گروه سیاسی: چند روز پیش بود که رئیس جمهور در واکنش به افرادی که از طریق تریبونهای عمومی خود را در جایگاه سخنگویی مردم میپندارند گفت اگر قرار بر سخنگویی فردی از جانب مردم باشد آن فرد رئیسجمهور است که با رای مستقیم مردم برگزیده شده است و از طرف دیگر هنگام مطرح کردن پرسشها و گلایهها و یا زمان مطالبهگری نیز نباید از خاطر برد که تمامی مسئولیتها ذیل قوه مجریه تعریف نمیشود و میباید تمامی ارکان قدرت نسبت به شکایتهای مردم پاسخگو باشند. آنچه آقای رئیس جمهور گفته است در اصل سخن درستی است اما از جهاتی میتوان درباره آن با «اگر و اما» مواجه شد. واقعیت آن است که با نگاهی به صداوسیما به عنوان رادیو و تلویزیون انحصاری در ایران، برخیتریبونهای عمومی و مانند آن شاهد هستیم که این رسانهها و شبه رسانهها بیشتر از آنکه انعکاس دهنده برنامههای دولت منتخب اکثریت باشند و صدای نماینده مردم که به نوعی حق سخنگویی از جانب آنان را دارد به گوش جامعه برسانند در بیشتر مواقع در اختیار اقلیتی هستند که در دورههای مختلف انتخابات با پاسخ منفی مردم روبرو شده اند.
کمی که به عقبتر بازگردیم شاهد آن هستیم که رئیسجمهور روحانی در دوره اول ریاست جمهوری خود نسبت به چنین وضعیتی گلایه داشت و معتقد بود که افراد و جناحهای میبایست با «شناسنامه» خود و جریان سیاسی نزدیک به خود سخن بگویند نه آنکه خود را در جایگاه سخنگویی از طرف مردم قرار داده و نقدها و اعتراضات خودشان به عملکرد دولت منتخب اکثریت را با عباراتی همچون «مردم از این موضوع گلایه دارند» و مانند آن صدایی از جانب مردم نشان دهند.با نگاهی به وضعیت سیاسی در کشورهایی که دموکراسی در آنها نهادینه شده است شاهد آن هستیم که دولتها که منتخب اکثریت محسوب میشوند در جایگاه نمایندگی مردم قرار دارند و هنگام تصمیم گیریهای سخت آن که حرف آخر را خواهد زد دولتی است که پشتیبانی شده از سوی رای اکثریت است. اما در نظامات تصمیم گیری در داخل شاهد آن هستیم که در برخی از حوزهها آنقدر مراکز تصمیم گیر به وجود آورده شده است که صدای سخنگوی مردم در هنگام تصمیم گیریها در موضوعات مختلف شنیده نمیشود.
نکته جالب توجه در این میان آن است که با وجود آنکه دولت در بعضی موضوعات اساسا امکان و توان تصمیم گیری ندارد اما رسانهها وتریبونهای «خود سخنگو پندار» بار تمامی مشکلات و اتفاقات ناگوار در سطح جامعه را بر دوش قوه مجریه میاندازند. به عبارت دیگر ما با وضعیتی مواجه هستیم که اختیارات قانونی دولت با واقعیتهای موجود در صحنه عمل فاصله دارد و از سوی دیگر اقلیتی که توان جلب رای مردم را نداشته است با استفاده از اهرمهای قدرتی که در اختیار دارد خود را در جایگاه سخنگویی از جانب مردم قرار داده است.وعده رئیس جمهور روحانی مبنی بر تغییر و تحول اساسی در سازمان سیاسی – رسانهای صداوسیما به خصوص در بخشهای سیاسی آن یکی از راهکارهایی بود که میتوانست بخشی از این مشکلات را حل و فصل کرده و حداقل با این کار میشد امیدوار بود صدای منتخبان مردم در مجلس و دولت بیشتر از شکست خوردگان در انتخابات به جامعه خواهد رسید اما آنچه در عمل شاهدش هستیم فراموشی و کنار گذاشتن این وعده مثل بسیاری از سخنان زیبای حسن روحانی در دو هفته پایانی مبارزات انتخاباتی است.
حال بیاییم از زاویهای دیگر به تاکید رئیسجمهور مبنی بر اینکه سخنگوی مردم است بنگریم. با نگاهی به انتخابات اخیر شاهد آن هستیم که قریب به 24 میلیون نفر به آقای روحانی رای داده اند، 16 میلیون نفر به آقای رئیسی و نزدیک به 18 میلیون نفر نیز کاندیدای مورد نظر خود را در بین نامزدهای حاضر در انتخابات نیافته و عدم مشارکت در انتخابات را برگزیدند. به طور طبیعی و با چنین نتایجی از انتخابات میتوان گفت منتخب اکثریت میتواند صدای اکثریت هم باشد اما آیا این به معنای آن است که لزوما صدای منتخب اکثریت همان صدای مردم حاضر در متن جامعه است؟! توضیح بیشتر آنکه زمانی میتوان از سخنگویی واقعی از جانب مردم سخن گفت که سخن هر سه بخش جامعه؛ چه آنان که به روحانی رای دادهاند چه افرادی که منتخبشان رئیسی بود و چه گروه سوم که عدم حضور در انتخابات راترجیح دادند جایی در نگاه و تصمیمات تصمیم گیران داشته باشد.
نمیتوان از یک سو به خواستهها و مطالبات موجود در جامعه بی توجهی نشان داد و حتی انتقادات همراهان سیاسی را برنتافت اما از طرف دیگر خود را سخنگوی مردم نامید.مطلب آخر آنکه از این واقعیت گریزی نیست که شاهد یک جوّ نارضایتی در سطح جامعه هستیم به شکلی که چه حامیان دولت اعتدال، چه آنان که به رقیبان دولت تمایل دارند و چه گروه سومی که از این هر دو عبور کردهاند هر یک به نحوی نسبت به وضعیت موجود گلایه مند و معترضند. از همین رو به نظر میآید که هیچ یک از طرفهای دعواهای سیاسی این روزها در ساختار سیاسی کشور نمیتوانند مدعی سخنگویی از جانب مردم باشند و هر کدام تنها بخشی از مطالبات و اعتراضات موجود در سطح جامعه را شنیده و به آن توجه نشان میدهند.
حزب مردمی باید تشکیل شود مثل حزب جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ (358845)