مدیر مسئول روزنامه بهار
سطح آرزوهای ما اهالی رسانه در ایران بسیار كوچك شدهاند، و همین عامل نیز میزان تاثیرگذاریمان در امور جامعه را به حداقل رسانده است، یكی از این سطوح نازل آرزوها، تداوم انتشار ناشی از توقیفهای اجباری و ناخواستهاست، كه روزنامه بهار یكی از «نماد»های برجسته این امر در تاریخ معاصر مطبوعات ایران محسوب میشود. مجوز انتشار «بهار» در سال 1374 به صورت هفتهنامه صادر شد اما از آن تاريخ تا سال 1395 همواره عمري «بهاري» داشت. يعني در 6 دوره انتشار، قبل از اينكه طول انتشارش به يكسال برسد توقيف و در هر نوبت، يك تا چند سال تعطيل و عملا از صحنه مطبوعات ايران خارج بود.
سال 94 كه مسئوليت روزنامه به نگارنده محول گرديد نيز عمر «بهار» به 3 ماه قد نداد و در حالي كه از اول مهر 94 دوره جديد را آغاز كرده بوديم اما در اوايل دي ماه همان سال با توقيف قضايي مواجه شديم كه در اين دوره، فاصله توقيف و انتشار مجدد يكسال طول كشيد. اول دي ماه 1395 آغازي ديگر داشتيم؛ اما با دوستان خود پيمان بستيم كه اين بار سعي كنيم عمري بهاري نداشته باشیم و امروز «بهار» به اين آرزوي 23 ساله رسيد! اينكه يكسال بدون توقيف را پشت سرنهاديم! و از اين بابت به خود ميباليم. بهار در اين دوره خانوادهاي كوچك، جوان و در عين حال پرانگيزه و از همه مهمتر «بيحاشيه» و بيغل و غش بود. وارد حاشيهها نشديم و ادعاي «من آنم كه رستم بود پهلوان»هم نداشته و نخواهيم داشت. در بعد اقتصادی، يك ريال تاكيد ميكنم يك ريال هم رانت اقتصادي به خزانه خالي اين روزنامه در اين يكساله وارد نشد و اين براي نگارنده كه همواره به «پول پاك» در فعاليتهاي مطبوعاتي خود افتخار كردهام اصل ركين بود. به سختي يكسال را روي پاي خود و با كمترين حمايت دولتي طي كرديم. حال و روز كنوني مطبوعات را هم به خوبي ميدانيد. ضربان قلب اين حوزه به حداقل رسيده است. حالا رسانههاي كشور شده است كانالهاي بيهويت و با هويت تلگرامي كه روزنامهها و مطالب و صفحات اولشان را كه با دهها جان كندن به چاپ ميرسند با يك كپي – پيست و عمدتا بدون ذكر نامشان، به مخاطبان خود عرضه ميكنند! يكساله شديم اما اوضاع روزنامههاي مستقل ايران اصلا خوب نيست. مافياي مطبوعات دولتي و حكومتي نفس روزنامههاي بخش خصوصي را گرفته است. موضوع كاغذ در همين يكي- دو ماهه اخير فقط مشتي است از خروار اوضاع مطبوعات بخش خصوصی و مستقل امروز ايران!
امروز وقاحت مطبوعات رانتي دولتي و حكومتي به حدي رسيده كه 7هزار تن! را با اتكا به نقدينگي انبوهشان از بازار خريده و احتكار ميكنند و نامش را هم ميگذارند: «آيندهنگري اقتصادي!» كسي هم نيست از اين عقل كلها بپرسد «آقاي آيندهنگر، آقاي متفكر اقتصادي، با كدام حجم پول و بودجه دست به جيب ميبريد و 7 هزار تن كاغذ خريداري ميكنيد به جز پول و بودجه عمومي كه از آن يكايك شهروندان است؟!» و «آيا آنان يعني ميليونها شهروند به شما چنين اجازهاي را دادهاند كه در عمل نقش احتكارگر فرهنگی!! و مطبوعاتی را ایفا كنید» همين است كه امروزه همه مدیران و دستاندركاران رسانههای بخش خصوصی ایران متفقا معتقدند كه تا بساط اين موسسات رانتي (عمدتا دولتي و حكومتي) در ايران مثل بسياري حوزههاي ديگر اقتصادي و مديريتي كشور، با بودجههای عمومی، پهن است و اينگونه بيتالمال را بريز و بپاش ميكنند و مفاهیم و معانی كلمات همچون رانت و فساد و یا مثلا احتكار را به حساب «دورانديشي اقتصادي» خود مينهند! چرا بايد از بخش خصوصي انتظار پويايي و حتی بقا در اين ميدان نابرابر و سراسر تبعيض را داشت؟!
بالاخره يكساله شديم. اما چون اين روزها حتي نميتوانيم با 2 برابر قيمت! كاغذ اندك مورد نياز چاپ هر شبمان را تهيه كنيم اصلا دل و دماغي نداريم. به قول آن كارگردان مظلومي كه وزير ارشاد دولت تدبيرمان! فيلمش را به خاطر يك شبنامه تهديدآميز، اجازه اكران نميدهد، ما هم ديگر «عصباني نيستيم» بلكه سخت از مسئولان اقتصادي و ارشادي و فرهنگي، دلگير و سخت معترضيم. در اين 2 ماهه كه مطبوعات بخش خصوصي به دنبال چند كيلو كاغذ مصرفي خود بودهاند، مسئولان مطبوعاتي وزارت ارشاد كجاي اين قصه تلخند؟! كدام قول تعاون و همكاري و حتي دلگرمي را به ما دادهاند؟
يكساله شدن «بهار» پس از 23 سال مجوز انتشار بسيار فرحبخش است اما اوضاع امروزه اقتصادي مطبوعات بخش خصوصي اجازه شادي بابت اين جشن تولد استثنايي را به ما نداد و خنده را بر لبمان نمیآورد. يك مجموعه اندك با حداقلها، بهار را به يك رسانه قابل تامل خصوصا در حوزه نقد سياسي مبدل كرده و كمترين انتظاري هم نداشته اما حق دارد از وزير و معاونت مطبوعاتي ارشاد گلهمند باشد و بگويد به شدت از شما ناراحتيم آقايان! حال كه از سد يكسالگي در دل بیست و سه سالگی گذشتيم وقتي وضع كنوني را فراروي خود خصوصا در حوزههاي سختافزاري همچون كاغذ مصرفي، شاهديم معتقدیم به روزمرگي افتادهایم. شما وقتي با رقيباني احتكارگر در حوزه كاغذ بايد رقابت كنيد! به مثابه همان شناگر بيادعايي نيستيد كه دسته بسته داخل استخر پرتابت كرده تا با رقباي حرفهاي و پرادعا و مورد حمايت مجريان، مسابقه بدهيد؟! بهار يكساله شد اما واقعيت امر اين است كه رقابت در اين ميدان نابرابر بسيار سخت و ناممكن شده است.
و نكته آخر؛ تداوم وضعيت فعلي روزنامههاي بخش خصوصي كشور يقينا به مرگ محتوم همه آنها منجر خواهد شد. در حال حاضر، 80 درصد روزنامههاي كشور یا مدتهاست منتشر نمیشوند یا با تيراژ 200 نسخه(!) و هر چند روز يكبار!! منتشر ميشوند زيرا حتي اگر مخاطب و خوانندهاي هم داشته باشند، كاغذي در بازار نيست كه بخواهند تيراژ خود را بالاتر ببرند! موجودی كاغذ روزنامه بهار نيز نهايتا تا يكي – دو هفته ديگر كفاف چاپ ما را ميدهد و اگر در اين مدت اوضاع بازار كاغذ به روال كنوني باشد يقينا امكان تداوم انتشار از ما سلب خواهد شد.
«بهار» براي نخستين بار از يكسالي گذشت و از اين بابت به خود ميباليم اما اميدواريم شرايط بحراني اوضاع مطبوعات خصوصي كشور طي يكي- دو هفته ديگر اندكي سامان بگيرد والا اين بار باز هم ناخواسته از انتشار باز خواهيم ماند. تاكنون توقيفهاي ناخواسته بابت مواضع عمدتا سیاسی و فرهنگی روزنامه بوده، اين بار اما تعطيلي ناخواسته به خاطر نبود كاغذ! اميدواريم اينگونه نشود و نام «بهار» همچنان در بين روزنامههاي كشور بدرخشد. فعلا با اين اميد زندهايم!