به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ - ۲۳:۵۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۷ ساعت ۱۵:۵۱
کد مطلب : ۱۳۹۱۰۶

جامعه خودشیفته و جریان روشنفکری

امیر راعی‌فرد -روزنامه بهار
احمد شاملو جمله‌ای دارد که شاید بهترین تعریف را از اهمیت جریان روشنفکری به ما ارائه می‌نماید. شاملو می‌گوید: آن‌که بیانی سحرانگیز و شنوندگانی مجذوب و بلندگویی پرتوان دارد، مسئول‌تر از جراحی است که دست به شکافتن جمجمه‌یی می‌زند. مسئولیت‌ناشناسی جراح، یک تن را می‌کُشد؛ مسئولیت‌ناشناسی روشنفکر، جامعه‌یی را.  حال با چشمانی باز و ذهنی به عارضه‌ای خواهیم پرداخت که به گفته صادق هدایت، همچون خوره‌ای روح آدمی را می‌خورد. خودشیفتگی‌های به روز شده جامعه ایرانی که هر ساعت نسبت به همانند زمانی خودش در همان مکان رو به تسخیر جان‌ها گسیل داشته است، دردی ست که گاهی تحملش خارج از توان یک جریان اطلاع رسانی یا به گفته شاملو روشنفکری است. بیماری مزمن و همه گیر خودشیفتگی امروزه بدل به سمی مهلک شده است که با طعمی شیرین و لذیذ، قصد جان یک جامعه در حال گذار را کرده است.

راهزنی که با شمشیری آخته و با دستانی رقصان رمه یک دشت حاصلخیز را نشانه رفته است. در حوزه ادبیات، نوشته هایی که نه باری برمی‌دارند و نه قصدی از پخش کردنشان بر کاغذ می‌توان برایشان متصور بود و نه حتی نشانه‌ای از ظواهر ادبی یک اثر را به عاریه گرفته اند. نویسندگانی پاپیولار که تنها هنرشان کم کردن سطح توقع خوانندگانی ست که لذت نوشیدن کلمات را چشیده‌اند. بیماران خودشیفته در نوع خود موجوداتی هستند قابل‌ترحم. موجوداتی که نه تنها توان افزودن داشته هایشان را به جامعه تشنه کم بهره اطراف ندارند بلکه حتی با سوءاستفاده از توانایی‌های شخصی شان، به سوارکارانی بدل می‌شوند که اسب قدرت و ثروت را به گونه‌ای ماهرانه در زمین تحت سیطره خود به حرکت در می‌آورند. خود شیفتگان ادبی و هنری خسارتشان به سطح توقع آدمیان آسیب وارد می‌سازد و جامعه کم سواد را در شیرینی نادان ماندن پایدار می‌سازند. خودشیفتگی در سیاست اما چیز دیگریست. روی دیگری از تاثیرات مخرب که شاید اثرات مخربش با دامنه بیشتری یک جامعه توسعه نیافته را هدف قرار می‌دهد.

یک سیاستمدار به واسطه برخورداری از توان اقناعی و در حالتی خوش بینانه دسترسی ذهنی به سطحی از سواد آکادمیک می‌تواند در برابر مردمان یک جامعه از اقبالی نسبی برخوردار گردد. باید توجه داشت که حال درونی و تاثیرات اجتماعی یک سیاستمدار بر جامعه اطرافش دارای کمترین تاثیر بر مواضع سیاسی آن سیاستمدار می‌باشد.به این مفهوم که واکنش‌های موافق یا مخالف یک سیاستمدار با درجه تاثیرگذاری ذهنی کمی در جامعه باید مورد تحلیل قرار بگیرد. سیاستمدارانی که منتقدان یک جریان حاکم را تشکیل می‌دهند به همان نسبت در برابر موافقانشان مسئولیت اجتماعی دارند که حاکمان در برابر موافقانشان. آن چیز که اهمیت جریانات اخلاقی را در سیاست پر رنگ می‌سازد، دوری سیاستمداران از بیماری مزمن و کشنده خودشیفتگی است. آنچنان که گاهی اطرافیان بادمجان خور قاب دوست، باد در آستین برخی می‌کنند و راه خودشیفتگی‌های مهوع را در برخی بازتر می‌نمایند. خودشیفتگی‌های سیاسی، قتلگاه آرمان خواهی اجتماعی هستند و قطعا خودشیفتگانی که پارگی آسمان را به اقتادنشان در سیب خلقت منتسب می‌کنند متهمان این وادی‌ترسناک اجتماعی هستند.

شاید بتوان مدعی شد که مرز باریک میان مقبولیت اجتماعی توام با دانش اخلاق مدار و خودشیفتگی‌های فلسفی و سیاسی و ادبی می‌تواند به نقطه تلاقی اعتماد عمومی نسبت به یک فعل اخلاقی و سلب اعتماد عمومی به همان فعل منجر گردد. آن جا که نیچه در دستوری فلسفی حتی پایش را از دایره رفتارهای دوگانه در سیاست و اخلاق فراتر می‌گذارد و یک فعل اخلاقی را نیز به دو شیوه بازخوانی می‌کند می‌توان به تاثیر خواست درونی افراد در ارتکاب اعمالشان پی برد. نیچه به درستی می‌گوید که: نفرت از دروغ و ریا، هم از سَرِ حسِّ شرف می‌تواند باشد هم از سر‌ترس. شاید آنچه بتواند گره گشای بحث مان باشد را باید در غنای جریان روشنفکری جستجو نمود. آن جایی که سپر روشنفکری در برابر ضربات سنگین خودشیفتگان در هر عرصه‌ای قد علم می‌کند و با قدرتی کا ریشه در اخلاق دارد ندای اصلاح‌گری‌اش را به گوش جامعه‌ای می‌رساند که در چنبره خودشیفتگان مختلفی استخوان هایشان‌ترک برداشته است.