میگل هشترودی- روزنامه بهار: این روزها با وجود خبرگزاریها و کانالهاي تلگرامی و اینستاگرامی، روزنامه، رسانه ای است که مغفول مانده است و هر روز نیز شدت این مغفولیت افزایش ميیابد. دیگر خبری از صف کشیدن مردم در جلوی دکههاي روزنامه فروشی برای خرید یک روزنامه نیست و در مقابل خرید سیگار و تنقلات در این دکهها رونق گرفته است به نحوی که در نگاه اول به جای دیدن روزنامه، سیگار، چیپس، پفک و انواع نوشیدنی خود نمایی ميکند. برای بررسی این موضوع و اطلاع از اینکه چرا دکههاي روزنامه فروشی با گذشت زمان تغییر کاربری داده است با اسماعیل کرباسیان فوق لیسانس حقوق بین الملل از دانشگاه تهران و پیشکسوت در عرصه دکه داری به گفتوگو نشستیم؛
***
اسم دکهها در ابتدا دکه روزنامه فروشی یا کیوسک روزنامه بود، اما حالا تبدیل شده به محلی برای فروش سیگار و تنقلات، به نظر شما چرا این اتفاق برای دکههاي روزنامه افتاده است؟
زمانی بود که دکهها چیزی جز روزنامه نمیفروختند. من از سال 1355 تا کنون یعنی حدوده 41 سال است که در کار فروش روزنامه هستم . در آن سالها دکه من، به این دلیل که تنها کار مطبوعات انجام ميداد 12 بار تشویق شد و جایزه گرفت. به یاد دارم که اوایل انقلاب زمانی بود که تنها 3 تا روزنامه وجود داشت یعنی روزنامههاي کیهان، اطلاعات و آیندگان که داریوش و همایون در آیندگان، دکتر مصطفی مصباح زاده در کیهان و و سناتور عباس مسعودی در اطلاعات کار ميکردند و در واقع مدیر مسئول این روزنامهها بودند. در آن زمان تلویزیون به آن صورت کاربرد نداشت رادیو هم به این صورت شنیده نمی شد بنابر این مردم از طریق مطبوعات از اخبار روزانه مطلع ميشدند. روزنامهها در آن زمان بعد از ظهرها توزیع ميشد و روزنامه ای که صبح توزیع شود نداشتیم. مردم اخبار سطح جهان را از طریق روزنامهها مطلع ميشدند و حتی در برخی موارد روزنامهها را به یکدیگر قرض ميدادند به این شکل که دو نفر دو تا روزنامه مجزا ميخریدند و بعد از خواندن آنها را با یکدیگر تعویض ميکردند تا از اخبار بیش تری مطلع شوند. به همین دلیل بود که دکههاي روزنامه فروشی در آن زمان فروش بسیار خوبی داشتند برای مثال خود من در دکه ام 450 تا کیهان، 270 تا اطلاعات و 300 تا آیندگان ميآوردم و در مجموع تقریبا 1200 روزنامه ميفروختیم که سود مشخصی داشت و ما از طریق سود آن در آمد داشتیم و کارهایمان را انجام ميدادیم. از زمانی که آقای غلامحسین کرباسچی از استانداری اصفهان به تهران آمد و شهردار تهران شد گفتند شهرداریها باید خودکفا باشند یعنی هزینه شهرداریها باید توسط اعضای شهرداری و شورای شهر تامین شود. کار هایی که برای جذب در آمد انجام دادند به این شرح بود که شرکتی با عنوان ساماندهی و مشاغل شهر تهران تاسیس کردند که برخی از عوامل شهرداری سهام داران آن شرکت بودند و هيات مدیره را خودشان انتخاب ميکردند. این اشخاص به اتفاق نظر رسیدند که برای این که درآمد زایی داشته باشند تهران را به خیابانهاي اصلی تقسیم کرده و دکهها را به 4 دسته تقسیم کنند و از آنها اجاره بگیرند. در واقع این یکی از کارهای جذب در آمد برای شهرداری محسوب ميشد. این موضوع عطف به ما سبق نبود چون دکهها اجاره ای پرداخت نمی کردند فقط در سال مبلغ کمی را به عنوان حق کسب پیشه به شهرداری پرداخت ميکردند. آنها تهران را به چهار قسمت و دکه هارا به 4 دسته ی ممتاز، درجه یک، درجه دو و درجه سه تقسیم کردند که در این بین، خیابان ولیعصر و جمهوری و بلوار کشاورز جزو دکههاي درجه یک محسوب ميشدند. به همین طریق شروع کردند از 2300 تومان تا 10 هزار تومان از دکهها اجاره دریافت کردند، کم کم دکه داران متوجه شدند که مطبوعات سودی برای آنها ندارد و شهرداری هم مجوز فروش تنقلات و دخانیات را برای آنها صادر کرد که بتوانند اجاره بها را پرداخت کنند. از طرف دیگر شهرداری علاوه بر حق کسب و پیشه و اجاره بها به دکهها اعلام کرد که باید عوارض پسماند هم پرداخت کنید. از طرف دیگر اداره مالیات هم اعلام کرد که در ازای فروش مواد خوراکی و دخانیات باید مالیات هم پرداخت کنند. بنابر این دکههاي روزنامه فروشی با 3 مشکل روبه رو شدند. یک این که چگونه در آمدی جذب کنند که بتواند این جنبهها را پوشش دهد. دو این که برای دکه دار مقرون به صرفه باشد و سه اینکه خرج زندگی سطح پایین آنها تامین شود.
از طرف دیگر امتیازات دیگری رو نمایی شد برای مثال تلویزیون برای این که از قافله جا نماند برنامههاي متنوع و بهتری را پخش کرد و رادیو مخاطبان خاص خود را پیدا کرد و کم کم فضای مجازی و اینترنت وارد شد و خبررسانی آسان شد بنابراین روزنامه دیگر تنها راه خبر رسانی به مردم نبود و با این اوصاف خرید روزنامه توسط مردم کم شد. از طرف دیگر اجاره دکهها کم کم توسط شهرداری افزایش پیدا کرد تا جایی که امروز به ماهی 400 هزار تومان رسیده است و علاوه بر آن هر دکه سالیانه حدود 4 میلیون مالیات پرداخت ميکند و در سال 600 تا 700 هزار تومان برای حق کسب و پیشه پرداخت ميکند. به همین دلیل بود که دکه روزنامه فروشی کم کم از آن رسالت اولیه خود که قرار بود تنها به فروش روزنامه بپردازند فاصله گرفت و حالا فروش تنقلات و سیگار در آن پررنگ تر از روزنامه است.
به نظر شما که سال هاست با مطبوعات سرو کار دارید، چرا این روزها روزنامهها به سمتی ميروند که کارکرد خود را از دست بدهند؟
به نظر من هر جامعه ای با امید زنده است و همین جنبه امید است که باعث ميشود هر فرد در زندگی اش تلاش بیش تری انجام بدهد تا به خواسته هایش برسد. اما مطبوعات در حال حاضر به این شکل نیست چون دارای مشکلات اساسی زیادی هستند. برای مثال حاکمیت هنوز نپذیرفته است که مطبوعات رکن چهار دموکراسی هستند و به مطبوعات به چشم یک دشمن نگاه ميکند چون فکر ميکند به دلیل عدم مدیریتی که در حاکمیت وجود دارد اگر مطبوعات مستقل باشند حتما به افشاگری ميپردازند. از طرف دیگر خبر نگاران و روزنامه نگاران به دلیل جو حاصله، خودسانسوری ميکنند تا محکوم نشوند. این مسائل دست به دست هم ميدهد تا مطبوعات ابتر باشند و از طرف دیگر مردم واقعیتهاي اجتماعی را ميبینند، مردم ميبینند که اعتیاد و فقر و بیکاری معضلات اجتماعی هستند و وقتی مطبوعات این معضلات را بازتاب نمی دهند مشخص است که مردم استقبالی از آنها نخواهند کرد. در دوره طلائی مطبوعات که روزنامههاي نشاط، توس و صبح امروز چاپ ميشد و در آن طرف مجلات پیام امروز به چاپ ميرسید به قدری روزنامهها و مجلات پر فروش بود که بسیاری از دکه داران توانستند دکههاي خود را نو کنند و خانه هایشان را عوض کنند. همین موضوع نشان ميدهد که اگر مطبوعات شرح حال و روز جامعه را انعکاس دهد مثل آیینه ای ميماند که آدم در آن نگاه ميکند و خود را ميبیند. بنا براین استقبال از آن نیز افزایش ميیابد.
انتشاراتها و شرکتهاي توزیع تا چه اندازه در این موضوع سهیم هستند؟
توزیع روزنامه در حال حاضر به یک مشکل بزرگ تبدیل شده و بزرگ ترین لطمه را به مطبوعات وارد ميکند. شرکت نشرگستر امروز همه شرکتهاي کوچک را ورشکسته کرده و همه کارهاي انتشار را بر عهده گرفته است و در واقع ميخواهد حرف اول را در ایران بزند اما به قدری حجم کاری آن بالاست که گاهی به انتشار برخی روزنامه هایی که دیر چاپ شده اند نمی رسد چون ميخواهند 4 تا 6 کار توزیع را انجام دهند که به طرح ترافیک نخورند از طرف دیگر همین شرکتها هم به غیر از روزنامه نوشابه و دوغ و چیپس هم برای درآمد بیش تر به دکهها توزیع ميکنند. یعنی ميخواهم بگویم اگر کار توزیع تنها در حیطه روزنامه باشد این شرکتها هم کار نخواهند کرد. شرکت نشر گستر در حال حاضر انواع و اقسام کیکها و کلوچه هارا توزیع ميکند و به تازگی هم به دنبال امتیاز توزیع سیگار به دکهها هستند و مسلما با پول هایی که خرج ميکنند موفق هم خواهند بود. پس این موضوع ظاهری است که ميگویند دکهها نوشابه و سیگار نفروشند چون این کار نه ممکن است و نه شدنی است. این موضوع را باید پذیرفت که دیگر محال است بتوان به دوران طلایی برگشت چون این مطبوعات دیگر مطبوعات قدیم نیست.