نقدی بر دو اظهارنظر دو فعال سیاسی
22 اسفند 1396 ساعت 18:36
محمد توکلی
در روزهای اخیر شاهد دو اظهارنظر از سوی دو چهره شناخته شده جریان اصلاحات بودیم که در ادامه به نقد و بررسی آن میپردازیم. اظهارنظر اول متعلق به آقای احمد زیدآبادی بود؛ این فعال سیاسی معتقد است که اصلاحطلبان میباید به دلیل عدم اختیار کافی برای تصمیم گیری از قدرت کنار بروند، زیرا حضور آنان در قدرت، هنگامی که با اجرایی شدن وعدهها همراه نیست سبب ناامیدی بدنه اجتماعی حامی آنان میشود. برای نقد این دیدگاه بیاییم با یک سوال شروع کنیم؛ اگر اصلاحطلبان از قدرت کنار بروند چه خواهد شد؟ نتیجه قطعی عقب نشینی اصلاحطلبان از حضور در ساختار قدرت حضور اقلیتی است که با استفاه از خلاء حضور جریانی دیگر در یک انتخابات صوری هم میتواند بر زندگی اکثریت اثرگذار باشد. راه دوری نمیرویم و به وضعیت همین چند سال پیش نگاه کنیم؛ به مجالس هفتم، هشتم و نهم و همچنین دولتهای نهم و دهم. در بخش بزرگی از این سالها جریان اصلاح طلب به هر دلیلی امکان حضور در ساختار قدرت را نداشته است و حتی در بعضی دورههای انتخابات هم عدم حضور در انتخابات را تجویز کرد. تاثیر این سیاست بر زندگی اکثریت چه بود؟
آیا عدم حضور اصلاحطلبان در قدرت باعث تغییری در نگاه تصمیمگیران شد و یا بدنه اجتماعی حامی این جریان سیاسی را به واکنشی برای تغییرات بنیادین در کشورترغیب کرد؟ با نگاهی به واقعیات عرصه سیاست شاهد آن هستیم که حتی در حوادث پس از انتخابات پر ماجرای سال 88 هم که شاهد نوعی حضور خیابانی بخشی از بدنه حامی اصلاح طلبان بودیم تغییر آنچنانی در رویکرد حاکمیت ایجاد نشد و اساسا میتوان گفت که کسر قابل توجهی از مردمِ حامی جریانهای سیاسی چندان تمایلی به هزینه دادن جدی نیستند و عدم حضور اصلاح طلبان در قدرت تغییری در رویکرد ارکان قدرت ایجاد نمیکند و تنها نتیجه آن ایجاد وضعیتی ناگوار برای متن جامعه است.این دلواپسی احمد زیدآبادی مبنی بر اینکه عدم اختیار کافی اصلاح طلبان هنگام حضور در قدرت باعث ناامیدی بخشی از بدنه اجتماعی حامی این جریان میشود نگرانی کاملا به جا و درستی است اما پرسش قابل طرح این است که ریشه این ناامیدسازی کجاست؟ حضور در قدرت و یا عدم صراحت اصلاح طلبان در زمانی که به کرسی قدرت تکیه میزنند؟
به نظر میآید بین این دو، تفاوتهای آشکاری وجود دارد و نمیتوان عدم صراحت و شفافیت اصلاح طلبان هنگام حضور در نهادهای قدرت را در مطرح کردن موانع برای حامیانشان به معنای عدم لزوم حضور آنان در قدرت دانست. از طرف دیگر نگاه مبتنی بر «صفر و یک» از جمله مسائلی است که باعث میشود برخی سیاسیون تصور نادرستی از اقدامات اصلاح طلبان در زمان حضور در نهادهای تصمیم گیر داشته باشند. آنان با چند نمونه از عملکرد ناموفق اصلاح طلبان هنگام حضور در مجلس و یا دولت و یا با برشمردن چند مانع ساختاری برای اجرای اهداف اصلاح طلبانه دولت و مجلس به این نتیجه میرسند که بود و نبود اصلاح طلبان در این مراکز تصمیم گیری هیچ تفاوتی ندارد در حالی که میتوان با نگاهی به نیمه پر لیوان در حوزه هایی مثل اقتصاد و سیاست خارجی در قیاس دوران گذشته پذیرفت که کناره گیری اصلاحطلبان و طیف میانه رو از ارکان قدرت معنایی جز آسیب زدن به منافع ملی ندارد. چهره دوم اصلاح طلب که در روزهای اخیر اظهارنظر جالبی داشته است آقای عبدالله نوری است. وزیر کشور دولت اصلاحات معتقد است: «برای مردمی که نان شب ندارند، دغدغههایی مانند رفع حصر کمتر مطرح است» برای نقد این سخن عبدالله نوری خوب است با یک مثال از همان دوران اصلاحات بحث را پیش ببریم. در دولت اصلاحات، رقبای سیاسی دولت وقت معتقد بودند که سیدمحمد خاتمی و همراهان سیاسی او با تکیه بر موضوعات سیاسی و مسائلی از قبیل آزادی رسانهها به معیشت مردمی که نان شب ندارند توجهی نشان نمیدهد.
با مقایسه میان دو دولت اصلاحات و احمدی نژاد میتوان به این نتیجه رسید که اتفاقا همان دولتی که در ظاهر به موضوعات سیاسی توجه نشان میدهد بیشتر از دولتی که با شعارهای اقتصادی از مردم رای گرفته بود به معیشت روزمره مردم توجه نشان میداد و شاخصهای اقتصادی در آن هشت سال بهترین عملکرد اقتصادی در طول چهار دهه اخیر را نشان میدهد. این روش که موضوعی سیاسی که در این جا رفع حصر مورد نظر است را در مقابل مسائل اقتصادی و معیشتی مردم قرار دهیم الگویی است که پیش از آنکه مورد توجه این فعال سیاسی اصلاح طلب قرار بگیرد از سوی طیف تندرو سالها مورد توجه قرار داشته است و عجیب است که چگونه فردی شناخته شده از جریان اصلاحات هم همان مسیر را انتخاب کرده است، آن هم در حالی که زمان زیادی از روزهایی نمیگذرد که در هر شهر کوچک و بزرگی بیشتر از آنکه شاهد شعارهای حمایتی از کاندیداهای انتخابات باشیم شعار رفع حصر شنیده میشد. از نگاهی دیگر چند درصد جامعه «به نان شب محتاج هستند»؟
اگر بخواهیم صادقانه با این موضوع برخورد کنیم به این نتیجه میرسیم که این بخش از جامعه همچون بخش دیگر که دارای ثروتهای افسانهای هستند در اقلیتاند. قطعا میباید دولت و سایر ارکان حاکمیتی به این گروه از جامعه توجه نشان دهند و حداقلهای یک زندگی شرافتمند را برای آنان فراهم آورند اما آیا باید با مقابل هم نشاندن موضوع حصر که دغدغه بسیاری از مردم، فارغ از وضعیت معیشتشان است با مشکلات واقعی یک اقلیت پررنگ در جامعه این مسئله را فاقد اهمیت جلوه داد؟ اگر دولت مستقر و یا نمایندگان اصلاح طلب مجلس توان و اختیار کافی برای حل این پرونده پیچیده شده را ندارند به صراحت همین موضوع را اعلام کنند، قطعا صراحت آنان در اعلام ناتوانی بهتر از آن است که اقشار مختلف جامعه را رودرروی یکدیگر قرار دهیم.
کد مطلب: 145221