گروه جامعه: نقل است «چون یعقوب لیث از سپاه بغداد شکست خورد و هزیمت یافت به گندی شاپور درآمد و بیمار شد. رسولی از بغداد نزد او بیامد و پیام دوستی آورد و از در صلح وارد شد و حکومت فارس را ارمغان داد. مقداری نان و پیاز نزد یعقوب بود. رو به فرستاده گفت: به خلیفه بگو که من مردی رویگر زادهام و اکنون بیمارم و اگر بمیرم تو از من رها میشوی و من از تو، اگر ماندم این شمشیر میان ما داوری خواهد کرد، اگر من غالب شوم که به کام خود رسیده باشم و اگر مغلوب شوم این نان خشک و پیاز مرا بس است.»
مزار یعقوب لیث ده کیلومتر بیرون از دزفول به سمت شوشتر در دهی به نام شاه آباد است. هر چه کردیم و گشتیم نتوانستیم راهی به درون بقعه بیابیم. زنگی که بر قفل نشسته بود نشان می داد مدت ها است کسی آن جا را نگشوده. محوطه وسیع اطراف بقعه پر از سنگ قبرهای قدیمی است و چند درخت خشکیده و کهنسال... سردار عیـار، نان و پیازش را خورد و برای همیشه در این جا خفت.
سید محمد میرفصیحی- سايت فيدوس