به این شش گزاره دقت کنید:
1ـ دادستان کل کشور از نقش مثلث آمریکا، اسرائیل و عربستان در طراحی حوادث اخیر در کشورمان سخن گفته است و از اتاق فکری خبر داده که از ماهها پیش این تجمعات را طراحی کرده بودند.
2ـ محسن رضایی نیز در اظهاراتی که به نوعی در ادامه آنچه آقای دادستان گفته است ارزیابی شده از نقش برادر زن صدام در این وقایع خبر داده است.
3ـ سازمان جناحی شده صداوسیما با همراهی رسانههای اصولگرا از نقش پررنگ سازمانتروریستی «مجاهدین خلق» و عناصر وابسته به داعش در این وقایع خبر میدهند و در مقابل برخی خبرها از حضور نوجوانان و جوانان دهه هفتادی و هشتادی در این وقایع حکایت دارد.
4ـتریبونهای اصولگرایان از حق اعتراض مردم (البته فقط در موضوع اعتراض به دولت) میگویند.
5ـ بیش از نود درصد کارشناسان سیاسی برنامههای صداوسیما در روزهای اخیر از جریان اصولگرا هستند.
6ـ نقش جریان مخالف میانهروها در پشت صحنه آغاز اعتراضات اخیر هم به عنوان یک احتمال در فضای سیاسی – رسانهای کشور مطرح شده است.
چند نکته ناظر بر این شش مورد:
1ـ با نگاهی به جایگاه مسئولانی که تا به امروز در خصوص جزییات نقش کشورهای بیگانه در اعتراضات اخیر نکاتی را مطرح کردهاند شاهد آن هستیم که نه دادستان محترم کشور و نه دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هیچ یک در جایگاه نهادهای امنیتی کشور به عنوان نهادهایی که میتوانند در چنین موضوعات اظهارنظر قطعی داشته باشند نیستند حال سوال اینجاست که به چه دلیل در مرحلهای که نهادهای ذیربط امنیتی مسیر صبر و سکوت را برگزیدهاند مسئولانی در منصبهای دیگر اصرار به اظهارنظرهایی آن هم با چنین جزییاتی دارند؟
2ـ تجارب گذشته نشان داده است که پررنگ کردن نقش بیگانگان و عوامل گروههایتروریستی در چنین وقایعی چندان تاثیری بر جامعه نمیگذارد و کسر قابل توجهی از مردم به دلایل گوناگون از جمله به وجود آمدن شکاف و عدم اعتماد به جریان رسمی تبلیغی موجود در کشور چنین اظهاراتی را نمیپذیرند. از طرف دیگر برجستهسازی این وجه از حوادث اخیر میتواند سبب فراموشی اعتراضات واقعی معترضانی شود که در حوزههای سیاسی و اقتصادی راهی جز رساندن فریاد خود به تصمیم گیران از طریق حضور خیابانی نیافته اند.
3ـ آیا میتوانیم بحران بیکاری، سختیهای معیشتی مردم، تک صدایی موجود در فضای رسمی کشور، سرخوردگی نوجوانان و جوانان این سرزمین بر اثر ایجاد انواع محدودیتها و. . . را با مرتبط دانستن اعتراضات به کشورهای خارجی فراموش کنیم؟ آیا این تصور که درصد بالایی از آنان که در خیابانهای آمده بودند تحت تاثیر عوامل خارجی،تروریست ها، کانالهای تلگرامی و. . . هستند وهن نظام سیاسی مستقر در ایران نیست؟ آیا آنان که چنین تحلیلهای تندروانهای را در رسانههای خود منتشر میکنند معنای سخن خود را درک میکنند؟
4ـ برخورد مزوّرانه جریان اصولگرا با اعتراضات اخیر یک بار دیگر نشان داد که مبنای اقدامات و اظهارات جناح تندرو مبنایی جز «استاندارد دوگانه» نیست. آنان در زمانی که از اعتراض به دولت سخن میگویند «نلسون ماندلا» میشوند و هنگامی که گوشهای از این اعتراضات به سمت و سوی دیگری برود و یا شعارهایی در حوزههای سیاسی و اجتماعی جای شعارهای اقتصادی را بگیرد از آن که همچون «شاهان مستبد» سخن بگویند ابایی نداند. البته اعتراض به دولت هم تنها زمانی مجاز (و بلکه واجب) است که دولت در اختیار اصولگرایان نباشد وگرنه در چنان دولتی هم همه به سکوت دعوت میشوند. 5ـ به نظر میآید ناکارآمدی صداوسیما فصل مشترک تمام جریانهای سیاسی درون و بیرون نظام است. همه جریانها با وجود همه اختلافات پرشماری که با یکدیگر دارند در ناکارآمدی صداوسیما به اشتراک نظر رسیده اند. حال و در چنین شرایطی این انتظار وجود دارد که حداقل برای آن که مشخص شود بخشی از صدای اعتراضی موجود در جریانهای سیاسی مختلف و متن جامعه شنیده شده است تغییراتی گستردهای در ساختار و سیاستهای این رسانه ایجاد تا اندکی به تعریف «رسانه ملی» نزدیک شود. 6ـ مطلب آخر هم یک پرسش خطاب به مسئولان ذیربطی است که پرونده اعتراضات اخیر را دنبال میکنند؛ آیا ممکن است پررنگ کردن نقش عوامل خارجی در حوادث روزهای اخیر در برخی رسانههای خاص برای پنهانسازی و حذف فرضیه نقش جریان مخالف دولت در شروع اعتراضات باشد؟