به گزارش ایلنا، "زردی من از تو، سرخی تو از من" این خلاصه شبی است که قرار است جشن چهارشنبه آخر سال باشد. جشن "چهارشنبهسوری" که متاسفانه با افزودهشدن برخی آیینهایغلط به "چهارشنبهسوزی" تبدیل شده است. آیین چهارشنبهسوری در ایران بنا به آداب و رسوم مناطق مختلف کشور در هر منطقه رنگ وبوی خاصی دارد که در این گزارش به اجمال به فلسفه برگزاری جشن چهارشنبه سوری و برخی از این آیین کهن ایرانی می پردازیم.چهارشنبهسوری یکی از باشکوهترین جشنهای ایرانیان باستان است که از زمانهای گذشته تاکنون در روزهای آخر سال این جشن به صورت رقص و پایکوبی بر بلندای بامهای خانه توسط افراد خانواده و برافروختن آتش و رقص و پایکوبی بر گرد آن برپا میشد.البته جشنی که هم اکنون در ایران توسط مردم برپا میشود هیچ ارتباطی با جشنهای باستان که بر گرد آتش رقص و پایکوبی میکردند ندارد چرا که ایرانیان باستان روزهایی با نام شنبه و یکشنبه و... نداشتهاند و این نامگذاری بر روی ایام هفته با حمله و ورود اعراب به ایران بر روی روزهای هفته نامگذاری شد.اعراب به دلیل اعتقادی که به نحس بودن روز چهارشنبه داشتند این جشن را به این روز موکول کرده و با روشن کردن آتش سعی کردند بدی را از خود دور کنند و از روی آتش پریدن از این زمان در ایران باب شد. در صورتی که ایرانیان باستان تنها یک روز مانده به عید ، گرد آتش چرخیده و این روز را گرامی می داشتند سنتی که هنوز در برخی از مناطق کردنشین پابرجاست.
آتش میافروزم تا نیاکانم شاد شوند
اصل این جشن باستانی به این شکل بوده که در ده روز آخر سال به نام پنجه بزرگ و پنجه کوچک که پنج روز مانده به روز عید است اعتقاد داشتند که روح نیاکانشان که از دنیا رفتهاند در این ایام به کنار خانوادههایشان باز میگردند ؛از این رو برای شادی روح نیاکان خود آتش میافروختند.از دیگر اعتقادات ایرانیان باستان در آخرین روز اسفند این بود که روز آخر اسفند روز آفرینش انسان نیز بوده و مردم در این روز بر فراز بام خانههای خود رفته و با افروختن آتش این روز را جشن گرفته و رقص و پایکوبی میکردند.در کردستان این سنت آتش افروزی تا به امروز حفظ شده و کردها بجای پریدن از روی آتش برگرد آن جشن میگیرند و در روستاهای استان کردستان به دلیل مدرنیته نشدن در برخی مناطق و کاهگلی بودن منازل این جشن آتش افروزی بر فراز بام ها برگزار می شود.
« سور » یعنی سرخ
واژه سوری فارسی بوده و پهلوی آن سوریک است. سور به معنی سرخ است. چهارشنبه سوری یعنی برافروختن آتش سرخ برای درگذشتگان و گرما و نور مظهر پاکی است که بسیار نزد ایرانیان باستان مقدس بوده است.
این جشن در شب آخرین چهارشنبه سال (سهشنبه شب) برگزار میشود.در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشاندهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگهداشته شده است. واژهٔ «چهارشنبه سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده است. مردم زمان غروب آفتاب آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند و میخوانند:
«زردی من از تو، سرخی تو از من» و این گونه بیماریها و ناراحتیها و نگرانیهای سال کهنه را به آتش میسپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیت افراد باشد و در میان عموم ایرانیان رواج دارد.
فقط قاشق بزن
قاشقزنی از رسوم ایرانی است که در شب چهارشنبهسوری برپا میشده است. حاصل نهایی قاشقزنی، پخت و توزیع آش ابودردا بودهاست.قاشقزنی رسمی زنانهاست. زنان چادری بر سر انداخته و گاه نقابی بر چهره میزدند تا ناشناس بمانند. آنگاه با قاشق بر کاسه یا قابلمه یا بر در خانه میکوبیدند و اهل خانه را از آمدن خویش آگاه میکردند. اهل خانه کاسه خالی را گرفته و مشتی آذوقه خشک از قبیل بنشن در آن ریخته و بازمیگرداندند. گاه بهجای آذوقه پول نقد به قاشق زن پرداخت میشد . مهمترین شرط در قاشق زدن ناشناس ماندن قاشقزن بودهاست؛ لذا نه قاشقزن و نه صاحب منزل، در هنگام مواجهه سخن نمیگفتهاند.
آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیزی به شکل افرادی که رویشان پوشیده است به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیه، مشتلق( در فرهنگ ترکی به معنی شکرانه مژدگانی است) در زند اوستا آمده است که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. قاشق زنی استفادهٔ ارواح از زبان بدنی به جای زبان گفتاری است.قاشقزن پس از رفتن به خانههای بسیار و پس از رفتن به در هفتخانه و جمعآوری آذوقه و پول کافی، مقدمات تهیه آش ابودردا یا آش را فراهم میکرد. معمولاً این آش به نیت شفای بیماران تهیه میشد و پس از آنکه اندکی از آن را به بیمار داخل منزل میچشاندند، مابقی را به فقرا میبخشیدند. احتمالاً مدفن ابودردا در تربت جام خراسان است.آش ابودردا شبیه آش رشته بوده با این تفاوت که با تکهای خمیر، تندیس کوچکی از ابودرداء و همسرش ساخته و در آش میانداختند. گروهی دیگر آن را شامل هفت نوع حبوبات (شامل نخود و لوبیا و عدس و ...) میدانند.
بشکن بشکنه؛ بشکن ...
کوزه شکستن یکی از مراسم چهارشنبهسوری است. ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزههای کهنه را بالای بام خانه برده، به زیر افکنده، آن را میشکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین آن میساختند. این رسم اکنون نیز در برخی از نقاط ایران بخصوص در مناطق شمالی کشور مرسوم است. مردم عقیده داشتند که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کردهاند و با شکستن کوزه، آن بلاها دفع خواهد شد.این سنت احتمالاً بر یک اصل بهداشتی متکی بوده است، زیرا ایرانیان قدیم بر این باور بودهاند که ظروف سفالین را بیش از یکسال در خانه نباید نگاه داشت و چون سال به پایان خود نزدیک میشد و شب سوری میرسید، ظروف سفالین را که در خانه داشتند، میشکستند. دلیل این کار این است که ظروف سفالین چون به هیچ وجه لعاب ندارد، به زودی چرکین و آلوده میشود و چون به هیچ وجه قابل شستن و پاک کردن نیستند یگانه چاره برای دفع زیان آن، شکستن آن است. از سوی دیگر تقاضا برای خرید کوزههای تازه بالا میگرفت و در آن صورت سبب رونق کار استاد کاران کوزهگر خانه میگشت و از کسادی بازار و بیکاری آنان جلوگیری میگشت.
شالم رو بگیر پرش کن
در شب چهارشنبهسوری جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر می ساختند. آنگاه از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل می کنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شال هایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آماده است. آنگاه شال انداز شال را بالا میکشد.
غم برو شادی بیا
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوتههای خار و گزنی را که از پیش فراهم کردهاند روی بام یا زمین حیاطخانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت کپه میکنند. با غروب آفتاب و نیمه تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع میشوند و بوتهها را آتش میزنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوتههای افروخته میپرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانههایی می خوانند. خاکستر چهارشنبهسوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند.
زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده
هر خانه زنی خاکستر را در خاکانداز جمع میکند، و آن را از خانه بیرون میرد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی میآید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود میبرد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.
بفرما آجیل مشکلگشا
زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله میخریدند و پاک میکردند و میان خویش و آشنا پخش میکردند و میخورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.
حاجت میخواهی برو اصفهان
یکی از شیرینترین آداب چهارشنبه سوری که بیشتر جنبه بازی و تفریح گوارایی دارد فال گرفتن با بولونی است . بولونی کوزه دهان گشاد کوچکی است که در خانههای ما فراوان است و در آن ادویه خشک یا ترشی و مربا و غیره میریزند زنان و دختران جوان گرد یکدیگر جمع میشوند و کوزهایی را میآورند هر کس هر چه همراه خود دارد و نشانهای از او به شمار میرود در آن بولونی میاندازد و اشعار مختلف در وصف الحال که بتوان بدان تفال کرد بر قطعههای کاغذ مینویسند و تا کرده در بولونی میاندازند سپس دختر نابالغی را میخوانند و او دست در بولونی میکند و پارهای کاغذ را بیرون میآورد و یکی از حاضران شعری را که بر آن نوشته است میخواند سپس همان دختر یکی از آن اشیاء را بیرون میآورد و ارائه میدهد و آن شعر که خوانده شده است فالی است که در حق صاحب آن نشانی زدهاند در اصفهان یک سرمه دان و یک آیینه کوچک نیز علاوه بر آن اشیاء در بولونی میاندازند و با دیوان حافظ تفأل میکنند یعنی هر چیزی که از بولونی بیرون آمد برای صاحب آن فالی از دیوان حافظ میزنند.این رسم هنوز هم در برخی از روستاهای اصفهان و منطقه خراسان رایج است.
دفع چشم زخم با کندر
یکی از آداب چهارشنبه سوری آن است که زنان بر در دکان عطاری میروند و از او
«کندر و خوشبو برای کارگشا» میخواهند و تا عطار برود بیاورد فرار میکنند این دکان باید رو به قبله باشد سپس به دکان دیگری که رو به قبله باشد میروند و
«خوشبو» میخواهند که مراد اسفند است و چون عطار پی آن برود باز میگریزند و سپس به دکان سومی که رو به قبله باشد میروند و مقداری کندر و اسفند میخرند و در خانه برای دفع
چشم زخم و حل مشکل خود دود میکنند.
برخی رسوم چهارشنبهسوری در شهرهای ایران
بیرون کردن دختران رشتی با جارو
در آخرین سهشنبه سال، در گیلان هم مانند سایر استانها آیینهان خاصی اجرا میشود. در این استان در شب چهارشنبهسوری، اسپند و کندر و گلاب و شمع حتما باید در خانه باشد. اسپند و کندر را دود میکنند، گلاب را به صورت خود میزنند و شمع را به نیت روشنایی روشن میکنند.گیلانیها خاکستر آتشافروز شب چهارشنبهسوری را صبح چهارشنبه پای درختها میریزند و معتقدند که درخت ها بارور میشوند و کسانی که قصد زیارت اماکن متبرکه را دارند به نیت سفر از خانه خارج میشوند.آجیل مخصوص چهارشنبه سوری هم که در همه جای ایران مرسوم است، فسلفه عمیقی دارد. اجزای این آجیل رنگارنگ و زیبا همه از دانههای خوردنی و رستنیهایی است که بیش از هزاران سال پیش از زمین و طبیعت میگیرد. در واقع مجموعه آجیل چهارشنبه سوری طبقی است آراسته از هدایا و دهشهای خاک که رابطه انسان و طبیعت را تایید و تاکید میکند.
در بسیاری از ایلها و نیز در نقاط کوهستانی ایران از جمله دهکدههای کوهستانی گیلان و مازندران که به آداب و سنن ایرانیان باستان دلبستگی بیشتری دارند،در استقبال از سال نو، مراسم آتشافروزی را در شب چهارشنبه برگزار میکنند. دور ریختن وسیلههای کهنه و فرسوده زندگی در قریب باتفاق مناطق ایران معمول است. رسم کوزه شکستن یا کوزه پرت کردن به کوچه به نیت دور کردن بلا در همه ایران عمومیت دارد.
یکی از رسومی که هنوز هم در گیلان بخصوص در رشت رایج است. بیرون انداختن دختران دم بخت از خانه است. در این رسم زنان بزرگ خانواده دخترانِ دمبخت را غروب چهارشنبهسوری با جارو میزنند و از خانه بیرون میاندازند به این امید که تا سال بعد ازدواج کنند.
آتیل ماتیل چارشنبه / چارشنبه بالالاری
از آداب کهن تبریزیها که از سدههایپیش همچنان باقی است گرامی داشتن نوروز و به خصوص شب چهارشنه آخر سال است. در تبریز صبح روز سهشنبه (یک روز قبل از چهارشنبه سوری) جوانان پیش از طلوع آفتاب به کوچه میرفتند و هفت بار از روی جوی آب یا چشمه آب میپریدند و در همان حال میخواندند: آتیل ماتیل چارشنبه.... آینا تکین بختیم آچیل چارشنبه . از دیگر رسمهای این دیار این بود که مردم همراه اعضای خانواده روز سه شنبه و به خصوص عصر روز سه شنبه برای خرید به چارشنبه بازاری میرفتند و خوردنیهایی همچون آجیل و شیرینی تهیه میکردند و به آن آجیل ، چارشنبه یمیشی که ترکیب آن عبارت بود از مغز گردو ، بادام ، فندق ، کشمش ، نخود و ...میگفتند. از مراسم دیگر مردم آذری زبان ایران خرید لباس تازه برای بچهها بود و به آن بچهها (چارشنبه بالالاری) میگفتند. در واقع چهارشنبه سوری جشن کودکان بود به طوری که مردم به طنز و ظرافت می گفتند چارشنبه اوشاغی بشی بیر شاهی. ارسال چارشنبه لیق از دیگر مراسم این روز بود که به خانه عروسی که تازه به خانه بخت رفته از طرف پدر و مادرش انجام میگرفت. چارشنبه لیق بیشتر تشکیل میشد از پارچه برای لباس ، پیراهن برای داماد و آجیل چهارشنبه سوری . همچنین ارسال چارشنبه لیق از طرف داماد به عروس که هنوز به خانه بخت نرفته و در خانه پدری زندگی می کرد رایج بود.از رسوم قدیمی دیگر میتوان به آتش روشن کردن در پشت بام خانهها اشاره کرد و بچهها هنگام پریدن از آتش میخواندند آتیل ماتیل چارشنبه ،بختیم آچیل چارشنبه که معادل فارسی آن زردی من از تو سرخی تو از من است. نامگذاری چهارشنبههای اسفند ماه از دیگر رسوم جالب بود که قدیمیها انجام می دادند به طوریکه به اولین چهارشنبه اسفند ماه ، اول چارشنبه به دومی ، کوله چارشنبه به سومی چیله گودی چارشنبه و به چهارمی آخیر چارشنبه میگفتند و هر چهارشنبه در پشت بام خانه ها آتش روشن می کردند. بعضی از این مراسم ها همچنان هم در بین مردم تبریز انجام می گیرد و مردم تبریز به رسم قدیم و به یا د آن روزها هنوز هم بعضی از آن مراسم ها را اجرا میکنند.
آبپاشی در اردبیل
مردم این استان پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه، دسته جمعی به کنار رودخانه می روند، آتشی بر میافروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری میپردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرفهایشان را از آب رودخانه پر میکنند و به خانه می آورند و آب آن را به دور و برخانه میپاشند.
از سیستان تا فارس
در این شب در خرم آباد هیزم را به هفت دسته تقسیم می کنند و با فاصله های معینی در یک ردیف می چینند و آتش می زنند. در سیستان مردم گونی، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله در می آورند و آن را در غروب آخرین چهارشنبه سال، آتش می زنند و معتقدند که نحوست این شب با این عمل از بین می رود. در شیراز برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر وروی دختران می ریزند. زنان نیز با ریختن این آب به روی خود، معتقدند که مهرشان در دل شوهر بیشتر می شود. در این شب زنان برای برآورده شدن حاجتشان زیر منبر مسجد جامع شهر دعا می خوانند و پس از دعا خواندن، حلوا و آش می پزند.