یک- سکولاریسم در اروپای غربی رو به گسترش است اما مردم این کشورها هنوز هویت دینی خود را حفظ کرده و خود را مسیحی میدانند. با این که تعداد زیادی از افراد در کشورهای اروپای غربی خود را مذهبی نمیدانند در جواب این سوال که «دین شما چیست؟»، با وجود داشتن گزینههای متفاوت گزینه «مسیحی» را انتخاب کردند. به عنوان نمونه ۷۱٪ افراد در آلمان و ۶۴٪ در فرانسه خود را «مسیحی» میدانند.
دو- با اینکه تعداد زیادی در این منطقه خود را مسیحی میدانند اما به طور مرتب به کلیسا نمیروند. در تمام کشورهای اروپای غربی به جز ایتالیا، تعداد مسیحیانی که تنها چند بار در سال به کلیسا میروند در مقایسه با مسیحیانی که هر هفته یا هر ماه به کلیسا میروند بسیار بیشتر است. به عنوان مثال در بریتانیا ۵۵٪ افراد در سال تنها چند بار به کلیسا میروند در مقایسه با تنها ۱۸٪ افراد که به طور مرتب، یک بار در هفته یا در ماه، به کلیسا میروند.
سه- مسیحیان کشورهای اروپای غربی شامل مسیحیان غیرمذهبی به قدرتی فوق بشری باور دارند. با اینحال مسیحیان غیرمذهبی میگویند به «خدایی که در انجیل توصیف شده است» اعتقادی ندارند. در مقابل، مسیحیانی که به طور مرتب در مراسم کلیسا حاضر میشوند، به «خدای انجیل» معتقدند. افرادی که به مذهب اعتقادی ندارند به خدا، عرفان یا قدرتی بالاتر از قدرت بشر نیز اعتقادی ندارند. احتمال این که مسیحیان غیرمذهبی به مفاهیمی چون داشتن روح و وصل بودن به نیرویی عرفانی جذب شوند بیش از افراد دینناباور است.
چهار- اکثریت شهروندان کشورهای اروپای غربی میگویند حاضر به پذیرش مسلمانان به عنوان عضوی از خانواده یا در همسایگیشان هستند. با اینحال شهروندان این کشورها مطمئن نیستند که آیا اسلام میتواند با ارزشها یا فرهنگهای ملیشان سازگار باشد. اکثریت با اعمال محدودیت برای پوشش زنان مسلمان موافق هستند. علاوه بر این، شهروندان کشورهای اروپای غربی معتقدند که برای داشتن احساس تعلق و هویت ملی یا باید در این کشور متولد شده باشند و یا اجدادی اهل این کشورها داشته باشند.
پنج- احساسات منفی نسبت به مهاجران و اقلیتهای مذهبی در افرادی که خود را مسیحی میدانند، مشهودتر است. مسیحیان به میزان بسیار بیشتری نسبت به افراد غیرمذهبی میگویند «اسلام اساسا با ارزش و فرهنگ کشور ما ناسازگار است.» به عنوان مثال در آلمان ۵۵٪ مسیحیان کلیسارو میگویند اسلام با فرهنگ آلمانی سازگاری ندارد، اما از آن سو ۳۲٪ افراد غیرمذهبی چنین عقیدهای دارند. در همین راستا، افراد مسیحی معتقدند که فرهنگشان برتر از فرهنگهای دیگر است و موافق کاهش میزان پذیرش مهاجر به کشورشان هستند.
شش- علاوه بر هویت مذهبی، عواملی چون سطح تحصیلات، عقاید سیاسی و داشتن آشنایی شخصی با مسلمانان بر روی مواضع ضد مهاجرتی، ضد اقلیت مذهبی و میزان ملیگرایی افراد تاثیر میگذارد. احتمال عدم پذیرش مسلمانان یا یهودیان به عنوان عضوی از خانواده در میان شهروندان کشورهای اروپای غربی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، بسیار کمتر است. شهروندانی که دارای عقاید سیاسی مایل به راست هستند بیشتر از افراد دارای عقاید چپی معتقدند که برای داشتن تعلق واقعی به کشورشان و همینطور هویت ملی باید در آن کشور متولد شده باشند.
هفت- در اروپای امروز نگرش نسبت به یهودیان و نگرش نسبت به مسلمان با یکدیگر همبستگی دارند. گرچه بسیاری از مباحث مطرح در سطح جامعه مربوط به چندفرهنگی بودن بر اسلام و مسلمانان تمرکز دارد اما همان مواضع در مورد یهودیان نیز صدق میکند. آن دسته از افراد که حاضر به قبول کردن عضوی مسلمان در خانواده خود نیستند، همان احساس را نسبت به یهودیان دارند. این دسته از افراد معمولا دو تصور نسبت به مسلمانان و یهودیان دارند؛ «مسلمانان همیشه میخواهند احکام دین خود را به دیگران تحمیل کنند» و «یهودیان همیشه به دنبال منافع خود هستند و نه منافع کشوری که در آن زندگی میکنند».
هشت- اکثریت شهروندان کشورهای اروپای غربی با ازدواج همجنسگرایان و داشتن حق سقط جنین موافق هستند. اما احتمال داشتن چنین مواضعی برای مسیحیان کلیسارو کمتر است. با این حال در کشورهای بلژیک، دانمارک، فرانسه، سوئد، سوئیس و بریتانیا مسیحیان مذهبی با داشتن حق ازدواج برای همجنسگرایان و حق سقط جنین قانونی برای زنان موافق هستند.
نه- دیدگاه غالب در کشورهای اروپای غربی بر این است که دین باید از سیاست جدا باشد. به عنوان مثال در سوئد، ۸۰٪ و در بلژیک ۷۲٪ معتقد به جدایی دین از سیاست هستند. با این حال، اقلیتهای قابل توجهی در چندین کشور؛ ۳۸٪ در بریتانیا و ۴۵٪ در سوئیس، معتقدند سیاستهای دولتی باید از ارزشها و باورهای مذهبی حمایت کند.
ده- در این تحقیق عقاید و رفتارهای مذهبی شهروندان کشورهای اروپای غربی با همتایان آمریکایی خود مقایسه شده است. میزان افرادی که در کشورهای اروپای غربی خود را معقتد به هیچ مذهبی نمیدانند با تعداد این افراد در آمریکا تقریبا برابر است. اما همتایان آمریکایی رفتارهای مذهبی بیشتری از خود نشان میدهند. با اینکه اعتقاد به سکولاریسم در دو سوی اقیانوس اطلس آشکار است اما احتمال اینکه شهروندان آمریکایی عبادت کنند و به خدا اعتقاد داشته باشند در مقایسه با همتایان اروپاییشان بیشتر است. همانطور که مسیحیان آمریکایی به مراتب مذهبیتر از مسیحیان اروپایی هستند. حتی میتوان گفت آمریکاییهایی که خود را مذهبی نمیدانند از مذهبیان اروپایی، اعتقادات مذهبی محکمتری دارند.