این داستاننویس درباره ارزیابی خود از وضعیت ادبیات در سال جاری اظهار کرد: در سال ۹۶ ادبیات وضعیتی مانند سال ۹۵ داشت؛ با اینکه در زمینه ترجمه کارهای تازهای ترجمه و منتشر شد، در زمینه ادبیات داستانی ایرانی شاهد تکان اساسی نبودیم. او با اشاره به درخشش نسبی چند مجموعه داستان و رمان گفت: بعد از بررسی این آثار متوجه میشویم اغلب دوستان به همان شیوههای گذشته اکتفا کردهاند؛ در واقع خود را به نحو دیگری تکرار کردهاند. نوگرایی در داستانها کمتر اتفاق افتاده بود که بتوانیم بگوییم آثار نسبت به سال گذشته پیشرفت کرده است.
آرام سپس خاطرنشان کرد: ادبیات ما دچار موضوعات مشترک شده است که این موضوعات مشترک مخاطب را خسته میکند؛ یعنی تمام این سوژهها و شخصیتها همانطور آپارتمانی هستند، همان کنشهای تکراری گذشته در داستانها اتفاق میافتد و داستانها چیزی بیشتر از سریالهای تلویزیونی نبودند. او با بیان اینکه در نزول ادبیات، جوایز ادبی سهم زیادی داشتند، گفت: جوایز ادبی، چه خصوصی و چه دولتی، اغلب از آثار متوسط تقدیر کردند. از طرف دیگر داوران هر دو بخش از دست هم نگاه میکردند؛ هر کتابی را که جایزهای خصوصی قبول میکرد، بقیه جایزهها فکر میکردند مجموعهای است که میتواند انتخاب درستی باشد و دوباره همان مجموعه انتخاب میشد. در واقع اندیشهای نوین در این میان دیده نمیشد که بخواهد به کارهای متفاوت امتیاز خاصی بدهد. همه چیز در یک روند ساده و تکراری انجام شد.
این نویسنده در ادامه افزود: در سال ۹۶ نمیتوانیم بگوییم ادبیات ما ادبیاتی است که به یک زبان تازه رسیده است و در حالیکه ما نویسندهها مدام باید زبان ادبیات را نو کنیم اما این اتفاق خیلی کم میافتد. او درباره راهکارهای برونبرفت از این وضعیت بیان کرد: برای این معضل نمیتوان توصیهای کرد. این توصیهها در حد توصیه میماند چنانچه همیشه مانده است. منتها مسئله خود نویسنده است. نویسندگان جوان ما کمتر به مسائل اجتماعی و بوم توجه دارند. این بوم تنها شامل جنوب ایران نیست، در تهران هم بوم وجود دارد، اما برخی نویسندهها مطالعه کمی در اینباره دارند زیرا از آگاهی نسبت به ادبیات کهن برخوردار نیستند و مطالعه نکردهاند.
احمد آرام با بیان اینکه اغلب نویسندههای جوان متون کهن مانند «تاریخ بیهقی»، «طوطینامه» و «شاهنامه» را نخواندهاند، خاطرنشان کرد: نویسندههای جوان رغبتی به خواندن متون کهن نشان نمیدهند در حالیکه به وسیله زبان ادبیات کهن دانشمان گسترده میشود زیرا با زبانی روبهرو هستیم که تکنیک دارد. اما با کمال تأسف نویسندههای جوان ما به جای اینکه به این مهم بپردازند بیشتر به نظریههای غربی توجه دارند. ما باید نظریههای ادبی غرب را بخوانیم اما نباید تحت تأثیر آنها قرار بگیریم. اگر به ادبیات ایران توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که هویت خاصی دارد. در این هویت نظریه ادبی پنهان وجود دارد که همان بوم است. زبان بوم، همان زبان مردم است.
او همچنین بیان کرد: اگر تاریخ انقلاب مشروطه را در نظر بگیرید، خواهید دید ادبیات ما بعد از مشروطیت به چه شکل توانست خود را از زبان کلاسیک دستوپاگیر نجات دهد. نامهایی مانند صادق هدایت، صادق چوبک، بزرگ علوی، محمدعلی جمالزاده و حسن مقدم و دیگران در این زمان آمدند و مدرنیته را در ادبیات ما پایهریزی کردند. آنها ما را با نوعی از ادبیات آشنا کردند که با پاورقینویسیهای رومانتیک روزنامهها فرق داشت. در واقع این نویسندهها در آسمان تاریک ادبیات بعد از مشروطیت درخشیدند؛ آنها ستارههای شب تاریک بودند.
این نویسنده با طرح این سوال که باید از هدایت چه چیزهایی یاد بگیریم؟ افزود: هدایت مدام دنبال این بود که زبان داستان خود را نو کند، به همین دلیل به زبان مردم رجوع کرد و از تاریخ ایران باستان کمک گرفت، به همین طریق کتاب «نیرنگستان» را نوشت؛ کتابی که فرهنگ عامه مردم را دربر میگرفت. کدام یک از نویسندههای جوان ما این زحمت را متقبل میشوند؟ متأسفانه اغلب نویسندههای ما میخواهند یکی دو کتاب داشته باشند تا دیده شوند. دیده شدن کافی نیست. اگر میخواهیم دیده شویم باید ادبیات ما در کنار ادبیات کهن قرار بگیرد، که متأسفانه این اتفاق نمیافتد.
او با بیان اینکه زیاد هم نسبت به ادبیات بدبین نیست، خاطرنشان کرد: نزدیک به ۱۰ نویسنده جوان داریم که کتابهای خوبی عرضه کردهاند، اما تعدادشان کم است. با اقبالی که این روزها برای نوشتن داستان و چاپ کردن کتاب وجود دارد، بازخورد کمتری از نویسندهها داشتیم یعنی چیزهای کمتری به ما منتقل کردهاند. در حالیکه در مقابل این هجوم در سال ۹۶ حداقل باید ۲۰ کتاب تاپ داشته باشیم اما نداریم. این هیاهوی بسیار برای هیچ است. اگر به این شکل ادامه پیدا کند ادبیات ما مانند ادبیات سال ۹۶ تقلید و تکراری میشود از ادبیات سالهای قبل.
احمد آرام درباره بهترین و بدترین خبرهایی که در سال ۱۳۹۶ در حوزه ادبیات شنیده است، گفت: بدترین خبرها از دست دادن نویسندهها و هنرمندهای باارزشی است که مرگشان ناگهانی پیش آمد؛ مدیا کاشیگر و کورش اسدی. اینها بدترین خبرهایی بود که بدنه ادبیات ما را لرزاند. خبر خوش این بود که ممیزی نسبت به گذشته، روش ملایمتری را پیشه کرده است و ما توانستیم شاهد این باشیم که کتابها با تسریع بیشتری منتشر میشوند.
او درباره کتابهای پیشنهادی برای خواندن هم اظهار کرد: نوشتههای نویسندههایی مانند محمدرضا صفدری، کورش اسدی، هوشنگ گلشیری، صادق هدایت و صادق چوبک را بخوانند زیرا این نویسندهها گوهرهای کمیاب ادبیات ما هستند. از ادبیات کهن هم نباید غافل شد. از نویسندههای جوان نیز این کتابها را پیشنها میکنم: «تهرانیها»ی امیرحسین خورشیدفر، «سرخِ سفید» از مهدی یزدانی خرم، «ما اینجا داریم میمیریم» از مریم حسینیان، «خونمردگی» از الهام فلاح و «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» از عطیه عطارزاده.
این نویسنده درباره کارهای خود نیز گفت: آخرین کاری که از من چاپ شده رمان «باغ استخوانهای نمور» بود که در نشر نیماژ منتشر شد. مجموعه داستان «دهان باز لولیتا» هم در نشر پیدایش چاپ خواهد شد. همچنین در حال نگارش رمان «سیرمه» هستم. جنوبیها به سرمه میگویند سیرمه و نامی برای دخترانشان است. این رمان در پیرامون عشقی میگذرد که تضاد طبقاتی باعث میشود این عشق ناکام بماند. روایتی در داستان شروع میشود که بیشتر در خواب است و شخصیتها در خوابهای یکدیگر دخالت میکنند و روایتی از این عشق را تعریف میکنند؛ شیوههای روایی شخصیتها را به سبکهای مختلف میخوانیم. تعریفهایی وجود دارد که در فصل بعدی رمان هیاهوهایی که در خواب بوده و کنشهایی که اتفاق افتاده بازگو میشود و در فصل سوم رمان مخاطب متوجه رمزهایی میشود که پیش از آن وجود داشته و درست تعریف نشده است.