گروه سیاسی-رسانه ها: صادق زیبا کلام در روزنامه ایران نوشت: دو موضوع را در خصوص ظاهر شدن معاون رئیس جمهوری با کفش در محل زندگی زلزله زدگان باید مدنظر قرار داد. نکته اول شخصیت عمیق معاون اول رئیس جمهوری است و نکته دوم معذرت خواهی وی. امری که خیلی در جامعه ما و مخصوصاً میان دولتمردان مان رواج ندارد. هیچ یک از ما اسحاق جهانگیری را به هیچ وجه به عنوان یک چهره متفرعن سیاسی که دارای کبر و غرور زیادی است نمیشناسیم. بر عکس اسحاق جهانگیری به عنوان یک چهره افتاده و متواضع نزد همگان شناخته میشود. بنابراین اگر با کفش به جایی وارد شده که نمیبایستی وارد می شد انصاف و عدالت حکم میکند که آن را به پای قصور لحظه ای وی بگذاریم و نه به پای اینکه قصد و غرضی داشته و تعمدا برای جایی که دیگران زندگی میکنند حق و حقوقی قائل نبوده و به خود اجازه داده با کفش وارد آنجا شود. اگر کسی این کار را به حساب تعمد اسحاق جهانگیری بگذارد یقیناً از دو حالت خارج نیست؛ یا اسحاق جهانگیری را نمیشناسد و یا آنکه به عمد میخواهد از این قصوری که معاون اول رئیس جمهوری مرتکب شده بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی علیه وی کند.
سوای انتقادهایی که بدون غرض سیاسی منتشر شد، حجم گسترده حملات و انتقاداتی که در محافل مخالف و منتقد دولت ظرف 48 ساعت گذشته نسبت به این خطای آقای جهانگیری صورت گرفت جای تردیدی باقی نمیگذارد که بسیاری از آنها میدانستند که شخصیت جهانگیری فرسنگها با شخصیتی که به قصد،با کفش وارد محل زندگی مردم شود فاصله دارد. اما در عین حال بیتقوایی سیاسی و بهره برداریهای غیر اخلاقی سیاسی این اجازه را به مخالفین دولت میدهد که بر او بتازند. علی رغم آنکه میدانند جهانگیری به عمد این عمل را مرتکب نشده بود و با وجود آنکه میدانند جهانگیری رسماً عذرخواهی هم کرده اما حب و بغضهای سیاسی و بهره برداریهای کاسب کارانه مانع میشود تا این سوژه را کنار گذارده و رها کنند.
جای تأسف است که اخلاق این قدر در میان محافل سیاسی و کنشگران سیاسی ما سقوط کرده است. همه ما منتظریم تا خبط و خطایی از سوی رقبای سیاسی مان سر بزند تا او را سکه یک پول کنیم. ای کاش به جای این همه بغض و کینه و کاسبی سیاسی ما میتوانستیم حداقلی از شایستگیهای اخلاقی و اجتماعی را به نسلهای جوان ترمان نشان بدهیم. وقتی ما که بزرگ ترهای آنها هستیم از یک خطای طرف مقابل مان آنقدر برای کوبیدن او استقبال میکنیم دیگر از نسلهای جدیدمان و از فرزندانمان و جوانان مان چقدر میتوانیم انتظار رفتار اخلاقی داشته باشیم؟ آیا رفتارهای سیاسی ما هیچ نسبتی با ادعاهای گزاف مذهبی مان و اخلاقی مان پیدا میکند؟ به کجا داریم میرویم؟ اخلاق به کنار، ای کاش ذرهای به فکر پسران و دختران مان و نسلهای جوان مان میبودیم و به خاطر قدرت و سیاست حاضر نمیشدیم همه چیز را نادیده گرفته و پای بر روی آنچه نسبتی با مروت و جوانمردی پیدا میکند بگذاریم