پلیس زمانی در جریان قتل این زن قرار گرفت که خدمتکارش به نام زیبا با مأموران تماس گرفت و مدعی شد زمانی که در خانه نبوده، زن میانسال به قتل رسیده است.با حضور مأموران تحقیقات آغاز شد و به دستور بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت.زیبا، خدمتکار مقتول، مدعی شد چند ماهی است که به استخدام او درآمده و اصلا نمیداند او با چه کسی دشمنی داشته یا چه کسی از اموال این زن تنها خبر داشته است. او در توضیح رابطهاش با زن ثروتمند گفت: مدتی بود بهعنوان خدمتکار در خانه این زن ٨٥ ساله (به نام فیروزه) کار میکردم. او صبح روز حادثه به من گفت کنترل تلویزیون خانهاش خراب شده است، به همین دلیل، برای خرید کنترل تلویزیون از خانه بیرون رفتم ولی وقتی برگشتم دیدم خانه بههم ریخته و وسایل جابهجا شده و شیشههای پنجره شکسته است، بلافاصله دنبال فیروزه رفتم؛ وقتی به اتاقخواب رسیدم جسد او را درحالیکه روی تخت افتاده بود، پیدا کردم و آنموقع بود که فهمیدم سارق به خانه آمده است.
درحالیکه زیبا منکر داشتن هرگونه اطلاعی از سرنوشت فیروزه بود، پلیس دوربینهای مداربسته راهرو مجتمع مسکونی را بررسی کرد و دریافت زن خدمتکار به همراه یک مرد میانسال چندبار به خانه پیرزن رفته است.همین سرنخ کافی بود تا زیبا تحت بازجویی قرار بگیرد و درباره مردی که همراه او بوده است توضیح بدهد. او در بازجوییها گفت: نقشه سرقت را با مرد ٤٢ سالهای به نام حامد اجرا کرده است.با توجه به اعترافات زیبا، مأموران حامد را نیز بازداشت کردند و این مرد به قتل پیرزن تنها اعتراف کرد و توضیح داد که با نقشهای که زیبا طراحی کرده، مرتکب قتل شده است؛ او گفت: زیبا در خانه را باز کرد و من هم وارد خانه شدم و بعد از بهقتلرساندن زن تنها، وسایل باارزش او را جمع کردم و از خانه خارج شدم. چون زیبا در آن خانه کار میکرد، بهخوبی میدانست که وسایل با ارزش کجاست و لازم نبود که ما خیلی بگردیم و من خیلی زود از خانه خارج شدم.
با پایان بازجوییها، کیفرخواست علیه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.بهاینترتیب، حامد به اتهام مباشرت در قتل و زیبا به اتهام معاونت در سرقت، پای میز محاکمه رفتند. در جلسه دادگاه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی و با حضور یک مستشار تشکیل شد، بعد از اینکه کیفرخواست خوانده شد، اولیای دم برای متهمان حکم قصاص خواستند.سپس حامد که متهم ردیف اول بود، به دفاع از خود پرداخت. او گفت: چند سال قبل من و همسرم با پدر زیبا همسایه بودیم. اما چون من و همسرم مدام با هم اختلاف داشتیم، همیشه مادر زیبا وساطت میکرد تا من و همسرم را باهم آشتی دهد. اما بعد از چند سال من و همسرم از هم جدا شدیم. بعد از این جدایی به زیبا دل بستم و اینطور بود که رابطه ما شکل گرفت و همدیگر را بیشتر میدیدم.
او ادامه داد: زیبا مدتی بود بهعنوان خدمتکار در خانه پیرزن تنها کار میکرد و همیشه به من میگفت که زن تنها خیلی ثروتمند است و معمولا کسی هم به خانهاش رفتوآمد نمیکند. او پیشنهاد سرقت را مطرح کرد و گفت که میتوانیم از این راه پولدار شویم و من پذیرفتم. زیبا در فرصتی مناسب در خانه را باز گذاشت تا به آنجا بروم. اما به محض ورود به خانه با پیرزن روبهرو شدم. او با دیدن من داد و فریاد کرد و من به ناچار ضربهای به سرش زدم.سپس دستوپا و دهان پیرزن را بستم و طلاهایش را سرقت کردم ولی واقعا قصد کشتن او را نداشتم. من طلاها را به زیبا دادم تا آنها را بفروشد. قرار ما فقط سرقت بود و قراری بر قتل نبود و میخواستیم بعد از سرقت طلاها، از تهران خارج شویم و زیبا هم دیگر به خانه آن پیرزن نرود.
سپس زیبا به دفاع پرداخت و گفت: قبول دارم نقشه سرقت را کشیدم ولی قرار نبود حامد پیرزن را بکشد. وقتی حامد وارد خانه شد من آنجا را ترک کردم. اما وقتی به خانه برگشتم با جنازه پیرزن روبهرو شدم. من که ترسیده بودم با شکستن شیشهها به همسایهها گفتم که در غیابم به خانه دستبرد زده شده است. فیروزه زن خوبی بود و هرگز راضی به مرگ او نبودم.در پایان جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و دیروز قضات دادگاه حامد را به قصاص و شلاق محکوم کردند. زیبا نیز به اتهام معاونت در قتل به زندان محکوم شد.