به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ - ۲۳:۵۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۲۶ ساعت ۱۱:۴۵
کد مطلب : ۱۴۰۹۴۵
گفت‌وگو با سام کلانتری، مستندساز

باید فکری به حال سینمای مستند كرد

عاطفه محرابی- روزنامه بهار
سام کلانتری فعالیت هنری خود را با عکاسی و ساخت فیلم کوتاه آغاز کرد. شاید به دلیل همین پیشینه عکاسی‌اش بود که ابتدا قصد داشت مستند «مانکن‌های قلعه حسن‌خان» را به شکل یک پروژه عکاسی پیش ببرد. ولی به گفته خودش رفته‌رفته فضا را برای تبدیل شدن این اثر به یک فیلم مستند مناسب دید و خط تازه‌ای را برای این ایده پیش گرفت. مستند «مانکن‌های قلعه حسن‌خان» روند خلق مانکن‌ها را با آفرینش انسان‌ها و سرنوشت آن‌ها مورد مقایسه قرار داده است. در ادامه گفت‌وگوی ما با کلانتری را درباره این مستند و ویژگی ساختاری آن می‌خوانید.
***
 ایده ابتدایی ساخت فیلمی درباره مانکن‌ها و سرنوشت آن‌ها از کجا آمد؟
این ایده برمی‌گردد به چند سال پیش که سر یک پروژه فیلم‌برداری بودم. در آن پروژه لوکیشن ما جایی بود که مغازه‌های زیادی اطرافش قرار داشت و من به این واسطه مانکن‌های زیادی در آنجا می‌دیدم. تا این‌که این نکته ذهنم را مشغول کرد که این مانکن‌ها از کجا آمده‌اند و چطور ساخته شده‌اند. در ابتدا که تصمیم گرفتم مسیر ساخت این مانکن‌ها را ثبت کنم، به عنوان یک پروژه عکاسی به آن نگاه می‌کردم ولی رفته‌رفته برایم موضوع جالب شد و احساس کردم روند خلق این مانکن‌ها و سرنوشت‌شان خیلی شبیه خلقت ما انسان‌ها است.
 در این مستند سه سرنوشت مختلف برای مانکن‌ها در نظر گرفته شده است. یکی از آن‌ها به شمال و دیگری به جنوب شهر می‌رود. تعدادی از آن‌ها نیز به یک کارگاه هنری رفتند. آیا این سرنوشت را شما برای آن‌ها طراحی کردید و در فیلم‌نامه آوردید؟
بله، خودم در فیلم‌نامه این را نوشته بودم که این مانکن‌ها به سه جای مختلف بروند. دقیقا مثل ما انسان‌ها که هر کدام‌مان یک عاقبت داریم، مانکن‌ها هم هر کدام‌شان می‌توانند عاقبتی داشته باشند و مقصدشان متفاوت با دیگری باشد. برای ایجاد تعادل در ریتم این فیلم تمام تمرکز را روی باند صوتی گذاشتیم. سعی کردیم به باند صوتی و هر صدایی که از آن شنیده می‌شود به مثابه یک دیالوگ با اهمیت نگاه کنیم. بنابراین به مجموعه صداهایی که می‌شنویم به گونه‌ای توجه می‌کردم که انگار همه افکت‌های صوتی در باند صدا حکم دیالوگ‌ها را دارند و باید وظیفه دیالوگ‌گویی را برعهده بگیرند.
 شما در میانه خلق مانکن‌ها به p.o.v آن‌ها کات می‌زنید، انگار دارند جان می‌گیرند و می‌توانند مثل انسان‌ها نظاره‌گر اطراف باشند. ولی این پلان را قبل از آنکه چشم این مجسمه‌ها کامل شود قرار دادید. بهتر نبود این ایده را بعد از بیرون آمدن مانکن‌ها از کارگاه و وقتی برایشان چشم کشیده می‌شود، به‌کار می‌بردید؟
منظورم از چنین پلانی این بود که انگار روح تازه‌ای درون مانکن‌ها دمیده شده است. وقتی برای آن‌ها در کارگاه چشم کشیده می‌شود، انگار تازه دارند تشخص پیدا می‌کنند ولی قبل از پیدا کردن این تشخص هم روح در آن‌ها دمیده شده است. مثل این می‌ماند که وقتی جنین در شکم مادر است روح در او دمیده شده و درکی نسبی نسبت به اطرافش پیدا کرده است ولی هنوز چشم و گوشش شکل نگرفته که بتواند همه چیز را ببیند و بشنود.
 شما در پلان‌های P.O.V از لنز فیش‌آی استفاده کرده‌اید و با این ایده نگاه متفاوتی برای مانکن‌ها به نسبت انسان‌ها قائل شده‌اید ولی به نظر می‌رسد در باند صوتی برای اینکه مانکن‌ها صدایی متفاوت‌تر به نسبت ما بشنوند خیلی ایده شاخصی به کار نرفته است.
اتفاقا این تفاوت صدا به کار رفته و وقتی به P.O.V مانکن‌ها کات می‌زنیم صدا نسبت به صدای باقی پلان‌ها تشدید شده‌تر است. این تمهید به‌کار رفته ولی به شکل اغراق شده از آن استفاده نشده است. باند صوتی این فیلم تشخص خاص خودش را دارد.
 با توجه به این‌که فیلم هیچ دیالوگی ندارد و شخصیت‌ها مانکن‌های بي‌تحرکی هستند این نگرانی وجود نداشت که ریتم فیلم تکراری شود و مخاطب آن را پس بزند؟
برای ایجاد تعادل در ریتم این فیلم تمام تمرکز را روی باند صوتی گذاشتیم. سعی کردیم به باند صوتی و هر صدایی که از آن شنیده می‌شود به مثابه یک دیالوگ با اهمیت نگاه کنیم. بنابراین به مجموعه صداهایی که می‌شنویم به گونه‌ای توجه می‌کردم که انگار همه افکت‌های صوتی در باند صدا حکم دیالوگ‌ها را دارند و باید وظیفه دیالوگ‌گویی را برعهده بگیرند. به نظر خودم باند صوتی در فیلم ما توانسته است این کارکرد را به خوبی داشته باشد. از روز اولی که ساخت این مستند شروع شد به صداگذاری آن به شکل جدی فکر می‌کردم. ذات این فیلم مستند بود و در طول حرکت ممکن بود اتفاقاتی غیرقابل پیش‌بینی رخ دهد و یک سری ایده‌ها را جابه‌جا کند ولی در مورد صداگذاری از همان اول راهم را می‌دانستم و با صداگذارم آن چیزی که مدنظرم بود را تست کرده بودم.
 فیلم شما در حال حاضر با مستند «والسی برای تهران» در یک سانس اکران می‌شود. قرار گرفتن این دو مستند در یک سانس را چگونه ارزیابی می‎کنید؟
مستند «والسی برای تهران» را دیده‌ام. این فیلم یک مستند اجتماعی شهری در مورد اتفاقاتی است که در شهر تهران رخ می‌دهد. به لحاظ موضوعی این دو فیلم با هم هم‌خوانی ندارند و در یک باکس قرار گرفتن آن‌ها نه برای فیلم من و نه برای فیلم خانم تبریزی ایده‌آل نیست، ولی مگر چقدر می‌شود منتظر ماند تا فیلمی با حال وهوای فیلم‌های ما ساخته شود تا مدیران هنروتجربه بتوانند آن را در کنار فیلم ما در یک سانس اکران کنند؟ پس از این نظر دست ما بسته است. اگر بخواهیم از زاویه دیگری به ماجرا نگاه کنیم باید بگویم هم فیلم من و هم فیلم خانم تبریزی از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هستند و این اتفاق خوبی‌ است که دو فیلم با حال وهوای متفاوت ولی از یک مرکز تولید شده‌اند و در یک سانس کنار هم نمایش داده می‌شوند. بنابراین از این نظر کنار هم بودن این دو مستند خوب است و قابلیت‌های مرکزی که تولید این فیلم‌ها را به عهده داشته است را نشان می‌دهد.
درخصوص تجربه اکران در هنروتجربه  بگویید.
هنروتجربه به هرحال محدودیت‌های خودش را دارد. این را می‌دانم که خیلی‌ها دوست دارند فیلم‌شان در این گروه اکران شود ولی دست هنروتجربه بسته است و نمی‌تواند بیشتر از این به فیلم‌ها سانسی را اختصاص بدهد. ولی در کل فکر می‌کنم برای اکران مستند در سینمای ایران باید فکر دیگری بکنیم تا منتظر گرفتن اکران گسسته‌ای که در هنروتجربه می‌تواند داشته باشد، نماند. باید از این شیوه اکران فاصله بگیریم و سالن‌هایی را صرفا مخصوص فیلم‌های مستند داشته باشیم. گرچه پایگاه اصلی سینمای مستند، تلویزیون است ولی متاسفانه تلویزیون ما از استانداردهای روز دنیا دور است و خیلی هم علاقه‌ای به ایجاد تغییر در خط و مشی‌اش ندارد.