دریافت لینک صفحه با کد QR
تکرار ماجرای تلخ «آتنا» در مشهد برای «ندا»
خراسان , 14 فروردين 1397 ساعت 11:53
گروه حوادث: قتل دختر ٧ ساله مشهدی فجیعترین جنایتی بود که در ایام نوروز به وقوع پیوست. عامل این کودککشی اکنون در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات از این متهم در حالی ادامه دارد که او اعتراف کرده با نیت آزارواذیت این دختربچه، او را به قتل رسانده است.
مرد 41 ساله ای که دارای 3 فرزند خردسال است در اعترافاتی هولناک به قتل فجیع و آزار و اذیت دختر شش ساله ای به نام «ندا» در مشهد اعتراف کرد و بدین ترتیب ماجرای ستایش رنگ تکرار گرفت.شب هفتم فروردین به نیمه نزدیک می شد کوچه و خیابان های شهر آرام آرام هیاهوی روزانه را فراموش می کردند که ناگهان وقوع حادثه ای تلخ در شهرک شهید رجایی مشهد (قلعه ساختمان) ولوله ای به پا کرد و جمعیت زیادی را به خیابان شهید غلامی کشاند. آن شب کیسه ای که در کنار خیابان رها شده بود، چشمان کنجکاو رهگذران را به خود جلب می کرد اما همه آن ها با تصور این که درون کیسه، زباله است به آن نزدیک نمی شدند و به مسیر خودشان ادامه می دادند.
در این میان یکی از اهالی که می دانست هیچ کدام از همسایگان زباله هایشان را در مسیر رهگذران نمی گذارند، با کنجکاوی به سوی کیسه مذکور رفت اما با دیدن پیکر بی جان کودکی خردسال، وحشت زده از کیسه فاصله گرفت و در حالی که دستانش به لرزه افتاده بود تلفن همراهش را از جیب بیرون آورد و با پلیس 110 تماس گرفت. دقایقی بعد اهالی خیابان شهید غلامی 8، رهگذران و برخی ساکنان خیابان های اطراف در محل تجمع کردند. خودروی گشت پلیس آژیرکشان وارد منطقه شد و لحظاتی بعد نوار نارنجی رنگ «ورود به صحنه جرم ممنوع!» بین مردم و محل کشف جسد فاصله انداخت.نیروهای انتظامی با دیدن جسد دختربچه ای خردسال که درون دو کیسه قرار داشت، مراتب را به بازپرس ویژه قتل عمد اطلاع دادند.
عقربه های ساعت به نیمه شب نزدیک می شد که قاضی «علی اکبر احمدی نژاد» به همراه عوامل بررسی صحنه جرم، پزشک قانونی و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به صحنه کشف جسد رسید و بدین ترتیب تحقیقات درباره چگونگی وقوع این جنایت آغاز شد اما هنوز مدت زمان زیادی از این ماجرا نگذشته بود که مرد ی وحشت زده، به محل حادثه رسید.او که کارگر ساختمانی بود با دیدن پیکر بی جان فرزندش به طور ناگهانی دچار شوک شد. به دستور قاضی، کارآگاهان او را به گوشه دیگر خیابان انتقال دادند اما تجمع زیاد مردم در محل، اقدامات قضایی و پلیسی را با مشکل روبه رو کرده بود. مرد چاه کن با دیدن چشمان نیمه باز دخترش، تصور می کرد او هنوز زنده است به همین دلیل فریاد می زد اگر او را به بیمارستان برسانید، زنده نمی ماند؟ بهتر نمی شود؟!
گریه های دلخراش مرد به گونه ای بود که قاضی و کارآگاهان هم نمی توانستند چهره غمگین خود را از این حادثه تلخ پنهان کنند. با اشاره مقام قضایی اهالی محل مرد را به خانه اش که در خیابان شهید غلامی 4 بود رساندند و بعد از آن تحقیقات قضایی در زوایای تاریک این جنایت ادامه یافت. چند دستمال کاغذی درون دهان دخترک قرار داشت اما کفش های او درون کیسه نبود. عینک پلاستیکی قهوه ای رنگ که یک طلق آن نیز درون کیسه افتاده بود، حکایت از آن می کرد که «ندا کوچولو» دختر 6 ساله افغانی به طرز فجیعی به قتل رسیده است.دکتر ناصر غروبی (پزشک قانونی با تجربه خراسان رضوی) نیز که در محل کشف جسد حضور داشت با معاینات اولیه جسد علت مرگ را انسداد راه تنفسی (خفگی) اعلام و اظهار کرد، دختر خردسال با توجه به کبودی روی گونه اش توسط فردی میان سال به قتل رسیده است اما او در عین حال علت دقیق مرگ و همچنین احتمال آزار و اذیت دخترک را به انجام معاینات بیشتر در پزشکی قانونی موکول کرد.
دقایقی بعد و با اتمام تحقیقات میدانی در محل کشف جسد، قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به همراه کارآگاه نجفی (افسر پرونده) راهی منزل پدر مقتوله شد تا بررسی ها برای دستگیری عامل این جنایت هولناک ادامه یابد. در منزل مرد چاه کن افغانی، ولوله ای به پا بود و صدای شیون و ناله هر رهگذری را میخکوب می کرد. مرد افغانی درحالی که هنوز نمی توانست از ریزش اشک هایش جلوگیری کند در میان هق هق گریه گفت: هوا رو به تاریکی می رفت که دخترم را برای خرید نان به نانوایی محل فرستادم. او هم زنبیل قرمز رنگش را برداشت و به طرف نانوایی رفت اما هرچه منتظر ماندیم او به خانه بازنگشت. ابتدا فکر می کردم شاید نانوایی شلوغ است ولی آرام آرام اضطراب و نگرانی سراسر وجودم را فرا گرفت. چشم به در حیاط دوخته بودم و هرچند لحظه داخل کوچه را می نگریستم تا این که دیگر طاقت نیاوردم و به طرف نانوایی حرکت کردم. نانوا که مرا می شناخت گفت: دخترت مدتی قبل نان هایش را گرفت و به طرف خانه آمد!
با حرف های نانوا دیگر یقین داشتم که حادثه ای رخ داده است! وحشت زده به این سو و آن سو می رفتم و از هر کسی درباره «دخترک زنبیل به دست» سوال می کردم ولی کسی از او خبری نداشت تا این که موضوع کشف جسد دختری کوچک در محل پیچید وقتی به دو خیابان آن طرف تر از محل سکونتم رفتم، با پیکر بی جان «ندا» روبه رو شدم و به حال خودم گریستم!!حرف های بغض آلود مرد افغانی، همه حاضران را تحت تاثیر قرار داده بود اما عده ای نیز با صحبت های در گوشی او را سرزنش می کردند که چرا دختر کوچک را برای خرید نان بیرون فرستاده است!بنابراین گزارش، با اظهارات «مرد چاه کن» مشخص شد که دخترک نان و زنبیل قرمز رنگ در دست داشته است و همین موضوع به سرنخی برای ادامه تحقیقات تبدیل شد.
مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی در حالی به بررسی های خود ادامه می دادند که عقربه های ساعت سپیده دم را نوید می دادند. با توجه به فاصله نانوایی از محل کشف جسد، تحقیقات شبانه به تجربه تلخ ماجرای «ستایش» در ورامین گره خورد چرا که او نیز تقریبا با همین شیوه به قتل رسیده بود بنابراین قاضی احمدی نژاد با صدور دستورات ویژه ای از کارآگاهان خواست بررسی های خود را در اطراف محل کشف جسد متمرکز کنند. با این حال گم شدن زنبیل و نبود کفش های دخترک، درحالی ذهن افسر پرونده و مقام قضایی را به جنایت در یک مخروبه یا لانه مجردی مشغول کرده بود که دو کیسه خاک آلود نیز نشان از سرنخی مهم داشت و آن ها به دنبال مکانی بودند که در آن کیسه های خاک آلود وجود داشته باشد.
جست وجوها تا نزدیکی صبح بی نتیجه ماند به همین علت قاضی ویژه قتل عمد و افسر پرونده درحالی برای ادای نماز و استراحتی کوتاه راهی منزل شدند که راز این جنایت وحشتناک، افکار آنان را به هم ریخته بود.حساسیت و اهمیت ماجرا به حدی بود که چند ساعت بعد و با صدور دستوری از سوی سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) و راهنمایی های مقام قضایی برای بررسی مسیر حرکت دخترک، کارآگاه نجفی دوباره عازم شهرک شهید رجایی شد و بدین ترتیب تحقیقات با بررسی فاصله های زمانی با توجه به قدم های کوچک ندا برای رسیدن به منزل در حالی به صبح روز بعد کشید که احتمال سوار شدن دخترک به موتورسیکلت یا خودرو نیز وجود داشت اما بررسی ها تا چند ساعت بعد این فرضیه را رد کرد و به همین دلیل تحقیقات میدانی دوباره در مسیر نانوایی ادامه یافت.
منازل مجردی و خالی از سکنه یا مخروبه ها از مکان هایی بودند که تحت نظر پلیس قرار گرفتند اما نتیجه ای حاصل نشد تا این که عصر هنگام، نگاه کارآگاه به در حیاط منزلی خیره ماند که همسایگان می گفتند این جا میوه فروشی است!! بیان همین جمله بود که ذهن کارآگاه را به جمله مقام قضایی گره زد! «به دنبال کیسه های خاکی بگردید!» افسر پرونده بلافاصله از لای در نگاهی به درون حیاط انداخت. پیاز، سیب زمینی، گوجه، خیار و ... در کنارحیاط قرار داشت. با آن که میوه ها فاسد شدنی بودند اما فروشنده از روز قبل فروش میوه را تعطیل کرده و در حیاط را بسته بود!لحظاتی بعد کارآگاه با استفاده از تجربیات سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) به تکمیل تحقیقات پرداخت ولی بنا به گفته اهالی، میوه فروش مذکور متاهل و دارای سه فرزند خردسال بود! با وجود این کارآگاه با اصرار رئیس اداره جنایی و صدور دستوراتی از سوی سرهنگ رزمخواه، همه افکار و تحقیقات خود را روی همین مظنون متمرکز کرد چرا که بررسی دیگر شاخه های اطلاعاتی نیز به این محدوده می رسید.
با دستور قاضی «احمدی نژاد» کارآگاهان در پوشش نامحسوس منتظر ورود ساکنان این منزل مسکونی ماندند تا این که چند ساعت بعد اعضای خانواده و برخی از بستگان آنان وارد منزل شدند اما مظنون اصلی در میان آن ها نبود. عملیات به صورت سری ادامه داشت تا این که چند دقیقه بعد میوه فروش 41 ساله نیز کلید را روی در حیاط انداخت اما قبل از آن که وارد اتاق شود، حلقه های قانون بر دستانش گره خورد!او که سعی می کرد خونسردی خود را حفظ کند فریاد می زد چی شده! اشتباه گرفتید! و به مقاومت در برابر ماموران پرداخت اما دیگر چاره ای جز تسلیم نداشت. کارآگاهان او را به درون خودرو هدایت کردند و به بازجویی پرداختند. متهم که «ع-الف» نام دارد همه راه های گریز را درحالی بسته می دید که کارآگاهان مدارک انکارناپذیری را می دادند.
او دقایقی بعد دست از سماجت برداشت و راز این جنایت هولناک را فاش کرد. متهم 41 ساله گفت: وقتی دخترک را دیدم به چشمانم خیلی زیبا آمد!! او بلوز و شلوار به تن داشت که از او خواستم مقداری غذا را از منزلم برای خودشان ببرد! با این ترفند دختر افغانی را به منزلم بردم. من مواد مصرف کرده بودم که او را آزار دادم. دخترک گریه می کرد و من به خاطر آن که صدای فریادش را نشنوند دستمال کاغذی ها را در دهانش گذاشتم ولی او می گفت موضوع را به مادرش خواهد گفت. من هم که ترسیده بودم دختر بچه را خفه کردم. سپس کیسه های میوه را برداشتم و جسد او را به خیابان شهید غلامی 8 بردم و کنار کوچه انداختم.این مرد که به زالوی کثیف در میان اهالی محل معروف شده است در ادامه اظهاراتش گفت: زنبیل حاوی نان تافتون را نیز به پشت بام منزل یکی از همسایگان در خیابان شهید غلامی 9 انداختم و دمپایی های آبی رنگ او را نیز به پشت بام منزل خودم پرت کردم!با اعترافات هولناک «زالوی کثیف» کارآگاهان با صدور دستوری از سوی رئیس پلیس آگاهی و کسب مجوزهای قضایی دوباره به محل وقوع جنایت رفتند و کفش ها را به همراه زنبیل حاوی نان کشف کردند. تحقیقات بیشتر در این باره از سوی قاضی احمدی نژاد (بازپرس ویژه قتل عمد مشهد) همچنان ادامه دارد.
کد مطلب: 146398
بهار نیوز
https://www.baharnews.ir