گروه فرهنگی: یک منتقد سینما با اشاره به فیلم در حال اکران «خرگیوش» از ویژگی های آن نوشت.
به گزارش مهر، محمدرضا لطفی منتقد و کارگردان سینما درباره فیلم «خرگیوش» ساخته مانی باغبانی یادداشتی را به نگارش درآورده است و در آن با اشاره به ویژگی های این فیلم از جسارت و پیشرو بودن آن نوشت.
در این یادداشت می خوانیم:«وقتی به سینمای ایران پیشوند صنعت را اضافه می کنیم، در واقع از رویاهایمان صحبت می کنیم... سینمای ایران نه تنها ماهیتی صنعتی ندارد که حتی از داشتن یک مارکت معتبر داخلی هم محروم است و به مثابه دستفروشی می ماند که در یک جمعه بازار شلوغ بساطی پهن کرده است و محصولاتی را عرضه می کند.باید تاسف خورد برای سینمایی که تا این اندازه ادعا دارد و خود را صاحب تشکیلات می داند و در عوض در مقابل فیلم هایی که به شدت جسور و بکر و ناب هستند تا این اندازه بی تفاوت و خنثی عمل می کند... «خرگیوش» اولین ساخته مانی باغبانی دقیقا یکی از مواردی است که می توان به آن استناد کرد و افسوس خورد که چطور این فیلم جسور و تازه در سینمای ایران تا این اندازه مورد بی تفاوتی قرار گرفته است.در شرایط کنونی سینمای ما به سه بخش تقسیم شده است: بخش اول مافیای قدرتمند دولتی ها هستند که با بودجه و رانت کلان فیلم می سازند و سود خود را در تولید به جیب می زنند و همه جوره هم مورد حمایت قرار می گیرند.
بخش دوم بخش خصوصی است که خب در این برهه تنها فیلم های کمدی امتحان پس داده هستند که تا اندازه ای تضمین گیشه دارند و بخش خصوصی هم راغب به سرمایه گذاری در آنها است.و بخش سوم آثاری هستند که سازندگان با سرمایه هایی که از بیرون آورده اند روی فیلم های اجتماعی سرمایه گذاری می کنند تا پز مصلح اجتماعی بودن را بدهند و در نهایت هم غالب آنها با شکست در گیشه مواجه می شوند و سرمایه گذار هم برای اولین و آخرین بار در سینما پول می گذارد.حال در چنین فضا و شرایطی، تجربه نو و طرحی نو در انداختن دیگر معنا و مفهومی ندارد و همین می شود که اصلا کلمه ژانر در سینمای ما به یک شوخی تبدیل شده و کار به جایی می رسد که همه سعی در استفاده از تکرار فرمول ها دارند.شک نکنید در کشورهای پیشرو و صاحب صنعت، همواره از تجربه های نو و جدید نه تنها استقبال می شود که آنها را مورد حمایت قرار می دهند ... اما در سرزمین ما ... .
بگذریم ... .
سخن درباره فیلم «خرگیوش» است... فیلمی که به شدت بکر و جسور است و آنقدر از دیدن آن سر ذوق آمدم که تصمیم به نوشتن این یادداشت کردم... فیلمی که نمونه مشابه اش را من به شخصه حداقل در ۱۰ سال اخیر در سینمای ایران ندیدم ... .فیلمی معلق میان یک فضای رئال و سوررئال که فیلمساز به درستی با مهندسی دقیق این مرز باریک تر از مو را حفظ کرده است و در تمام طول فیلم از آن عبور نکرده است.«خرگیوش» یک موقعیت ساده است... سه نفر تصمیم می گیرند تا قرص بزنند و به هپرورت بروند ... .همین ... نه بیشتر و نه کمتر ... نه خبری از منجی کلاسیک است و نه قوانین سیدفیلدی ... یک موقعیت ساده که حداقل من که تجربه داستان نویسی و فیلمنامه نویسی دارم در مقابل چنین طرحی خواهم گفت که امکان ندارد با همین یک موقعیت نود دقیقه تماشاگر را روی صندلی سینما بنشانید ... اما «خرگیوش» به درستی و خوبی این کار را می کند ... در همان دقایق اول ضربه را می زند و قوانین دنیای فیلم را با تماشاگر قرارداد می کند و بعد مخاطب را در فیلم رها می کند... به شکلی که در کل طول فیلم حتی یکبار هم احساس نمی کنی که ریتم فیلم افتاده است و بعد که به عقب نگاه می کنی می بینی که هیچ اتفاق خارق العاده خاصی هم رخ نداده، اما همچنان با فیلم همراه هستی و خود را در دل شخصیت ها می بینی، که این نشان از مهندسی بسیار دقیق فیلمنامه دارد و عجیب است که چنین اثر چالاک و خوبی در جشنواره فجر پذیرفته نشده است و به جرات می توانم بگویم که فیلمنامه و کارگردانی این فیلمساز فیلم اولی از بسیاری از مدعیان جلوتر و پیشرو تر است.خوشحالم که نسل ما این چنین جسور و با قدرت فیلم می سازد و در همان آثار ابتدایی خود نشان می دهند که با سواد هستند ... حتی اگر مورد بی اعتنایی قرار بگیرند.اعتراف می کنم که «خرگیوش» نه تنها یکی از بهترین و شریف ترین فیلم های اکران نوروزی به حساب می آید ... که از معدود فیلم هایی است که در چند سال اخیر در این فضای بی ژانر و کسل کننده و تکراری سینمای ایران مرا حسابی سر شوق آورد و به تمام افراد سینمادوست توصیه می کنم تا دیدن این فیلم را از دست ندهند.
و کلام آخر اینکه... لطفا این یادداشت را به حساب رفاقت یا همکار بودن من با مانی باغبانی نگذارید... هیچ وقت فراموش نمی کنم، در روزهای آغازین ساخت «روایت ناپدید شدن مریم» بزرگی به من گفت فکر نکن چون خودت منتقد هستی، از تیغ تیز نقد در امان می باشی ... اتفاقا اگر برای سایر فیلمسازان یک شمشیر کشیده می شود، برای منتقدی که فیلمساز می شود ۱۰ شمشیر از نیام بیرون آورده می شود».