سریال «دیوار به دیوار۲» ساخته سامان مقدم به تهیهکنندگی حمید رحیمینادی، آخرین اثر تلویزیونی خیراندیش است که این روزها به روی آنتن شبکه سوم سیماست و توجه مخاطبان را به خود جلب کرده است.گوهر خیراندیش که در سری اول این سریال نیز حضور داشت در همکاری مجددش با سامان مقدم با بازیگرانی چون فرهاد آئیش، ویشکا آسایش، رویا تیموریان و پژمان جمشیدی همبازی است.این هنرمند درباره چگونگی حضور دوبارهاش در تلویزیون و همکاری مجددش با سامان مقدم و نقشش در سریال «دیوار به دیوار» با روزنامه «صبا» به گفتوگو نشست.
در انتخاب یک نقش، کدام عنصر برای شما از همه مهمتر است؟ فیلمنامه؟ کارگردان یا عوامل اثر؟
به این سوالها بارها پاسخ دادهام اما درباره «دیوار به دیوار» موضوع کمی متفاوت است. قبلا به فیلمنامه اهمیت زیادی میدادم و برایم در اولویت بود؛ اینکه نقش پیشنهادی چقدر به نقشهای دیگر من نزدیک یا دور است و چه جذابیتی دارد؛ و ایکه، هیچگاه حجم نقش برایم ملاک نبوده و آن را وجب نمیکنم، به این دلیل که فکر میکنم هر نقش کوچک نیز برشی کوتاه از یک زندگی بلند است بنابراین کوتاه یا بلندی نقش برایم فرقی نمیکند.
و اولویتهای دیگرتان؟
پس از نقش، کارگردان و تواناییهایش برایم مهم است. البته سن و سوال کارگردان برایم ملاک نیست زیرا دیدهایم که جوانان این روزها واقعا خلاقیت و توانمندیهایشان را با آثاری که ساختهاند نشان دادهاند.
بهجز مواردی که گفتید، ملاک انتخاب کارگردان برای شما چیست؟
با کارگردان وارد مذاکره میشوم و با او درباره فیلمنامه و شیوه ساختش صحبت میکنم تا به آگاهی و توانمندیهایش پی ببرم.
عوامل یک اثر چقدر برایتان اهمیت دارد؟
با اینکه انتخاب عوامل با من نیست اما مسلما خوشحالتر میشوم که با درجهیکها و کاربلدها همکاری کنم.
برویم سراغ «دیوار به دیوار» و چگونگی پذیرش پیشنهاد دوباره بازی در این سریال.
راستش اصلا نمیخواستم دوباره در این سریال بازی کنم زیرا شیوه نویسندگی آقای الوند روزبهروز است. حال نمیدانم مشکل چیست؟ یا اینکه ایشان وقت ندارند یا اینکه روش نوشتاری ایشان به این شکل است؛ یا شاید از قبل قراردادی برای نگارش با ایشان بسته نمیشود. به هرحال این روش کار کردن برای من بازیگر عذابآور بود که جلوی دوربین بنشینم و منتظر باشم تا فیلمنامه برسد.
یعنی شما از قبل فیلمنامه را نخواندید و از کلیت آن چیزی نمیدانستید؟
نمیدانستم که قصه به کجا ختم میشود و سرنوشت خانواده من در سریال چه میشود. در ضمن سرنوشت همه شخصیتها به این شکل بود. اینگونه بود که همه بازیگران منتظر میشدند تا متن حاضر شود. وقتی به دستمان میرسید تازه با مخالفت یا موافقت کارگردان و بازیگران روبهرو میشد. این بدترین شرایط سریالسازی در شبکه است.
شما به این شیوه اعتراض نکردید؟
چرا قبلا به مدیران محترم صداوسیما این مورد را گوشزد کرده بودم. به آنها گفته بودم که چرا در زمان ساخت آثار مناسبتی متنها زودتر به دست ما نمیرسد! مثلا در زمان ساخت سریال «میوه ممنوعه» جلوی دوربین بودم و همان موقع حذفیات و رتوشها انجام میشد. حتی یادم هست که بارها جلوی دوربین بودیم که تلفن زده میشد و از کارگردان میخواستند که بخشهایی سانسور شود.
این روال به بازی بازیگر آسیب نمیزند؟
بهشدت به بازی بازیگر آسیب میزند زیرا این بینظمی روی اجرا و احساس و نوع طراحی نقش توسط بازیگر تأثیر میگذارد.
برگردیم به «دیوار به دیوار».
از دیگر دلایلی که نمیخواستم در «دیوار به دیوار» حضور داشته باشم، زمان طولانی، رساندن متنها درست در زمان ضبط و عمل نکردن به تعهدات مالی بود؛ اما با اینکه با آقای اوجی برای سریالشان قرارداد بسته بودم با شروع «دیوار به دیوار۲» مجبور شدم قرارداد ایشان را پس بدهم. با این حال وجود آقای سامان مقدم بهعنوان کارگردان باعث شد باز هم در کار حضور پیدا کنم و به ایشان نه نگویم.
از این موضوع نگران نبودید که سری دوم «دیوار به دیوار» بهخوبی سری اول نباشد و نتواند نظر مخاطب را جلب کند؟ و درنهایت کار خوبی در رزومه شما به حساب نیاید؟
نه. زیرا به توانمندی، هوشمندی و خلاقیت سامان مقدم ایمان داشتم و باید با تأکید بگویم که نقشم را در «دیوار به دیوار» هم سری اول و هم سری دوم بسیار دوست دارم.
کمی درباره نقشتان و جذابیتهایش توضیح دهید.
در سری دوم سریال «دیوار به دیوار» که خانواده ما در آن نقش پررنگتری دارد، نقش زنی را بازی میکنم که هم در خانه کار میکند و هم خانواده را با درآمد کترینگ اداره میکند. این زن که مهری نام دارد شخصتیی است مهربان، دلسوز، خانوادهدوست و سادهدل. بسیار فعال است و در زندگیاش با آسیبهای اجتماعی و مشکلات اقتصادی مواجه است.همسر مهری از کار اخراج شده و کلا خانوادهاش درگیر معضلاتی هستند که زندگی آنها را سختتر کرده است. پسر مهری سرباز است و آینده مشخصی ندارد و در فیلمنامه نیز آینده مشخصی برایش نمیبینیم. دخترش نابغه ریاضی است و با ماشینی در شهر میچرخد و کافی و مسقطی میفروشد. از طرفی این خانواده همه دارایی خود را به یک بسازبفروش دادهاند و حال آوارهاند. در سریال «دیوار به دیوار» علاوه بر آنکه سعی کردهایم خنده بر لب مخاطب بنشانیم به مشکلات جامعه نیز میپردازیم؛ معضلاتی که مابهازای آنها را در جامعه میبینیم. به همین دلیل است که سریال «دیوار به دیوار» را خیلی دوست دارم.
نقش شما در ابتدا شخصیت بود یا تیپی بود که شما آن را کامل کردید؟
از همان ابتدا خودم پذیرفتم که مهری شخصیت باشد تا بتوانم ابعاد مختلف شخصیتی او را نشان دهم.
شما استاد تبدیل کردن تیپ به شخصیت هستید و این اغراق نیست.
این نظر لطف شماست. واقعیت این است که خیلی نخواستم به فانتزی نزدیک شوم در عین این که لحظاتی کمدی و طنز براساس زودباوری و خوشقلبی این شخصیت را طراحی کردم؛ به این شکل که او براساس سادگی خود حرفهایی میزند که خنده بر لب مخاطب مینشاند.
چگونه است که حتی تیپهای تکراری را به شخصیت تبدیل میکنید؟ این ایجاد تفاوتها از کجا میآید؟ و این جزئینگری شما در ایجاد شخصیتی جدید از کجا نشأت میگیرد؟
من به جامعه و آدمهای آن خوب و دقیق نگاه میکنم. به تعداد آدمهای کره زمین معلم، مادر، دکتر و پرستار وجود دارد. شاید وقتی میگویم پرستار یک الگوی مشخص به ذهن ما میرسد در حالی که به تعداد همه انسانها خصوصیتهای متفاوت وجود دارد. به همین دلیل به آدمهای جامعه دقیق نگاه میکنم. مادری که در سریال «میوه ممنوعه» معلم است پس از آن ارتقا پیدا میکند و مدیر میشود و خانواده را میچرخاند با مهری سریال «دیوار به دیوار» زمین تا آسمان متفاوت است و این تفاوت را من ایجاد میکنم.
این تفاوتها را چگونه ایجاد میکنید؟ لطفا جزئیتر توضیح دهید.
من نقش را طراحی میکنم. بیان، فیزیک، حرکات بدنی و تنالیته صدا عناصری هستند که بهوسیله آنها نقش را باورپذیر میکنم. برای کامل کردن شخصیت مهری لهجه شیرازی را در نظر گرفتم. مهری زن زحمتکشی است که در عین خانوادهدوست بودنش ادای آدمهای روشنفکر را درنمیآورد. براساس موقعیتهای به وجود آمده عصبانی میشود، دعوا میکند و زمانی که خوشحال میشود بدون ملاحظه میخندد. در حالی که مثلأ قدسی سریال «میوه ممنوعه» با سیاستهایی که دارد جلوی بچههایش قهقهه نمیزند و سادگی نمیکند، اما با هوشمندی هرچه تمامتر هم زندگیاش را حفظ میکند و هم خانوادهاش را مدیریت میکند. اینگونه بگویم که در سریال «دیوار به دیوار» تلاش کردهام تمام مدت به رئالیته زندگی نزدیک شوم و حرف دل بسیاری از مادران جامعه را در قالبی طنزگونه و گاه اشکانگیز ارائه کنم.
باتوجه به اینکه این چندمین همکاری شما با سامان مقدم است از شیوه کارگردانی و ویژگیهای او در تعاملش با بازیگر بگویید.
پیش از آنکه شیوه کارگردانی سامان مقدم و ویژگیهای او را در نوع ارتباطش با بازیگر توضیح دهم باید از شخصیت خوب ایشان بگویم که چقدر نگاهشان به کار انسانی است و اینکه چقدر به گروهشان احترام میگذارند. برای ایشان سلامتی و آرامش و حال خوب گروه خیلی مهم است. سامان مقدم بین اعضای گروهش تفاوت و تبعیض قائل نمیشود و همه اعضای گروه را در نظر میگیرد. ایشان حاضرند از جیبشان هزینه کنند تا گروه راضی و در آرامش باشند. به همین دلیل زمانی که کار به درازا میکشید صرفا به خاطر کار نمیماندیم بلکه به خاطر کارگردان و دستیاران دلسوزش به کار ادامه میدادیم؛ زیرا ایشان و اعضای گروهشان را دوست داشتیم. گروه و عوامل آقای مقدم بیحاشیه و نادرترین گروهی هستند که تاکنون با آنها همکاری کردهام. در کل خوشحالم که بعد از همکاری با ایشان در فیلم سینمایی «مکس» باز هم با ایشان همکاری کردم. پس از آن بارها قرار شد با ایشان همکاری کنم که یا قسمت نشد یا ایران نبودم، اما هرگاه ایشان پروژهای داشته باشند با کمال میل در کنارشان خواهم بود زیرا صبور، باشعور، مهربان و فرهیخته است و از همه مهمتر اینکه در طی کار خلاقیت دارد و ریتم را میشناسد و طنز را بلد است.
با اینکه از نوع سیاستهای تلویزیون و شیوه تولید آثار راضی نیستید چگونه است که بهصورت مداوم با تلویزیون همکاری میکنید؟ دلیل این تمایل چیست؟
برای من مخاطب مهم است و مخاطبان من بیش از آنکه در سینما باشند در تلویزیون هستند و هیچگاه دلم نمیخواهد آنها را از دست بدهم. گاه دلزده و دلگیر و عصبانی میشوم یا قهر میکنم و نمیخواهم با تلویزیون کار کنم، همانطور که پیش از «دیوار به دیوار» دوست نداشتم با تلویزیون همکاری کنم؛ اما زمانی که مدیران شبکه و تهیهکننده محترم تماس گرفتند دوباره بازگشتم؛ هرچند از ضربالعجلها و بدحسابیها راضی نیستم و تغییر مداوم خط قرمزها و سانسورها آزارم میداد زیرا مشخص نبود که حد و حدودها کجاست و متر و معیارها چیست؟! با شرایط موجود در تلویزیون واقعأ نمیدانستم چطور با مردم روبهرو بشوم؛ زیرا اگر با آنها روراست نباشیم و از معضلات جامعه دور شویم، مخاطب باورمان نمیکند و ما را پس میزند، آن هم در حالی که نمیتوانستم انتقاد سازنده و بجا کنم. با خودم میگفتم وقتی نمیتوانم از مشکلات حرف بزنم و انتقاد سازنده کنم برای چه باید به تلویزیون بروم تا اینکه سیاستهای تلویزیون تغییر کرد و از کارگردانهای سینما دعوت به عمل آمد و اعتماد کردم و به تلویزیون بازگشتم اما بازهم میبینم آن عدم مدیریت در پخش وجود دارد و تلویزیون خودزنی میکند و با سیاستهایش گل به خودی میزند..
منظورتان از خودزنی چیست؟
مثلا امسال تمام شبکهها تلاش کردند با آثار خوشساخت به خانه مردم بروند و آثار خوبی تولید شد و به همه همکارانم در شبکههای مختلف سیما سریالهای ویژه نوروز بابت این موفقیت تبریک میگویم؛ اما همزمانی پخش باعث میشود که مخاطبان نتوانند آثار را دنبال کنند و درنهایت بهعلت تداخل پخش برخی از کارها را از دست میدهند و زحمات این عزیزان دیده نمیشود. بهطور مثال من که عاشق «کلاه قرمزی» هستم نمیتوانستم آن را ببینم زیرا همزمان با «دیوار به دیوار» پخش میشد. زمانی که میخواستم سریال «تعطیلات رویایی» را بهدلیل اینکه نقد آن را خوانده بودم و قرار بود در این سریال بازی کنم متأسفانه بهعلت تلاقیاش با «پایتخت۵» نمیتوانستم ببینم، در حالی سریال «پایتخت» را هر سال دنبال میکنم.و زحمات عوامل را ببینم و «پایتخت» را تماشا کنم نمیتوانم. این چه سیاستی است؟ دلیل این همه تداخل چیست؟ این ظلم شبکه را نسبت به عواملش نمیبخشم و با عمل نکردن به تعهدات مالیشان خستگی را به تن همه گروه گذاشتند. جوابگو کیست؟ اگر قرار است مخاطب جذب کنید با این بینظمیها راه به جایی نمیبرید. بنابراین مدیریت پخش به زحمات همه عوامل سازنده لطمه زد و هیچ کس جوابگو نیست.
از فعالیتهای دیگرتان چه خبر؟
با خانم تینا پاکروان که قبلا «کلاه پهلوی» و «نیمه شب اتفاق افتاد» را کار کردهام، فیلمی دارم به نام «لسآنجلس-تهران» به نویسنده و کارگردانی ایشان. در این اثر، در کنار آقای پرویز پرستویی که سالها در نقش کمدی ظاهر نشده بودند حضور دارم و با خانم مهناز افشار و ماهایا پطروسیان همبازی هستم. این فیلم در دو کشور ایران و آمریکا فیلمبرداری شد و من در آن دو نقش را بازی کردم که یکی از آنها در آمریکا بود و دیگری در ایران. امیدوار بودم در ایام عید اکران شود که نشد و منتظرم تا به روی پرده سینماها برود. فیلمی هم دارم که کارگردان آن کریم امینی است و تهیهکنندگی آن را محمدحسین فرحبخش به عهده دارد و نامش «دشمن زن» است. بهجز اینها، پیشنهادهایی دارم که هنوز دربارهشان تصمیمی نگرفتهام.