سامان پارسی- روزنامه بهار
وقتی مفهوم عوام در گفتار ميآید، بیدرنگ در مقابل آن واژه خواص در ذهن مجسم ميشود و تقسیم بندی جامعه به عام و خاص عموما تحت تاثیر فاکتورهایی مانند ثروت، زیست مان و مدرک تحصیلی است. اما مقصود من از عوام در اینجا همان توده به تعریف ارتگایی گاست است «اعضای توده کسانیاند که خود را «همچون دیگران» میدانند و هیچ ارزش ویژهای بر اساس ملاکی خاص برای خود قایل نیستند. انسان تودهای میگوید: «من هم یکی مثل بقیه». تودهها با رشد طبقه جدیدی در شهر شکل گرفت که از فرهنگ شهرنشینی لذت نمی برد و در صدد ایجاد فرهنگی جدید با نوعی خشونت و آشوب ایدئولوژیک برای حاکم کردن فرهنگ توده ایی خود با کلِ کمی، این کمیت را به حالتی کیفی تبدیل کرد و به مرور توانست بیشتر فضاهای جامعه را اشغال کند.
امروزه در ایران سیاست و هنر که ارتباط مهم و معناداری با مخاطب دارد با مهم جلوه دادن این کل با شعارهایی آنی و آرمانی که بیشتر حالت گذار رویاگونه زندگی را در ذهن متبادر ميکند، سعی در جذب این بخش بزرگ جامعه دارند. بر اساس نظر والتر بنیامین، سینما با تکثیر مکانیکی اثر هنری باعث از بین بردن اصالت ميشود و به دلیل عدم حضور تماشاگر و نبود ارتباط مستقیم با صحنه مانند تئاتر مخاطب در جایگاه دوربین قرار ميگیرد و با چرخشهاي دوربین صحنه را دنبال ميکند. در این شرایط نگاه مخاطب که تحت تاثیر عواملی چون نور، صدا، حرکت دوربین، تدوین و کارگردانی است بر مسائلی متمرکز ميشود که از پیش برایش تعیین شدهاند تا به آنها توجه کند.
در مناظرههای تلویزیونی یا مصاحبهها که سیاستمدارها با گروهی از مشاوران به این گفتوگوها ميآیند و بارها برخی مطالب را با مشاوران مرور و بررسی ميکنند. در واقع این مخاطب است که برای اولین بار در این شرایط قرار ميگیرد و به خاطر اینکه خود را به جای دوربین، ناظر بر همه چیز فرض ميکند نوعی هیجان؛ تحت تاثیر عواملی که ذکر شد برای توجه بیشتر او به چیزهای مشخصی در مخاطب ایجاد ميشود که ناشی از نوعی حس تعلیق برای دنبال کردن جواب سؤالهايي است که تا انتها گفتوگو را دنبال کند. نکته حائز اهمیت این است که به دلیل عدم حضور تماشاگر و تمرینهاي مکرر، سیاستمدارها تبدیل به سخنورانی ميشوند که مانند یک بازیگر حرفه ایی ميدانند چگونه کلمات را بیان یا کجا مکث کند و چطور حرفهایش را تمام کند که مخاطبش را مشتاق به ادامه بحث نگه دارد. در مناظرهها افراد از تمامی امکانات از حرکات صورت و دستها تا بیان بهره ميگیرند.
اما عامل بسیار مهم صدا است زیرا در گفتوگو صدا در عین حالی که معنایی مستقل دارد در هماهنگی با کلیت تصویر نیز به مفهومی جدید ميرسد. در بسیاری موارد صداهایی که در کادر نیست و گاهی گفتن کلمه ایی از سوی فرد دیگری بحث را به موضوعی دیگر هدایت ميکند و حرکت دوربین نیز به هر چه بیشتر نزدیک شدن مخاطب به فضا کمک ميکند به گونه ای که او خود را درون گفتمان احساس ميکند. نکته مهم در گفتوگوها این است که ميباید بیشترین استفاده را از لحظات برد و با گفتن حرفهايي که بخش اعظم جامعه نسبت به آنها حساسیت یا اشتیاق دارد، تلاش کرد با ایجاد سئوال و پاسخ و بیان برخی کلیتها ذهن بخش گسترده جامعه را تحت تاثیر قرار داد و این گروه عظیم مخاطبان را تحت سیطره در آورد.
به گفته آدورنو، متفکر مکتب فرانکفورت صنعت فرهنگسازی که ریشه در تلویزیون و سینما دارد در تلاش است با توالی تصاویر و کادرهای پی در پی و نماهای مختلف اجازه فکر کردن را به مخاطبش ندهد و در این شرایط مخاطب به جای فکر کردن شروع به دنبال کردن تصاویر ميکند و ذهن از فکر کردن باز ميماند. این بهترین زمان برای تاثیر بر تفکر مخاطب است و بیان کلمات که تصویر را نیز تحت مالکیت در آورده مخاطب را که در دنبالهروی از تصاویر، زمانی برای اندیشیدن ندارد.
تحت تاثیر قرار ميدهد. فیلمهاي تبلیغاتی یکی دیگر از مظاهر تاثیر بر تفکر عوام است، گروه مشاوران هر فرد با بررسی نیازهای آنی و مدت دار جامعه و به طور جزئی هر استان یا قومیت شروع به ارائه مجموعه ایی ميکنند که بارها مورد بازبینی قرار گرفته و هر برداشت چندین بار فیلمبرداری شده و در نهایت به کمک تدوین و موسیقی و کارگردانی مجموعه ایی ساخته ميشود که حرفهاي طیف وسیعی از مخاطبان یعنی همان عوام را بیان کند و تحت تاثیر قرار دهد. از یک نمای بسته بر چشمهای پر اشک یک کاندید تا گفتوگوی یک شخص با زنانی با پوشش و عقاید مختلف، اتفاقی که تنها یکبار آن هم برای ساختن فیلمهاي تبلیغاتی ميافتد. در این شرایط هر سیاستمدار مانند بازیگری است که هر پلانی با او بارها تمرین شده، گفتوگو و جملهها بارها بیان شده تا به بهترین برداشت برسد و در نهایت در پیکربندی نهایی نیز با تاثیرات و تغییراتی بتوان مانند یک فیلم هیجان انگیز مخاطب را تحت تاثیر قرار داد.
در این شرایط مخاطب زمانی برای مواجهه جدی با سیاستمدار ندارد زیرا حتی زمانی که در یک میتینگ شرکت ميکند او شنونده است و یک سخنرانی از پیش نوشته شده را با کمک گروهی از مشاوران برای نیازهای آن بخش از جامعه، برای آنها دکلمه ميکند. در بیشتر موارد، سیاستمدار نیاز به تاثیر بر تودههاي جامعه را با مقدس کردن آنها و دادن شعارهایی که مشکلات را به طور آنی و مثلا 100 روزه حل ميکند؛ یا ازدیاد درآمد و تولید اشتغال و مواردی از این دست بدون ارائه برنامه ایی جامع که بتواند تمام بخشهاي جامعه را به شکلی دقیق و علمی از مشکلات در مدت مشخصی رهایی بخشد، سعی در دادن شعارهایی دارند که بیشتر احساس تودههاي اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهد.
این عوام گرایی در وجوه مختلفی وارد هنر نیز شده است. در وجه اول از هنر سینما و ادبیات برای سخنرانیهای پر شور و تصاویری ناب برای تاثیر بر مخاطبانی که بیشتر در جهان امروز، تصویری شده اند تا اهل مطالعه، و دنبال کردن توالی تصاویر را به جای اندیشیدن ترجیح ميدهند، استفاده ميشود.در وجه دیگر خود هنرمندان نیز از این عوام گرایی برای جلب مخاطب و استفاده از احساس این بخش گسترده جامعه استفاده ميکنند. فیلمهايي مانند «ابد و یک روز» و «فروشنده» برای عوام ساخته ميشود و نگاه و جهان بینی آنها بیشتر درباره مفاهیم و مباحثی است که هنوز در ذهن این بخش جامعه در حال بحث و بررسی است. مباحثی مانند تجاوز و برخورد اخلاقی با این مقوله که از «قیصر» تا «فروشنده» هم چنان بحث اصلی توده جامعه است. این عوام گرایی سبب شده هر هنرمندی با توجه به افزایش روز افزون شبکههاي اجتماعی، گوشیهاي هوشمند و ورود تودههاي جامعه به این عرصه، مخاطبانی میلیونی داشته باشد و تربیونی برای بیان حرف ها، خواستهها و حتی استفاده ابزاری از احساسات و افکار این بخش گسترده که نیروهایی فعال عرصه جامعه هستند و ميتوانند در شرایط مختلف تاثیرگذار باشند. از این دست رفتارها ميتوان به بیانیه بازیگری اشاره کرده که بیشتر از آنکه این بیانیه منطقی و روشنفکرانه باشد برای تاثیر بر بخش تودهای جامعه نوشته شده بود. بازیگری که به اسکار دعوت نشده، این مراسم را تحریم ميکند و امر بر او مشتبه شده رئیس جمهور یک کشور را نیز مورد خطاب قرار ميدهد و عوام نیز بدون اینکه به این مسئله فکر کنند، او را تشویق ميکنند.
او مراسمی را تحریم کرده که به آن دعوت نشده و تحریم در این شرایط بی معنی است و بیشتر رفتاری عوام گرایانه است تا منطقی؛ زیرا مثلا ایشان وقتی تحریمها در حال شکستن کمر همین بخش گسترده جامعه بود از همین تربیون برای بیان مشکلات و دردهای جامعه استفاده نکرد و هیچگاه یادداشتی در این خصوص ننوشت. زیرا تصور ميکرد برای او هزینه دارد اما تحریم مراسمی که به آن دعوت نشده در یک کشور که بنا به شرایط سیاسی، سوژه مطبوعات شده هزینه ایی ندارد و این رفتار بیشتر مصرف داخلی دارد تا خارجی و جز تحت تاثیر قرار دادن مردم از طریق احساسات، هیچ فایده دیگری ندارد. این هنرمندان و ورزشکاران در اتفاقات مهم سیاسی در صورت داشتن هزینه سکوت ميکنند و فقط زمانی سخن ميگویند که هیچ هزینه ایی نداشته و برای آنها در بین صاحبان قدرت و عوام نفعی نیز داشته باشد. این رفتار که ظاهرا برای مردم اما در اصل برای منافع شخصی و بازیهاي رسانهای انجام ميشود، نوعی عوامگرایی است که ميشود آن را به پوپولیسم در سیاست و هنر تعبیر کرد.