گروه ورزشی: مسئولان فدراسیون کوهنوردی و باشگاه آرش درباره اتفاقی که برای سه جوان ایرانی در برودپیک افتاد اظهار نظر کردند. نوشدارو پس از مرگ سهراب ها! دو هفته پس از ناپدید شدن آیدین، مجتبی و پویا؛ چرا این اتفاق افتاد؟مقصر چه کسی است؟شجاعی که تیم را سرپرستی می کرده هم آمده. همین که آمده خودش کفایت می کند.کاملا مشخص است که حال و روزش خوش نیست.غمی در چشمانش موج می زند که هزاران قصه ناگفته دارد. کاملا مشخص است که خودش هم دارد درد می کشد، مثل مادری که بچه هایش زیر آوار مانده باشند و نتواسته کاری کند.خوبی اش این است که رامین شجاعی یک ویژگی بزرگ دارد؛او اصلا بلد نیست دروغ بگوید و با صداقت تمام هر سوالی که از او می پرسیم را جواب می دهد و آنجا که باید،می گوید:«مقصرم.»باید گزارش هایش را تکمیل کند.هنوز معادلات حل نشده زیادی در ذهنش مانده است.یک جورهایی باید به او حق داد.سه روز پس از بازگشت از برودپیک مهمان ما شد و از حادثه ای حرف زد که شاید خیلی ها حتی قدرت بیانش را هم نداشته باشند.همراهش بختیاری دبیر باشگاه آرش هم بود.دوست صمیمی و همکار قدیمی اش.یک طرف میز نشسته بودند و در طرف دیگر موسوی نایب رییس فدراسیون کوهنوردی و البته رضا بهادرانی که خودش سابقه صعود به برودپیک را دارد.همان قله لعنتی که حالا آیدین ،مجتبی و پویا را در آغوش گرفته و دارد به خوش می بالد که سه شیربچه ایرانی را در اختیار دارد.طرفین بحث کردند و از باید ها و نباید ها گفتند.از اینکه مسیر جدیدی به نام ایران فتح شد اما به قیمت از دست دادن سه جوان.حرف هایشان گاهی اوقات بوی کنایه به یکدیگر را داشت و گاهی اوقات هم تعارف های معروف ایرانی.همه چندین سال است که یکدیگر را می شناسند و می دانستند که چطور باید جواب هم را بدهند.میزگرد برای روشن شدن ابهامات در خصوص صعود موفق اما نا موفق ! به برودپیک بود و البته درد دل هایی که شاید به زمانی بیشتر از این نشست نیاز داشت.
بحثی که پس از فاجعه کوهنوردی این روزها مطرح است عدم صدور مجوز از سوی فدراسیون کوهنوردی بوده است.شما به چه دلیلی برای آنها مجوز صادر نکرده بودید؟موسوی:ارائه مجوز شرایط ویژه ای دارد.کسانی که قرار است صعود کنند،شش ماه جلوتر برنامه خودشان را ارائه ميدهند.چون پروسه ای یک ماه و نیمه در وزارت ورزش طول ميکشد و 4 ماه و نیم هم برای ارزیابی تیمی که قرار است به هیمالیا نوردی اعزام شود.باید بررسی شود که اصلا تیمی که قرار است اعزام شود صلاحیت صعود به هیمالیا را دارد یا نه.
دادن مجوز منوط به چه فاکتورهایی ميشود؟آیا آمادگی بدنی کوهنوردان هم بررسی ميشود؟موسوی:چند آیتم دارد که آمادگی بدنی هم جزوی از آن است.تستهاي مختلفی در وزارت ورزش از کسانی که قرار است اعزام شوند گرفته ميشود.شک نکنید که پس از بررسی مشخص ميشود که مثلا فلان کوهنورد توانایی صعود تا 7000 هزار متر را دارد یا مثلا شخص دیگری ميتواند تا 4 هزار متر را صعود کند.من یک نکته ای به شما بگویم.از سال 52 تیم هایی که روی ارتفاع 8 هزار متری فعالیت کرده اند (چه اولین تیمی که برای شناسایی رفته است و چه آخرین تیمی که توانسته صعود کند)
280 نفر به صورت رسمی از طریق فدراسیون اعزام شده اند.از این بین فقط دو نفر کشته شده اند که هر دو هم خطای انسانی بوده است.اما آنهایی که به صورت مستقل صعود کرده اند حدود 60نفر بوده اند که 8 تا کشته داده اند.هر 8 نفر هم خطای انسانی بوده است.بحث من مقایسه کردن نیست اما وقتی حرف مجوز پیش ميآید ما ميگوییم که فدراسیون جهت پیشگیری از تلفات انسانی این کارها را انجام ميدهد.
درهر صورت اتفاقی که نباید افتاد.همان روزی که بچهها مفقود شدند نظر خیلیها این بود که آنها هم به سرنوشت محمد اوراز دچار شدند.اصلا چه شد که باشگاه آرش تصمیم گرفت تا آیدین و مجتبی و پویا را راهی برودپیک کند؟سه جوان که تا به حال تجربه صعود به 8000 هزار متر را نداشته اند.بختیاری:این صعود برنامه امروز و فردا نبود.برنامه ای بود که خود آقی شجاعی طراحی اش کرده بود.آن هم از سال 77.ما در سال 76 که اوراز هم عضو آن بود یک صعود داشتیم که بعد از آن آقای شجاعی برنامه برودپیک را آورد.از همان سال و بنا به دلایل مختلف شرایط فراهم نشد که ما برنامه ای برای صعود به برودپیک داشته باشیم.تا سال 87 که دوباره طرح آقای شجاعی مطرح شد.تقریبا همه کسانی که در این بخش نظر داشتند،غلیرعم اینکه دو طرح دیگر هم مطرح شده بود با طرح و صعود آقای شجاعی موافقت کردند.در کل باشگاه آرش از سالیان دور تخصص در کشف مسیرهای جدید دارد.87 تصویب شد و 88 با گرفتن مجوز بخش اول تیم راهی برودپیک شدند.سرپرستی تیم به عهده آقای بابازاده بود و سرپرست فنی را هم آقای شجاعی برعهده داشت.88 بچهها رفتند و بخشی از مسیر را باز کردند در سال 89 مشکلاتی پیش آمد که نتوانستیم صعود داشته باشیم.در سال 90 بچهها بخش دیگری از مسیر را باز کردند و در سال 92 هم که کیوان و مجتبی و پویا مسیر را کامل کردند که متاسفانه این اتفاق افتاد.
بچهها خودشان داوطلب صعود بودند یا اینکه ...بختیاری:قطعا خودشان داوطلب بودند.در باشگاه آرش شرایط اصلا این طور نیست که کسی با جبر و این جور چیزها راهی شود.مثلا بچهها یک هفته ميآیند و ميگویند ميخواهیم برویم دماوند.خودشان برنامه ریزی ميکنند و راهی ميشوند.تعداد بچه هایی که برای برودپیک ثبت نام کردند بیشتر بود اما طبق نظر آقای شجاعی آنهایی که آماده تر بودند اعزام شدند.در مسئله هیمالیا نوردی آنچه که مانع ميشود تا کوهنوردان برای صعود اعزام نشوند جدا از آمادگی بدنی،مسائل مالی است.
چند روز قبل از اینکه بچهها بروند آیدین نامه معروفی نوشته بود.در این نامه زیاد روشن نبود که منظور او چه کسی است اما به نظر آنها مشکل بزرگی داشتند...بختیاری:این نامه را همه خوانده اند.به هر حال آنها جوان بودند و یک سری گلایهها داشتند.یک جورهایی درد دل بود.از سیستم اداری و از حرف هایی که ميشنید.آیدین وقتی آمد در باشگاه آرش 16 سالش بود.او 17 ساله بود که عضو هیئت مدیره باشگاه آرش شد.با 17 سال سن نشسته بود کنار من 50 ساله.در جامعه چنین چیزی را نمی پذیرند که یک جوان هم سن آیدین بیاید و درباره هیمالیا نوردی حرف بزند.احتمالا متلکی به او گفته بودند که آیدین این طور رنجیده بود.
بچهها تصمیم گرفتند صعود کنند،رفتند،قله را فتح کردند و متاسفانه در راه بازگشت اسیر حادثه شدند.بختیاری:من روز چهارشنبه بود که خبری دریافت کردم که بچهها راه بازگشت را گم کرده اند.آنها درخواست کمک نکرده بودند فقط گفته بودند که مسیر را اشتباه رفته اند.آنها فقط درخواست آب و غذا کرده بودند.
همان روزی که خبر مفقود شدن بچهها مخابره شد،فدراسیونیها در بیانیه ای عنوان کردند که آنها بدون مجوز راهی بردوپیک شده اند و فدراسیون در این صعود نقشی نداشته است.موسوی:فدراسیون هرگز نگفت ارتباطی به ما ندارد و از گردن ما ساقط است.
شجاعی:به نظر شخصی من هم این اتفاق اصلا ارتباطی به فدراسیون کوهنوردی نداشته است.
موسوی:شما سندی دارید که ميگویید فدراسیون گفته به ما ارتباطی ندارد؟
بله،روی سایت خود فدراسیون و در تمام سایتهاي خبری و رسانههاي مختلف این مسئله عنوان شد.حتی در تماس خود ما با فدراسیون کوهنوردی،فردی که پاسخگوی تلفن بود عنوان کرد آنهابدون مجوز رفته اند و این مسئله ارتباطی به فدراسیون کوهنوردی پیدا نمی کند.موسوی:اصلا داشتن مجوز حرف غلطی است.اولا مجوز نداشته و با این که من ربطی ندارد زمین تا آسمان فرق دارد.از روزی که فدراسیون کوهنوردی در جریان قرار گرفت وارد عمل شد.حتی جلوتر.چند هفته قبل از این اتفاق که تروریستها در پاکستان به کوهنوردان حمله کرده بودند ما با فدراسیون کوهنوردی پاکستان تماس گرفتیم و همه شرایط را زیر نظر داشتیم.در ارتباط با این کار هم ما با شرکت ای تی پی ارتباط گرفتیم و حتی با رییس فدراسیون مغولستان که در ارتفاع کوهنورد داشت تماس گرفتیم تا اقدامات لازم را انجام دادیم.اما اصلا داد و بیداد نکردیم که داریم این کارها را انجام ميدهیم.
یعنی بحث مجوز....موسوی:دروزارت ورزش تشکیلاتی وجود دارد که وقتی یک تیم ميخواهد به خارج صعود کند را زیر نظر ميگیرد.تیمها برنامهها را ميدهند و نماینده تیمها از تیم صعود کننده در این وزارت دفاع ميکند.
بختیاری:من خودم 13 سال در فدراسیون کوهنوردی بودم و در تدوین آیین نامه دست داشتم.فدراسیون زمانی امکانات داشت و این امکانات را به کسانی ميداد که زیر چتر فدراسیون باشند.ضمن اینکه آن سالها هیمالیا نوردی ما بسیار نوپا بود.سال 76 ما اولین جرقه هیمالیا نوردی را زدیم.
موسوی:چرا این حرف را ميزنید؟از سال 52 هیمالیا نوردی شکل گرفته است.
بختیاری:اجازه بدهید من توضیحاتم را بدهم.هر باشگاهی که ميخواست به خارج از کشور برود برنامه اش را ارائه ميداد و با تشکیل کمیسیون و بررسی این برنامه در کمیسیون مجوز برای آنها صادر ميشد که اگر این اتفاق ميافتاد،در برنامههاي فدراسیون قرار ميگرفت.ما طرح را به فدراسیون بردیم و به تایید شورای برون مرزی رسید.وقتی این اتفاق ميافتد یک سری امکانات دولتی در اختیار کوهنوردان قرار ميگیرد.مثل گرفتن ارز دولتی،قرار گرفتن نام کوهنوردان در مراسمهاي تجلیل از قهرمانان و ...این اسمش تایید فدراسیون یا همان مجوز است و چیز ارزشمندی است.ضمن اینکه فدراسیون ميگفت اگر تیم شما برای صعود 5 نفر است نفرات را من به شما ميدهم.آن زمان ،جلال چشمه قصابانی ،رضا زارعی ،اوراز،آقای اشرافیان و آقای جودیری را فدراسیون به ما داد و شدیم تیم ملی.این شرایط برای آن زمان بود.البته ما برای سال 87 مجوز شورای برون مرزی را گرفتم و 10 میلیون تومان هم فدراسیون به ما کمک کرد.
موسوی:البته آقای بختیاری کمک را خودشان کردند.چون آن زمان در فدراسیون بودند و البته به تیمهاي دیگر هم کمک ميکردند.ایشان کارهای ارزشمندی را انجام داده اند و ارتباط زیادی با تیمهاي خارجی دارند.ما با آقای بختیاری بگو و مگو نداریم.امسال هم ایشان برای صعود درخواست را دادند اما پیگیرش نشدند.فدراسیون خودش پیگیر شد و گفت چرا درخواست تان را پیگیری نمی کنید؟مدارکش هم موجود است.جالب اینجاست که باشگاه آرش در دیماه به ما نامه زد و مدعی شد که ما داریم وقت را تلف ميکنیم،یا نظراتی که ميدهیم کارشناسی نیست.چطور تا قبل از این همه نظرات ما کارشناسی شده بود اما حالا این طور نیست؟حالا کارشناسان چه کسانی بودند؟مسئول هیمالیا نوردی فدراسیون عضو باشگاه ایشان است.آقای پرچمی عضو باشگاه آرش است.خود آقای بختیاری خیلی قشنگ ميگوید.ما در مجمع شرایط را فراهم کردیم که نماینده ورزشکاران خودشان باشند نه کس دیگری.خود آقای بختیاری نماینده داوران بوده است.فدراسیون برای شما است و ما هم منکر نمی شویم.
یک جورهایی به نظر ميرسد که باشگاه آرش و فدراسیون کوهنوردی،به خصوص در اتفاقی که افتاد با هم هماهنگ نیستند و در اصل مشکل دارند.بختیاری:اتفاقا برخی از اعضای باشگاه آرش از اعضای کمیتههاي مختلف فدراسیون بوده اند و الان هم هستند.ضمن اینکه در خیلی از تیمهاي ملی اعضای باشگاه آرش حضور داشتند.من،آقای شجاعی و آقای پرچمی.ما با فدراسیون کوهنوردی نا آشنا نیستیم. بحث ناآشنایی نیست.بحث سر اتفاقی است که افتاده و عدم هماهنگی باشگاه آرش با فدراسیون کوهنوردی. چون من خودم در فدراسیون بودم این را ميگویم.ما درخواستمان برای این صعود را دادیم.به خوبی ميدانم که سیکل کاری چقدر طول ميکشد.اما وقتی از زمان مشخصی که ميگذرد و مدام ميگویند این مدرک را بیاورید و آن مدرک را بیاورید قضیه طور دیگری ميشود.یکی از دلایلی که سال 90 شورای برون مرزی به ما مجوز نداد به این دلیل بود که آقایان ميگفتند چرا ما در مراسم تجلیل شرکت نکردیم و نرفتیم جایزه بگیریم!آقا اصلا من دوست ندارم بروم و جایزه بگیرم مگر جرم است؟ من نامه اش را هم دارم.این اعتقاد شخصی ما بوده است.من وقتی عضو فدراسیون هستم تابع هستم اما وقتی از فدراسیون ميآیم بیرون نظر شخصی ام است.در سال 88 و در مراسم تقدیر رییس جمهور از کوهنوردان نه من را دعوت کردند و نه ورزشکار باشگاه ما را که قرار بود مورد تقدیر قرا بگیرد.من حرفم این بود که اگر قرار است 20 تا سکه به کوهنوردان جایزه بدهید این جایزه را خرد کنید و به همه کسانی که هیمالیا نوردی کرده اند بدهید نه کسی که 7 هزار متر را رفته است.من ميگفتم کسانی که در بیس کمپ و کمپ 3 هم بوده اند باید جایزه بگیرند.اعتراض من این بود که در مراسم شرکت نمی کردم.بچههاي ما هم گفتند ما این جایزه را نمی خواهیم.
موسوی:این چیزی نیست که دست فدراسیون و باشگاه آرش باشد.شورای برون مرزی این جوایز را تعیین ميکند.مثلا ميگوید برای فلان ارتفاع این رقم جایزه و برای فلان ارتفاع جایزه ای دیگر.
بختیاری:اصلا این چه ارتباطی به این دارد که به ما مجوز ندهید؟
موسوی:این جوایز دست فدراسیون نیست.حواله ميدهند دست خود ورزشکاران.برای سایر رشته ای ورزشی هم همین است.
بختیاری:من حرف مجوز را ميزنم.در نامه ای که به فدراسیون زده بودیم آنها ایرادهای زیادی گرفته اند از جمله پزشک تیم.مگر خود فدراسیون پزشک دارد که باشگاه آرش داشته باشد؟فدراسیون به شرکت طرف قرارداد ما هم گیر داده است.اصلا به فدراسیون چه ارتباطی دارد که من با چه شرکتی قرارداد بسته ام؟ گزارش ناظر فدراسیون از اردوها؛شما ابتدا ناظر فدراسیون را مشخص ميکردید بعد از ما ميخواستید تا به اردو بیایید.گیر بعدی فدراسیون روی جایزه هایی بود که ما نگرفتیم.آنها هر گونه اقدام جدیدی را منوط به رعایت تمام این موارد را کرده بودند.من دلم نمی خواسته که بروم و جایزه بگیرم آیا به این دلیل نباید به باشگاه آرش مجوز بدهند؟ بحث فقط جایزه نیست،شما از سال 88 هنوز تسویه حساب نکردید و چک آقای بابازاده در فدراسیون است.
بختیاری: خب بروید چک را بگذارید اجرا.آقای گودرزی با من بارها تماس گرفته اند من گفتم بیایید لوازم هر چه ميخواهید از باشگاه ما بردارید اگر هم این طور قانع نمی شود که چک را بگذارید اجرا.ما برای مجوز اقدام کردیم اما من ميخواهم بگویم در ازای مجوز چه چیزی به من ميدهند که من این مجوز را بگیرم؟
موسوی:همان چیزهایی را که در سال 88 به شما دادند را دوباره ميدادند.
بختیاری:ما نامه زدیم که داریم ميرویم و این کاغذ بازیها دارد وقت تیم من را ميگیرد.فدراسیون هرگز به من نگفت نرو که اگر این طور بود من صعود را متوقف ميکردم. ما دوبار نامه زدیم که مدارکتان را بفرستید.
بختیاری:ما دیدیم مدام تکرار مکررات است.ما در برج 12 در نامه ای اعلام کردیم که این نامه نگاریها دارد وقت مان را ميگیرد.در کل بحث من این است که فدراسیون چه کار به طرف قرارداد من دارد؛همان تیمی که باشگاه آرش را هندل ميکند.فدراسیون نمی تواند به من بگوید که تو باید با فلان شرکت قرارداد ببندی،کما اینکه این کار را بارها با تیمهاي دیگر انجام داده اند.
موسوی:فدراسیون به این دلیل طرف قرارداد را خواسته است که آشنا باشد و نرود با شرکتهاي نامعتبر دیگر قرارداد ببندد.
بختیاری:سالهاي قبل و زمان اوراز،آقای اعتماد فر وقتی با شرکت نپالی قرارداد بست من راهی نپال شدم.رفتم دیدم که آن شرکت هیچ تجهیزاتی ندارد و دارد فدراسیون را سرکیسه ميکند.به دروغ ميگفتند که طناب 8 هزار متری بیاورید تا جنازه را بیاوریم پایین. بعد از اینکه من از شرکت سون سامی آمدم بیرون دیدم این شرکت شده طرف قرارداد با فدراسیون.وقتی من به عنوان کارشناس گفته بودم که با این شرکت قراداد نبندید و دیدم که به حرف هایم گوش نمی کنند دیگر توجهی نکردم.ما با شرکتی قرارداد بسته ایم که با تماس من هلی کوپتر ميپرد.بایک تماس من نیرهای کمکی اعزام ميشوند بدون اینکه درخواست پولی از ما بکنند.آنها سر ما را کلاه نمی گذارند.من ميگویم چرا فدراسیون کوهنوری تام سرکور را کنار ميگذارد و با شرکت کوچکی طرف قرارداد ميشود.
موسوی:فدراسیون به عنوان حامی نفر مجبور است این کار را انجام بدهد تا بداند کلاه سر ایرانیها نمی گذارد.
بختیاری:شما فکر ميکنید در مسئله امداد و نجات ما چقدر از طریق همین شرکت هزینه کرده ایم؟
موسوی: آقای بختیاری در ارتباط با نامبا کومبو فدراسیون کوهنوردی چه کار کرد؟
بختیاری:همه کارهایش را من انجام دادم.تامین ملی اش را هم من انجام دادم.
موسوی:اما شما نماینده فدراسیون بودید و به عنوان نماینده این کار را انجام دادید.
بختیاری:نه،اصلا این طور نیست چون گفتند اگر فدراسیون ميخواهد این کار را انجام بدهد باید پولش را بریزد توی حساب.من تضمین شخصی دادم.
موسوی:این ارتباطات را شما از کجا آوردید؟آیا غیر از این بوده که از طریق فدراسیون به این ارتباطات رسیده اید؟
بختیاری:نه؛من منکر این قضایا نمی شوم.من همیشه گفته ام که هر چیزی دارم از فدراسیون است.
موسوی:خب،این همه اعتبار را از فدراسیون به دست آورده اید،آن وقت طوری رفتار ميکنید که فدراسیون هیچ است؟!
بختیاری:نه شما اجازه ندادید من حرفم را تمام کنم.ما در این مسئله اخیر 5 میلیون تومان خرج کردیم،آن هم نه در خارج بلکه در ایران.
یعنی نیازی نبوده که بیشتر خرج کنید و تلاش و ... مسئله ارتباط است.من در فدراسیون کوهنوردی بودم و اعتبار گرفتم اما اعتبارم را درست خرج کردم.هنوز هم دارم این کار را انجام ميدهم،من خودم قبل از اینکه این مسائل مطرح شود پشت فدراسیون ایستادم ولی در کنار آن مجوزی که فدراسیون ميخواهد به من بدهد چه امکاناتی را در اختیار من قرار ميدهد؟
موسوی:همان چیزهایی را که در سال 88 به شما دادند.
این امکانات چه چیزهایی بوده است؟موسوی:خیلی از لوازم کوهنوردی که هنوز برنگشته است.کمک مالی.
بختیاری:الان چطور؟الان که فدراسیون امکاناتی ندارد به ما بدهد.آقای بهادرانی آیا ما نیاز به تجهیزات داریم یا نه؟
بهادرانی:شاید داشته باشد.
بختیاری:نترس،خودت ميدانی که ما چقدر امکانات داریم.
بهادرانی:من یک بار هم به باشگاه آرش نیامده ام،اما اگر منظور شما شرکت خودتان است که این شرکت ميتواند کل ایران را تجهیز کند.
بختیاری:شرکت من همان باشگاه آرش است دیگر.
آقای موسوی این شاید جزو وظایف فدراسیون نبوده باشد،چون باشگاه آرشیها بدون همان مجوز فدراسیون راهی پاکستان شدند اما آیا شما پس از این اتفاق کار خاصی برای بچهها کردید؟
بختیاری:قبل از اینکه آقای موسوی جواب بدهند باید بگویم که هر کاری هم که کرده باشند بیش از انتظار ما بوده است.
موسوی:ما هر کاری که کردیم را روی سایت قرارداده ایم.تماسهاي زیادی با شرکتهاي مختلف،رییس فدراسیون پاکستان با کنسولگری و ... به عنوان وظیفه انسانی کردیم.در این مواقع اصلا مجوز مطرح نیست.
بختیاری:هر کاری که فدراسیون کرده باشد 10 برابر توقع ما بوده است.ما از آنها ممنون هستیم.
موسوی:من خودم همان اول گفتم که آقای بختیاری خودش فدراسیون کوهنوردی است.روزی که ميخواست برود من مخالف رفتن او بودم.چون ایشان را من ميشناسم.ایشان هم من را ميشناسد.
بختیاری:ما طبق قانون فدراسیون باید مجوز ميگرفتیم.
الان قانونی وجود ندارد که جلوگیری کند از اعزام تیمهاي بدون مجوز.
شجاعی:یعنی چنین قانونی هست؟اگر کسی نگیرد چه ميشود؟می شود سفر شخصی.ما این مجوز را نگرفتیم.ما چیزی نخواستیم.
اما جان سه نفر از بین رفته است؟
بختیاری:اگر این مجوز گرفته ميشد جان سه نفر گرفته نمی شد؟یعنی یک تکه کاغذ ميتوانست جان آنها را نجات بدهد؟
موسوی:شما خودتان ميدانید که این تکه کاعذ چه کارهایی ميتوانست بکند.
بختیاری:اگر کار ما اینقدر خطرناک بود چرا فدراسیون جلوی ما را نگرفت؟
صدور مجوز به همین معنی است دیگر...
بختیاری:نه اصلا این طور نیست.
بهادرانی:آقای بختیاری در بحث مجوز ،از زمانی که خودتان در فدراسیون بودید تا زمانی که از آنجا رفتید آیا تغییری ایجاد شده است؟یا مراسم تجلیل از قهرمانان در زمان خود شما هم همین طور بود.حالا چطور ميشود که موضع شما تغییر ميکنند؟
بختیاری:آن زمان من در فدراسیون بودم و تابع تصمیماتی که در فدراسیون گرفته ميشود.
بهادرانی:مگر ميشود؟من اگر زمانی حرفی ميزنم در داخل فدراسیون،در خارج از فدراسیون و در کوچه وخیابان هم همان موضع گیری را دارم.شما آن زمان که در فدراسیون بود انبار مصفا برای فدراسیون بود و حالا که شما در باشگاه آرش هستید برای آرش است؟
بختیاری:نبود؟من در زمانی که در فدراسیون بودم چقدر لوازم به فدراسیون بودم.
بهادرانی:ولی من توقع دارم شما موضع گیری مشخصی داشته باشید.اگر من اهل عافیت طلبی باشم باید الان بیایم از باشگاه آرش دفاع کنم.من سال گذشته و با سابقه چند بار صعود 8 هزار متری نتوانستم برای صعود به k2 مجوز بگیرم.نمی دانم دلیلش چه بود اما به من مجوز ندادند.حتی به برادرم هم مجوز ندادند.اگر اما به عنوان یک کوهنورد موضع خودم را دارم.
بختیاری:من همان زمان هم در فدراسیون بودم گفتم این روش غلط است که فقط به صعود کننده جایزه بدهند.حالا اون کسی که قله رفته است کمی بیشتر بگیرد.
آقای شجاعی در جریان اتفاقی که منجر به مرگ بچهها شد ميگویند که نخستین اشتباه را آقای بابازاده(یکی از روسای باشگاه آرش) انجام داده است.به نظر پیش بینیهاي ایشان درست از آب درنیامده بوده.آقای بابازاده هوای خوب و بدون بارش را به شما اعلام کرده بودند و همچنین دستور برای صعود،اتفاقی که هرگز نیفتاد و به محض ورود شما به کمپ 3 برف و بوران شد.
شجاعی:چنین چیزی نبوده است.تمام تصمیم گیریها بر عهده من بود و بابازاده دستوری نداد.من با بچهها مشورت ميکردم.
این استعلام را خودتان گرفتید که هوا صاف است و تا سه روز خبری از برف و بارش نیست؟آقای بابازاده از طریق سایتهاي مختلف به ما اعلام ميکردند.
اما ایشان که در تهران بودند؟یک سری سایتهاي خاص هستند که وضعیت را مشخص ميکنند و ایشان از طریق همین سایتها ما را در جریان ميگذاشتند.
پس اطلاعات نادرستی را این سایتها در اختیار ایشان و البته شما قرارداده بودند.چون دقیقا هوا برفی شده بود.بحث همین است.از روز اول که وارد بیس کمپ شدیم من به همه تیمها گفتم که این وضعیت هوا 80 درصد غلط است و کسی نباید روی این برنامه ریزی کند.خیلیها برای اینکه تسلی خاطر پیدا کنند این برنامهها را ميگرفتند.آقای بابازاده مدام ميفرستاد اما خود من اعتقادی نداشتم.برای اینکه اگر آب و هوا تغییر ميکرد کل برنامه به هم ميریخت.برای اینکه وفق پیدا کردن با آب و هوا ممکن است سه تا هف روز طول بکشد.بعد از چند روز که هوا بد بود ما در هوای خوب کار را شروع کردیم و امیدوار بودیم که هوا خوب بماند که هرگز این طور نشد.من اسم این را اشتباه نمی گذارم و هیچ دستوری آقای بابازاده مبنی بر صعود به ما ندادند.
شما با باشگاه آرش در ارتباط نبودید که هماهنگیهاي لازم را انجام بدهید؟خود ما تصمیم گیرنده بودیم که متناسب با شرایط آب و هوایی صعود کنیم.
تصمیم را گرفتید،اما چه اصراری بود که از این مسیر سخت و صعب العبور،آن هم با جوانانی که هیچ کدام تجربه 8 هزار متر را در کارنامه نداشتند صعود کنید؟بهادرانی:من دوست داشتم به بهانه دیگری آقای شجاعی را ببینم اما...در شرایط هر کس غیر از آقای شجاعی بود ممکن بود همین اتفاق بیفتد.صعود از مسیر جدید کلاس کار خودش را دارد اما نیاز به برنامه ریزی دقیق دارد.بدون اینکه تلفاتی بدهیم.من سوالهاي زیادی دارم.شما اعلام کرده بودید که دو نفر از سه نفر تجربه صعود با این ارتفاع را نداشته اند.با این آگاهی چطور اقدام به صعود کردید؟به نظر شما این قضیه روی برنامه شما تاثیر نداشت؟
شجاعی:خیر،من دوست داشتم سوالاتی ميپرسیدیدکه جنبه تفسیری نداشت.من هنوز خودم به جمع بندی نرسیدم.یک سری از اطلاعات هنوز کامل نشده است.من دارم اشتباهات خودم را بررسی ميکنم اما دارم مقایسه ميکنم و فعلا نظرات شخصی ام را ميگویم و شاید یک ماه دیگر تغییر کند.ما شرایطمان برای این صعود ایده آل نبود.شرایط ایده آل این است که شما مداوم کوهنوردی کنید،با بچهها در ارتباط باشید و با آنها کوهنوردی کرده باشید.فقط یک مثال ميزنم از صعود هایی که خود آقای آقاجانی درآن حضور داشتند.ایشان به ندرت در اردوها شرکت ميکردند آیا غیر از این بود که شما به عنوان مربی نظر ميدادید؟من به خاطر اعتمادی که بچهها داشتیم و شناختی که از آیدین داشتم این کار را انجام دادم.آیدین به همراه مجتبی و پویا صعودهاي مختلفی را تجربه کرده بود.یک جور رابطه ی اعتماد و واسطه بین ما برقرار شد.
بهادرانی:ما همیشه قبل از صعود اردوهای مختلفی را برگزار ميکردیم.آیا برای این بچهها و قبل از صعو اردوهایی فرسایشی برگزار شد تا آنها از لحاظ روحی و روانی تست شوند؟یا اینکه بنا را بر صعود آنها به علم کوه گذاشته بودید؟
شجاعی:نمی دانم تا چه اندازه با آیدین و مجتبی و افشین و پویا آشنایی داشتید.من از این سه نفر فقط مجتبی را نمی شناختم.اما همه شان تجربه کار کردن در منطقه را داشتند.آیدین خودش تجربه صعود انفرادی را داشته و البته یک صعود هم به همراه پویا که به نظر کن جزو بهترین صعودهاي ایران است که به نظر من برایم کفایت ميکرد.
بهادرانی:من گزارش شما را خواندم.از رابطه ای که به عنوان سرپرست با بچهها داشتید راضی بودید؟می خواهم بگویم شما آنقدر دیسیپلین داشته اید که اگر طرف در ده قدمی فتح قله قرار داشت و به او بگویید برگردد،او این کار را انجام بدهد؟چون فردی که در ارتفاع است قدرت تصمیم گیری ندارد.بحث دیگر هم این است که آیدین از یک جایی دیگر با شما تماس نمی گیرد ومستقیما با تهران تماس ميگیرد.
شجاعی:این اتفاق برای بعد از حادثه است که ارتباط ما کلا قطع شده بود.
بهادرانی:نه؛قبل از حادثه هم مجتبی پاسخگوی بی سیمهاي شما بوده است نه آیدین.
شجاعی:این بحث اش جدا است.
بهادرانی:چرا تا آن زمان آیدین با شما تماس ميگرفته اما یکدفعه مجتبی پاسخگوی بی سیمها ميشود؟آیا مشکلی بین شما و بچهها پیش آمده بوده است؟
شجاعی:مطلقا.بچهها تا آخرین روز شاد بودند.اصلا کدورتی وجود نداشت.
بهادرانی:بحث من درباره سرپرستی است.می خواهم بدانم بچهها واقعا در اختیار خودشان بوده اند؟
شجاعی:بله.
بهادرانی:آیا این درست است؟
شجاعی:این روش من است و فکر ميکنم درست است.من روش پادگانی را نمی پسندم.آن هم برای فتح مسیری جدید.بچهها باید روحیه داشته باشند.این روش مدیریتی است که در سازمانهاي مختلف هر مدیری عوض ميشود روش خودش را ميآورد.من برای رشد خلاقیت بچهها را آزاد گذاشتم.اینکه چرا به حرف من گوش ندادند بحث اش مفصل است.هنوز خودم به این نتیجه نرسیدم.وقتی به آنها گفتم برگردیدی انتظار داشتم برگردند؛اینکه چرا نیامدند را هنوز به نتیجه نرسیدم.
موسوی:من سوالی از شما دارم آقای شجاعی.بیشترین ارتفاعی را که خودتان صعود کردید چند متر بوده است؟
شجاعی: 7778 متر.
موسوی:شما تجربه راکاپوشی را داشته اید.شما که خودتان در 8 هزار متر کاری انجام نداده اید،چرا نفری را که تجربه 8 هزار متر را داشته باشد همراه بچهها اعزام نکردید؟
بختیاری:آقای آقاجانی چند تا 8 هزار متری را صعود کرده است؟
بحث را نباید عوض کرد،الان حرف آقای موسوی این است که شاید بی تجربگی این سه نفر باعث مرگ آنها شده باشد؟
شجاعی:شاید،اما باید این موضوع را بررسی کرد.دو تا مثال ميخواهم بزنم.در سال 76 و برای اعزام به راکاپوشی هیچ کدام از ما ارتفاعی بالاتر از دماوند نرفته بودیم.آیا باید این استدلال را آن موقع هم به کار ميبردیم؟دوم اینکه روسها اولین کاری که در هیمالیا کردند ميدانید چیست؟صعود از طریق یکی از سخت ترین مسیر ها.چطور شما ميگویید باید طرف تجربه صعود 8 هزار متری را داشته باشد؟آیدین و افشین سال 90 روی این مسیر کار کرده بودند.
موسوی:شما در گزارش نوشتی وقتی رفتی به ارتفاع 7700 شما با بارش برخورد ميکنید،این بارش برای نفرات شما هم بوده است.من اگر سرپریت آن تیم بودم ميگفتم برگردند.دقیقا روز صعود دوم بچهها بوده است.
شجاعی:شما نتیجه خودتان را گرفته اید.آقای موسوی شما تجربه 8 هزار متری را دارید؟
موسوی:نه.
شجاعی:پس چرا ميگویید که اگر سرپرست بودید نفرات را بر ميگرداندید؟الان به عنوان کسی که تجربه ندارد دارید نظر ميدهید.
موسوی:من از دهه شصت به عنوان مسئول کمیته فنی فدراسیون فعالیت کرده ام.من با سابقه دارم این حرفها را ميزنم.من گفتم کاش شما به عنوان سرپرست نفرات را بر ميگرداندید.
بختیاری:آقای شجاعی تازه آمده اند.بحرانهاي زیادی را پشت سر گذاشته است.ما هنوز خودمان به نتیجه ای نرسیده ایم.باید گزارشها جمع شود تا بتوان به نتیجه ای رسید.الان توصیه من این است که اجازه بدهید گزارشهاي ما کامل شود.
بهادرانی:من ميخواهم بگویم مطمئنا نفری که در آن ارتفاع و با آن شرایط قرار دارد هیچ توقعی نمی توان از او داشت.به نظر من قبل از اینکه کار به آن جاها برسد باید بچهها را بر ميگرداندید.چرا قبل از صعود که تصمیم گیری فرد در حد بچه ده ساله ميشود جلوی آنها را نگرفتید؟
بختیاری:رامین مثل مادری است که بچه هایش زیر آوار مانده اند.
شجاعی:من حرف شما را رد نمی کنم.شما ایراد گرفتید که چرا نفر در ارتفاع قدرت تصمیم گیری ندارد.من موافقم اما من به عنوان کسی که از پشت بی سیم با آنها حرف ميزدم یک لحظه این برداشت را نکردم.تمام مدت از بچهها حالشان را ميپرسیدم حتی آن روزی که آیدین ميگفت ما شب بد را گذراندیم.کمی صدایشان گرفته بود اما شاداب بودند.دارم پیش خودم فکر ميکنم که آنها ميتوانستند با من تماس نگیرند و وقتی رسیدن به قله این کار را بکنند.معلوم است که بین خودشان بحث بوده است که تصمیم گرفته اند با من مشورت کنند.پس فکرشان کار ميکرده است.
تیم پشتیبان تا کجا باید کوهنوردان را همراهی کند؟ما تیم پشتیبان نداشتیم.بیشترین خطر در مسیر جدید بود.اینکه چرا پشتیبان نداشتیم یک بحث دیگری است.
باید داشته باشیم یا نه؟اگر ميخواهید ریسک را کم کنید باید طور دیگری صعود کرد.باید ده نفره میرفتیم که وظایف تقسیم شود،طناب گذاری ميکردیم و ...
بهادرانی:ما صعود آلپی داریم و محاصره ای و هر کدام شرایط خاص خودش را دارد.آقای شجاعی شما گفته بودید که یک روش جدید را که از اوکراینیها یاد گرفته بودید را برای این صعود در نظر گرفتید.آیا در این شرایط که بچهها بی تجربه بودند نیاز بود چنین روشی را اجرا کنید؟
شجاعی:من روی تجربه به شما ميگویم بهترین روش برای هم هوایی همین روش بود.من تا 7700 رفتم یک لحظه سردرد نداشتم.ما تا آنجا را محاصره ای رفتیم.این روش هم هوایی جدید است.هیچ مشکلی هم نداشت.
حالا باید چه کاری انجام بدهیم که دیگر از این اتفاقها که منجر به مگر نفرات ميشود نیفتد.
شجاعی:من خودم مصر هستم که اشتباهات ما را شخص دیگری تکرار نکند.من قبول ميکنم که اشتباه داشته ام.
بختیاری:در کوهنوردی حادثه به آدم چسبیده است.
بحث جی پی اس و ماهواره ثریا چه بود که مطرح شد.بختیاری:ما زمانی که به مشکل خوردیم و آیدین درخواست کمک کرد ما بلافاصله از او درخواست ارسال نقطه جی پی اس کردیم که ميگفت نمی توانم.ما از شرکتی که با ثریا در ارتباط بود درخواست کردیم که منفی بود.از کانالهاي دولتی وارد شدیم اما یک مشکل بزرگ داشتیم.بچهها جایی بودند که نقطه تلاقی مرزی چین و هند و پاکستان بود،تلفن ماهواره ای برای امارات بود و استفاده کننده هم ایرانی.ضمن اینکه ميگفتند چون ایران به ثریا بدهکار است و ...این داستان سه روز طول کشید تا نقطه مختصات را به ما دادند.من شنیدم که خود آقای احمدی نژاد از طریق روابط این نقطه را گیر آوردند.حتی به ما گفتند که این نقطه آخرین تماس است و با 100 متر خطا.آیا آیدین از بچهها جدا شده بوده و یا بی سیم از دستش افتاده؟ما نمی دانیم.آیدین در آخرین تماس گفته بود که حال یک نفر بد است.
صعود شبانه در ارتفاع معقول است؟به نظر بچهها صعود شبانه هم داشته اند.شجاعی:در کوهنوردی هیچ چیز معقول نیست.مسافت وقتی زیاد باشد ممکن است بچهها صعود شبانه هم داشته باشند.
بختیاری:هیچ کوهنوردی را نمی بینید که ریسک نکرده باشد.شاید بعدا که به آن ریسک فکر کنند بگویند چه اشتباهی کرده اند.
بهادرانی:من شنیده ام که بچهها شلوار" پر" نداشته اند.لباس آنها به نظر مناسب نبوده است.حتی من شنیده ام که پوش چادر نداشته اند و کسیه خواب همراهشان برده بودند.
شجاعی:مجتبی شلوار دیگری داشت که خودش ميگفت از شلوار "پر "بهتر است.آیدین هم ميگفت من با شلوار "پر" راحت نیستم و نمی توانم صعود کنم.هیچ کدام هم به خاطر سرما اعتراضی نکرده بودند.
بهادرانی:من به عنوان یک کوهنورد،فکر ميکنم بچهها تجربه 8 هزار متر نداشتند و ای کاش از مسیر نرمال ميرفتند و ...
بختیاری:رضا اینها ایده آلها است.آقای شجاعی خودش با تجربه بوده است.
شجاعی:در آن لحظه هم هوایی کند بود و موردی که ننوشته ام در گزارش این بود که بچهها از من قویتر بودند.احساسم این بود که اگر با آنها بروم سرعتشان را ميگیرم.قرار بود من از مسیر عادی به قله بروم که شرایط آب و هوایی پیش آمد.
موسوی:شما آقای شجاعی در کانادا زندگی ميکنید و ارتفاع آنجا بلند نیست.به همین دلیل نتوانستید در برودپیک هم هوا شدید.هم هوا شدن ایشان طول کشیده است و به همین دلیل نتوانستند بالا بروند.
شجاعی:ممکن است اشتباه کرده باشم اما اگر ذره ای احساس ميکردم که بچهها به فرد با تجربه تری نیاز داشتند درنگ نمی کردم.
موسوی:اشتباه کردید آقا،چون بچههاي جوان دنبال این هستند که انرژی شان را خالی کنند.شما با این سن و سال نمی آیید و ریسک کنید.آن زمان که اوراز از بین رفت زحمت آوردن او به پایین چه کار بزرگی بود که شماها انجام دادید.
بختیاری:یک سالی و یک صعودی که اگر یک نفر ثالث نبود،نفر دیگر آسیب نمی دید.آقای موسوی شما ميدانید درباره کدام صعود حرف ميزنم.وجود یک آدم کند باعث شد تا تیم آسیب ببیند.من خودم به این دلیل کوه نمی روم که ميترسم دوباره کوه بروم!
شجاعی:من ميخواهم بگویم که اگر شخص با آگاهی در ارتفاع تصمیم گرفته باشد من به آن احترام ميگذارم.من باز هم ميگویم که فلسفه ام این نیست و سعی کردم که بچهها هم این را قبول کنند اما نمی دانم چرا این اتفاق نیفتاد.
بهادرانی:من مطئنم شما حاضر بودید که بچهها زنده بودند اما این مسیر جدید کشف نمی شد.
شجاعی:این چه حرفی است که ميزنید؟تمام قلههاي دنیا یک بند انگشت این بچهها نمی شود.
بختیاری:من نمی گویم که ما با فدراسیون اختلاف نظر داریم اما اختلاف نظر نباید دلیل بر تقابل شود.این اختلاف نظر باعث ميشود که مسئله مجوز پیش بیاید.ولی این تفکرات نه در من و نه در هیچ کدام از اعضای باشگاه آرش وجود دارد که جان یک نفر را فدای صعود کنیم.
بهادرانی:بحث دیگری که من دارم این است که چرا همه چیزطبق برنامه ریزیهاي شما پیش نرفته است.این اتفاق باعث شده تا انرژی بچهها تحلیل برود.آنها سه شب رادر کوه سر کرده اند.
شجاعی:ما برنامه ریزی نکرده بودیم،بلکه پیش بینی کرده بودیم.اگر خود من بودم بعد از دو شب تحلیل ميرفتم.اینها اینقدر قوی بودند که بعد از چند روز بدون غذا تلاششان را کرده بودند.اگر اینها تحلیل نرفته بودند تلاش بیشتری ميکردند.البته بحث من قبل از گم شدن است.خیلی چیزها است که برای خود من معما است.
بهادرانی:اشتباه پیش ميآید اما آن چیزی که مهم است آدم از یک جایی متوجه کارش ميشود و باید اصلاح کند.تصمیمات اشتباه نباید تاثیر گذار باشد.
آیدین در آخرین تماس هایش از مصدومیت بچهها حرف ميزده است.حتی این طور به نظر رسیده بوده که دو نفر دیگر مرده بودند.همان موقع هم ميتوانستید به آیدین بگویید که برگردد.شجاعی:ما به او گفتیم،اما برنگشت.
بختیاری:من به آقای بابازاده گفتم سر آیدین داد بزن و بگو هر کس که سالم است برگردد.قبل از اینکه ما این حرف را بزنیم آیدین گفت اصلا و ما جدا نمی شویم.
آقای شجاعی به عنوان سوال آخر ميخواهم از شما بپرسم که چقدر خودتان را در اتفاقی که افتاد مقصر ميدانید؟شجاعی:صد در صد اشتباه داشته ام.مگر ميشود چنین اتفاقی بیفتد و اشتباهی نشده باشد.البته من در حال بررسی هستم و هنوز گزارشم را تمکیل نکرده ام.خودم اولین نفرم که از خودم نقد خواهم داشت.