میلاد انصاری
احزاب، جریانهای قانونی درون حاکمیت هستند که تلاش دارند بر اساس قاعده حاکم بر نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه خود، قدرت سیاسی کشور را بهدست بگیرند، در واقع احزاب سعی دارند بعد از این «پراتیک اصلاحات» اهداف خود را در تمامی زمینههای سیاسی و. . . به اشکال مختلف به جامعه تحمیل نمایند. نکتهای که در همین ابتدا باید به آن اشاره کرد، این است که احزاب در کشور هایی که به توسعه سیاسی دست پیدا کردهاند و آزادانه فعالیت دارند، نقش اپوزیسیونی را هم ایفا میکنند. در این یاداشت سعی شده است به سه سوْال طرح شده زیر پاسخ داده شود.
١. جایگاه فعالیتهای مدنی درایران کجاست؟
٢. رئیس دولت اصلاحات در خلأ احزاب چه نقشی را إیفا میکند؟
٣. آینده «گفتمان اصلاحات» به کجا ختم میشود؟
در جوامع غربی «احزاب سیاسی» مولود لیبرالیسم و اساس روش حکومتی، دموکراسی است که در این جوامع، احزاب به دنبال افزایش مشارکت تودههای مردم در تصمیمهای سیاسی، اجتماعی. . .، کمک به حکومتداری قانونمند و مبتنی بر دموکراسی و رشد نهادهای مدنی قانونمدارهستند. از دیدگاه برخی متفکران علم سیاست احزاب دارای چهار مولفه و شاخص اساسی: 1- وجود تشکیلات منظم و پایدار. 2- وجود شعبههای فراگیر حزب. 3- حمایت و استقبال تودههای مردم. 4 - کوشش برای دست یابی به قدرت سیاسی میباشند که شوربختانه در ایران تمامی شبه حزبهای موجود بدون رعایت مولفههای مذکور، تنها به دنبال تصاحب قدرت و مغلوب ساختن رقبا هستند و برای رسیدن به قدرت هر جا لازم باشد قوانین حزب را نفی، استراتژی خود را تغییر و برای کسب منفعت دچار استحاله میشوند.
کنشهای سیاسی و حزبی در ایران أغلب یک کنش غیر مدنی است، زیرا کنشگران سیاسی از احزاب، بنگاه موسمی ساختهاند، که بهطور متوسط بعد از هر دو سال یکبار به تعبیر بازاریان در این بنگاههای اقتصادی تخته میشود که این عمل نشان دهنده یک جامعه غیر مدنی،
سیاست ماکیاولی و وجود دگماتیسم وسیع سیاسی است.
در حالی که در جوامع دموکراتیک احزاب قلب تپنده و سرمایه معنوی و اجتماعی جامعه است، در ایران احزاب سیاسی صوری از نهادهای حزبی و اجتماعی به بنگاههای اقتصادی در قالب شرکتهای سهامی عام و خاص موسمی تبدیل شده است. که به دلیل این نوع نگاه عملا کار حزبی معنا پیدا نمیکند. بنابراین این نوع رفتار، یک پراتیک آماتور سیاسی است، که فقدان توسعه سیاسی در آن کاملا مشهود است.
نبود جریانهای حزبی قدرتمند و وجود فعالیتهای سمبلیک گاه جناح پیروز در کشور مجبور میشود که با جناح رقیب و غیر هم فکر خود دست به ائتلاف بزند در صورتیکه مبانی ائتلاف باید مبتنی بر همگونی سیاسی و تجانس فکری خاص شکل بگیرد. که رعایت نکردن این مهم باعث به زیر سوال رفتن آرمانهای حزبی در کشور میشود. نمود عینی این رفتار در «لیست امید» و «فراکسیون امید» مجلس دهم رخ داد که در آن نمایندگانی از چارچوب ایدهالیستی طراحی شده عدول کرده و به نوعی باعث شکست فراکسیون امید شدند و در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری و پنجمین دوره شوراها شاخص بی بدیل شخصیتی مانع بروز یکسری وقایع تلخ شد. که به تنهایی به دلیل داشتن پایگاه عظیم و قوی اجتماعی جور احزابهای صوری را کشید و باعث پیروزی اصلاح طلبان در این انتخابات شد. اما پیشنهادی که در اینجا با رئیس دولت اصلاحات قابل طرح است، این است که شخصیت پاک و اصیلتان را به صورت چک سفید امضاء صرف منفعت طلبی افرادی که با رانت وارد این لیستها میشوند، نکنید. زیرا اساس کار شورای عالی اصلاح طلبان دارای نقصانهای فاحشی است و منفعت طلبان دنبال تحصیل منفعت خود هستند. فلذا در اینصورت مطالبات مشروع مردم نادیده گرفته میشود و به تبع شخصیتان در اذهان عمومی دچار آسیب جدی میشود و آینده گفتمان اصلاحات هم به دلیل نگاه ابزاری به مسائل و تدوام اشتباهات سابق دچاربحران جدی، عدم حفظ پایگاه اجتماعی موجود که به تبع آن دچار آفت شدید کاریزمایی میشود و در آینده به محاق میرود.
نظام سیاسی پلورالیستی ظرفیت تحول پذیری
بسیاری در حوزههای سیاسی و اجتماعی دارد. در جامعه پلورال نهاد به سبب فعالیت و نقش آفرینی احزاب، چند صدایی و تکثر گرایی به وفور به چشم میخورد که این تبلور عینی و تجلی گاه اندیشه و چندگانه گرایی است. هانتینگتون «برای توسعه و نوسازی احزاب قائل به چهار مرحله اساسی است، که برای تسهیل و تسریع نتیجهگیری بهطور اجمالی به آن اشاره میشود:
١. جناحبندی: مرحلهای است که افراد و گروهها چارچوبهای سنتی و رفتارهای سیاسی را در هم میشکنند ولی هنوز سازمان نوین را تحول نبخشیدهاند. سمت و سوی سیاست جامعه را در این مرحله چند فرد کاریزماتیک و سرشناس تعیین میکنند.
٢. دو قطبی شدن: نقطه عطف و حیاتی در تکامل سیاسی، این مرحله است. در این پروسه نیروهای اجتماعی تازهای با هدف تاثیرگذاری بر سرنوشت جامعه خود به صحنه سیاست گام میگذارند.
٣. عصر گسترش احزاب: در این مرحله نیروهای اجتماعی وارد شده به صحنه در جهت کسب قدرت به ایجاد حزب دست میزنند (شاید بتوان گفت که تضارب عملکرد نیروهای اجتماعی وارد شده در مرحله دوم و سوم در واقع همان تضارب عملکردحزب و جناح است)
۴. نهادمندی: از نظر هانتینگتون شیوه گسترش نهادمندی سیاسی، شکل نظام حزبی ناشی از آن را مشخص میکند و معتقد است نهادمندی احزاب به یکی از صورتهای زیر است: نظام تک حزبی (شوروی سابق)، نظام دو حزبی (آمریکا) و نظام چند حزبی. شبه احزابی که در کشور ما وجود دارند عمدتا شکل گرفته از ساختار بالا و بدنه قدرت هستند و به همین دلیل این احزاب نمیتوانند نقش نهادهای مدنی را ایفا کنند. رفتارهای حزبی آماتوریک در کشورهای جهان سوم باعث میشود که جامعه به شکل تودهوار رشد کند و ثمره این جامعه، شکلگیری اولیگارشی و حکومت توتالیتر میشود. پس بدون شک از چهار مرحله مطروحه، کشور ایران در مرحله نخست آن قرار دارد و تا زمانی که این شبه احزاب بهصورت ارتجاعی و کج دار و مریز به فعالیت ادامه میدهند، کماکان سیاست ورزی ایرانی در این مرحله بصورت منجمد و ایستا خواهد ماند.