به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۲:۳۹
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۲ ساعت ۱۵:۴۲
کد مطلب : ۱۳۹۷۸۵

چرا نوجوانان ایرانی خودکشی می‌کنند؟

گروه جامعه_رسانه‌ها: شهروند نوشت: ترس از خانواده، مشکلات عاطفی، تجدیدی در امتحان، شکست عشقی و مشکلات مالی شاید مسائل کوچکی به نظر بیاید اما می‌تواند به مشکل غیر قابل حلی برای یک نوجوان تبدیل شود؛ مشکلی که گاهی با مرگ خودخواسته به پایان می‌رسد. پوچی و بی‌انگیزگی برای ادامه حیات، تنها مربوط به قشر خاصی از جامعه نیست. هر کس در هر شرایطی ممکن است چنان به بحران هویتی و شخصیتی برسد که دیگر ادامه زندگی برایش غیرممکن شود. از طرف دیگر این حقیقت تلخ نیز آشکار می‌شود که هر کس در هر قشری ممکن است جنبه سیاه و تاریکی در زندگی خود داشته باشد که آنها را تا مرز نابودی می‌کشاند.
 
در چند وقت اخیر اخبار نگران‌کننده‌ای درباره خودکشی در سنین نوجوانی شنیده‌ایم که آخرین آن خودکشی دو دختر نوجوان اصفهانی بود. با این حال آمار دقیقی از میزان خودکشی‌ها در کشور منتشر نشده است و تنها آمار رسمی اعلام‌شده مربوط به چهار ماهه اول‌ سال ۱۳۹۲ است ولي اخبار منتشر‌شده در رسانه‌ها از افزایش میزان خودکشی افراد ١٥ تا ٢٥ساله حکایت دارد.در این رابطه کارشناسان حوزه اجتماعی و قضائی دلایل و راهکارهای مبارزه با این معضل نگران‌کننده را بررسی می‌کنند.
 
باید برای شادی هزینه شود
بهرام پارسایی، عضو فراکسیون امید در مجلس نیز از بُعد دیگری این را معضل در جامعه بررسی می‌کند و در این‌باره می‌گوید: «این مسأله واقعیت جامعه ماست. درواقع باید گفت که یکسری واقعیت‌ها در جامعه ما وجود دارد که باعث سرخوردگی و افسردگی می‌شود. همین سرخوردگی‌ها و افسردگی‌ها درنهایت ممکن است باعث خودکشی شود. درواقع فرد از لحاظ افسردگی در جایگاه خوبی قرار ندارد و با کوچکترین مشکل دست به خودکشی می‌زند. نمی‌توان دلایل خودکشی را به‌طور جزیی مشخص کرد، اما به‌طورکلی می‌توان گفت که افسردگی در کل جامعه وجود دارد و این موضوع باید واکاوی شود. دلیل افسردگی مشکلات در جامعه است که خواه‌ناخواه بین نوجوانان سرایت می‌کند. نوجوانان دیگر امیدی به آینده ندارند. آنها سردرگمی و بیکاری تحصیلکرده‌ها را در جامعه می‌بینند. مشکلات اقتصادی و زندگی‌های خانوادگی را می‌بینند و افسرده می‌شوند. دیگر انگیزه‌ای برای تلاش و پیشرفت در زندگیشان ندارند. همین می‌شود که بعضی از آنها در شرایطی خاص دست به خودکشی می‌زنند. مشکلات مالی، خانوادگی و اقتصادی انگیزه را در نوجوانان از بین می‌برد. به علت ناامیدی از آینده دست به این کار می‌زنند. از طرف دیگر خود خانواده نیز به دلیل مشکلات اقتصادی، فشار زیادی را تحمل می‌کند و این فشار ناخودآگاه به فرزندانشان منتقل می‌شود. درواقع مشکلات معیشتی و اشتغال به نحوه عملکرد بخش‌های فرهنگی جامعه ما برمی‌گردد. جامعه ما جامعه افسرده‌ای است و به سمت شادابی نمی‌رود. به نظر من باید در بخش‌های فرهنگی برای شادی و برنامه‌های شادمانه هزینه شود. در بخش آموزش نیز باید از همان ابتدا حتی در دوره مهدکودک تا مدارس و دانشگاه‌ها بحث روانی بچه‌ها جدی گرفته شود، ولی نحوه آموزش ما این‌طور نیست. ما در این زمینه هیچ پیشرفتی نکرده‌ایم، بنابراین تا دغدغه اصلی خانواده‌ها برطرف نشود و مسائلی که به افسردگی دامن می‌زند حل نشود، این معضل نیز از بین نمی‌رود. خروجی‌اش هم همین مسائل نگران‌کننده در کشور است. درواقع بخشی از آن به خودکشی و بخش دیگر نیز به طلاق، اعتیاد و دیگر بزهکاری‌های جامعه منجر می‌شود.»
 
تنها گذاشتن نوجوانان  با مشکلاتشان فاجعه‌بار است
حشمت‌الله توکلی، قاضی جنایی دادگاه کیفری درحالی‌که به آمار پایین خودکشی اشاره می‌کند، در این‌باره می‌گوید: «خوشبختانه آمارها نشان از کاهش خودکشی دارد. درواقع رسانه‌های مجازی موجب تسریع خبررسانی شده و شائبه افزایش آمار را به ذهن متبادر می‌سازد؛ در صورتی که خودکشی‌ نه‌تنها افزایش نداشته بلکه کاهش هم داشته است و چون اطلاع‌رسانی‌ها بیشتر شده، این تصور را در ذهن ایجاد می‌کند که خودکشی‌ افزایش داشته است.»
 
وی همچنین دلایل خودکشی در میان نوجوانان را بررسی می‌کند و ادامه می‌دهد: «شایع‌ترین علل خودکشی افسردگی است. علت افسردگی نیز در جامعه ماشینی امروز احساس ناکامی است. ناکامی‌های تحصیلی و عشقی و احساس تنهایی و سرباری خانواده متأثر از فقر اقتصادی و احساس بی‌توجهی از سوی خانواده از مهمترین آنهاست؛ به‌عنوان مثال این‌که نوجوان فکر کند برادر یا خواهرش در خانواده بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، عاملی است که نوجوان را منزوی و از کانون گرم خانواده دور می‌کند. کانون خانواده مهمترین عامل ثبات شخصیت کودک و نوجوان است و اختلال در ارکان و مبانی خانواده مهمترین عامل اختلال شخصیت آنها تلقی می‌شود. مشکلات والدین، طلاق و جدایی عامل تأثیرگذاری در انزوای آنهاست.
 
همچنین قدرت درک ‌و کنار آمدن نوجوانان با مشکلات بسیار کمتر از افراد میانسال است. پس در مواجهه با خودکشی نوجوانان باید به وضع خانواده و روحیات جوانان توجه وافری داشت. می‌توان نتیجه گرفت دو گونه مشکل در خودکشی آنها تأثیرگذار است؛ نخست مشکلات و تمایلات شخصی آنها که دارای دنیای پیچیده‌ای هستند، دوم مسائل و مشکلات والدین و خانواده که نیازمند به توجه خاص است و می‌توان گفت میان خودکشی آنها و مشکلات خانواده رابطه مستقیمی وجود دارد. درک نکردن دنیای آنها و توجه نکردن به مشکلاتشان و تنها گذاشتن آنها با مشکلاتشان فاجعه‌بار است.»
 
نیاز به اصلاح ساختار فردی و اجتماعی
معمولا افرادی دست به خودکشی می‌زنند که در حالت افسردگی به‌سر می‌برند. درواقع علت اصلی خودکشی افسردگی است. کسانی که دچار اختلالات پنهان شخصیتی هستند برای فرار از مشکلاتشان هرچند اندک، ممکن است خودکشی را انتخاب کنند.
 
مصطفی تبریزی، روانشناس در حوزه نوجوانان با بیان این مطلب می‌گوید: «موارد اندکی است که براساس یک تصمیم ناگهانی و به دلیل یک موقعیت فشارآور دست به خودکشی می‌زنند. معمولا آمار دقیقی از این‌که این خودکشی‌ها در چه سنی بیشتر است در دست نیست و نمی‌توان به‌طور قطعی گفت که در دوران نوجوانی آمار خودکشی بالاتر است، اما می‌توان به‌طور قطع گفت که در دوره کودکی نسبت به دوره نوجوانی و جوانی کمتر است.»
 
وی دلایل خودکشی در نوجوانان را بررسی می‌کند و ادامه می‌دهد: «وقتی فرد سابقه افسردگی دارد و با ناکامی روبه‌رو شده و از طرفی در محیطی بزرگ شده که راه‌های مقابله با ناکامی را نمی‌داند، عزت نفسش پایین می‌آید و مأیوس می‌شود. گمان می‌کند درد و رنجش راه حلی ندارد و شرایط دشوار همیشه ادامه پیدا خواهد کرد. با خودش فکر می‌کند با اقدام به خودکشی از مشکلات و مصیبت‌هایش خلاص می‌شود. از طرف دیگر، هرچقدر فردی که این حالت‌های افسردگی را دارد، صحنه‌های خودکشی را ببیند یا بشنود، آن یادگیری در او ایجاد می‌شود. آموزش می‌بیند که راه‌های مقابله با خلاصی از ناکامی‌ها خودکشی است، بنابراین برای پیشگیری از خودکشی در درجه اول خانواده‌ها باید سلامت روان را در فرزندشان پرورش دهند. اگر در دوره کودکی روح و روان فرزندشان را رشد ندادند در دوره‌های بعدی با مشاوره و روان‌درمانی سعی کنند شناخت بیشتری راجع به مشکلات و مقابله با ناکامی‌ها به او بدهند.»
 
تبریزی درباره این‌که آیا دلایل اجتماعی هم تأثیری در افزایش خودکشی دارد یا خیر می‌گوید: «در جامعه‌ای که فقر، پرخاشگری، یأس و دلمردگی فراوان است، احتمال خودکشی هم افزایش پیدا می‌کند. بنابراین راه‌حل اساسی دو کار است؛ یکی اصلاح ساختار فردی انسان‌ها و دیگری اصلاح ساختار اجتماعی؛ همین‌طور که پرنده برای پرواز به دو بال نیاز دارد، آدمی هم برای زندگی شادمانه به این دو بال اساسی نیاز دارد. از طرف دیگر باید گفت، ترغیب به خودکشی ارتباطی به خانواده باسواد و روشنفکر یا برعکس ندارد. ممکن است خانواده‌ای روشنفکر و تحصیلکرده باشند، ولی تعلیم و تربیت روانشناختی آسیب‌زایی در مورد فرزندانشان داشته باشند. خانواده‌هایی هستند که خیلی مقیدند و تمام امکانات را برای بچه فراهم می‌کنند که در رفاه کامل باشد، ولی از این نکته غافلند که رشد باید همه‌جانبه باشد، نه در ابعاد خاصی، بنابراین، این افراد فرزندانشان درست مثل خانواده‌های دیگر می‌توانند در معرض آسیب قرار بگیرند.»
 
او ادامه داد: «این افراد طی مدت طولانی از لحاظ روحی مشکلات زیادی داشته‌اند و مدرسه و خانواده متوجه آن نشده‌اند، بنابراین نمی‌توان گفت که به سطح فرهنگ و سواد خانواده بستگی دارد. درواقع همه چیز به نوع تربیت و رسیدگی به روح و روان فرزند در خانواده بستگی دارد. به‌طورکلی اگر خانواده‌ها فرزندانشان را با عزت نفس بالا رشد و راه‌های حل مسأله و مقابله با ناکامی را آموزش بدهند، می‌توانند از اختلالات روانی فرزندانشان به‌خصوص در دوران حساس نوجوانی جلوگیری کنند. از طرف دیگر، تعلیم و تربیت در جامعه نیز یک فاجعه است. در مدارس فقط به بُعد آموزش می‌پردازند و پرورش روانی تقریبا تعطیل است. حتی گاهی در همین آموزش و پرورش بر اثر مقایسه دانش‌آموزان با همدیگر و تشویق سوگلی‌ها و در نتیجه تحقیر بقیه به اختلال روانی کودک بیشتر کمک می‌کنند. مسئولان فقط درس برایشان اهمیت دارد در صورتی که رشد روانی نیز از اهمیت زیادی در کودک و نوجوان برخوردار است. اگر یک دیپلمه شادمانه داشته باشیم، بهتر است که یک پروفسور افسرده داشته باشیم.»