفتن احتمال شکست در مجلس اطمینان بخشتر است و بر این اساس انتساب نمایندگان به حمایت او موجب میشود آنها حتی در صورت رای نیاوردن مجدد از حوزه انتخابی خود، به بقا در دیگر اشکال قدرت سیاسی امیدوار باشند!
ج- با وجود اشتراکات ذهنی اعضای لیست امید، وجود پیشگامان و لابیگریهای قوی که بتوانند با تعاملات سازنده و ایجاد صمیمیت و دوستی، مجمعی واحد و منسجم ایجاد نمایند تا در تصمیمسازیها و تصمیم گیریها به نفع جریان اصلاح طلبی عمل کنند ضروری به نظر میرسد. متاسفانه عارف لابی گری قوی نیست و در این میان باید افراد دیگری به عنوان نخبههای مطرح فراکسیون امید با جذابیتهای تعاملی و شخصیتی خود به عنوان عناصر وحدت بخش وارد عمل شوند. در حقیقت اینچنین افرادی در رایزنی برای تصمیم گیری درباره مسایل مهم مجلس و حتی کشور نقش کلیدی خواهند داشت.
د- هدف اصلی ائتلاف، رسیدن به اکثریت واقعی است نه اکثریت کاذب و تحمیلی! متاسفانه برخی رسانههای اصلاح طلب، با انکار واقعیتترکیب جناحهای سیاسی مجلس، آن را به صورتی دیگر و به نفع جریان اصلاح طلبی قلمداد میکردند. آنها از این موضوع غافل بودند که اگر این مجلس به نام اکثریت اصلاح طلبان منتسب شود باید عملکرد آن نیز به نام آنها تمام شود. اما رصد عملکرد و طرحهای ارایه شده در مجلس و مقایسه آن با مجلس اصلاح طلب دوره ششم نشان میدهد که در مجلس کنونی، عزم چندانی برای حرکتهای اصلاح طلبانه در ابعاد اجتماعی و اقتصادی وجود ندارد.
بر این اساس:
- اصلاح طلبان تا زمانی که ضمانتهای قوی برای سهیم شدن در قدرت سیاسی حاصل از موفقیت ائتلاف سیاسی به دست نیاوردهاند، نباید ناشیانه در ائتلاف وارد شوند. ائتلافهای احتمالی نباید فقط بر اساس الزامهای اخلاقی پی ریزی شود؛ بلکه باید ضمانتهای عملی در تحقق تعهدات دو طرفه وجود داشته باشد تا طرفین پس از حصول نتایج مورد نظر متضرر نشوند!
- اصلاح طلبان اگر نتوانند چنین تضمینهایی را به دست آورند بهتر است به صورت مستقل ورود نمایند. ورود مستقل به صحنه انتخابات 98 هرچند ممکن است موفقیتهای کمتری در مقایسه با ائتلاف نصیب آنها کند اما در پاسخگویی به مطالبات مردم، آنها را کمتر دچار چالش خواهد نمود.
- از طرف دیگر در اعتراض به بدعهدی طرفین ائتلاف، نباید با قهر سیاسی جریان اصلاح طلبی را در خطر انزوا قرار داد! بلکه باید به طرف دیگر ائتلاف فهماند که آنها برای موفقیت و پیشبرد اهداف مختلف اقتصادی و اجتماعی خود و مهمتر از آن برای بقا در صحنه سیاسی کشور باید به تعهدات خود عمل کنند. هرچند به ظاهر این تعهدات جنبه الزامی و حقوقی نداشته است اما رعایت اصول اخلاق سیاسی میطلبد که جناح مهره چین و تصمیم ساز و تصمیم گیرنده به سهیم کردن جناح اصلاح طلب متعهد بماند.
- یکی از پیش زمینههای مهم ورود مستقل اصلاح طلبان در انتخابات تعامل آنها با شورای نگهبان است. یافتن راهی برای تفاهم دو طرفه هم به نفع اصلاح طلبان و هم شورای نگهبان است. مهمتر آنکه این تفاهم به تداوم و حفظ نظام کمک شایانی خواهد نمود و بازنده اصلی این تفاهم، معاندان و دشمنان نظام خواهند بود.