محمد درویش
1- در 12 فروردین 1384، رضا اردکانیان، معاون وقت وزیر نیرو در گفتوگو با رسانهها ضمن تأکید بر وقوع سیلی کم سابقه در رودخانه کارون به حجم 21 هزار متر مکعب در ثانیه، با تاسف و حسرت فراوان چنین نتیجه گرفت: «با توجه به آنکه حجم آبهای قابل استحصال کشور حداقل ١٢٠ میلیارد متر مکعب است، در زمان حاضر ما فقط توان استحصال ٣٠ میلیارد متر مکعب آب توسط مخازن سدها را داریم و برنامه مهار آبهای کشور تا آخرین قطره آب قابل استحصال ادامه خواهد داشت.» در حقیقت، او همان سخنی را گفت که در آغاز قرن بیستم چرچیل در پای رودخانه نیل گفت و آرزو کرد هر قطره آب این رودخانه پیش از رسیدن به مدیترانه مهار شده و نیل، شکوهمندانه قبل از رسیدن به دریا خشک شود! البته سالها طول کشید تا جانشینان چرچیل دریافتند که او چه خطای بزرگی را مرتکب شده و هرگز نباید جریان طبیعی یک رودخانه را در پای منافع زودگذر یک نسل نابود کرد.
2- ظاهراً اما خبرها به ایران دیر میرسد و هنوز در آستانه سی و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و به رغم حرفهای زیبایی که اردکانیانِ امروز در نفی غلبه تفکر سازهای در مدیریت آب میزند! وزارت نیرویش، در و دیوار شهرها را پرکرده از بنر سازه هایی که برای مدیریت آب ساخته و یا میخواهد به عنوان دستاوردهای انقلاب بسازد!
3- این در حالی است که حدود دو سال پیش، در شرایطی که مجموع آب قابل استحصال سالانه کشور به 100 میلیارد متر مکعب هم نمیرسید، چیتچیان وزیر وقت نیرو در دولت یازدهم با اعتراف به اینکه در سدسازی افراط کردهایم، فاش ساخت: هماکنون برای ذخیره کردن 76 میلیارد متر مکعب آب، سد ساخته یا در حال ساختیم؛ در حالی که کل آبی که توسط سدها میتوان تنظیم کرد به 46 میلیارد متر مکعب هم نمیرسد! اعتراف پرهزینهای که البته سبب شد تا دیگر اجازه ماندن در صندلی وزارت در کابینه دوازدهم به وی داده نشود!
4- با ذکر این رخداد تاریخی و نشانی اشتباهی که آن سال داده شد، خواستم بگویم: دوباره اجازه ندهیم تا شرکتهایی که سود خود را در ساختن سدها یا طرحهای انتقال آب بینحوضهای بیشتر میبینند، مجدداً مجال یابند تا از رخداد طبیعی خشکسالی و سیل و یا مواجهه با جهانگرمایی، برای کلاه سدسازی و طرحهای انتقال آب، نمدی تازه ببافند و اندوختههای خالی صندوق ارزی کشور را خالیتر کنند. تلاش گسترده امروز ایشان در کمیسیون تلفیق بودجه مجلس برای به تصویب رساندن بودجه طرحهای انتقال آب از سرشاخههای کارون یا مجوز استقراض از بیگانگان برای طرحهای انتقال آب زاب و ارس به ارومیه در سال ۹۷ از آن جمله است.
5- نکته حائز اهمیتی که در سخنان مسئولان گذشته و حال دیده میشود، آن است که این مدیران ارشد سازمان متولی آب کشور به کمینه ملاحظات محیط زیستی در مانیفست وزارت متبوع خود هم اعتقادی ندارند؛ وگرنه چگونه ممکن است رسیدن آب به خلیج فارس یا تالابها و چالابهای داخلی را «هدررفت آب» نامیده و آشکارا بدون هیچ نگرانی و دغدغهای اعلام کنند: سیاست دستگاه متبوع آنها این است که تا آخرین قطره آب موجود در رودخانههای وطن را مهار کرده و اجازه ندهند تا هیچ رودخانهای در فلات ایران به پایاب خود برسد! سیاستی که متاسفانه در دولت دوازدهم دو یار جدید به نام عیسی کلانتری و مسعود تجریشی هم یافته است؛ یارانی که گاه در مواضع خویش کاتولیکتر از پاپ هم ظاهر شده و خشم و نگرانی طرفداران محیط زیست در کشور را برانگیخته اند.
6- این موضوع بسیار شگفتآور و نگرانکننده است که چگونه برخی آشکارا از سیاستی ضد محیط زیستی دفاع کرده و خواهان مرگ جریان رودخانههای کشور به بهای ساختن سدهای بیشتر و تغییر در نظام آبشناختی ایران میشوند؟! مگر آنان نمیدانند که ثمره سدسازی افراطی تا این لحظه منجر به کاهش ذخیره تنوع زیستی در رودخانهها و آبگیرهای بزرگ در شمال و جنوب کشور و افزایش چشمههای تولید گرد و خاک شده است؟ مگر آنان نمیدانند که اختصاص قارچگونه بودجه به بخش سازهای در مدیریت آب، سبب شده تا دولت از بودجه لازم برای تعادلبخشی به تعداد دام و ظرفیت مراتع و جنگلها بازمانده، بسیاری از طرحهای بازچرخانی، مدیریت مصرف، کاهش ضایعات در بخش کشاورزی و آبخوانداری زمین مانده و عملاً با افزایش برهنگی زمین در ارتفاعات، نرخ جابهجایی خاک چنان افزایش یابد که میزان فرسایش خاک ایران به سه برابر متوسط آسیا برسد؟
7- و پرسش آخر: چرا آنهایی که جز ساختن سد و اجرای پروژههای عظیم و مخربی چون انتقال آب و استقرار صنایع آب بر، هنر دیگری برای ایجاد اشتغال ندارند، جای خود را به مدیران خردمند، متخصص و با صلاحیتی که میدانند راه توسعه پایدار و درخور ایران چگونه از اقتصاد پساسبز - Blue Economy - میگذرد، نمیدهند؟