براي حمید هوشنگی كه امروز درگذشت
17 آبان 1397 ساعت 15:00
گروه سياسي: حمید هوشنگی از روزنامهنگاران با سابقه و پیشکسوت بعد از سالها مبارزه با سرطان درگذشت.
مرحوم هوشنگی از پیشکسوتان و خوشنامان عرصه خبر، معاون اسبق خبر ایرنا در فاصله سال های ۵۹ تا ۶۴، درگذشت. زنده یاد هوشنگی کار خبر را از سال ۱۳۵۲ در رادیو تلویزیون ملی ایران آغاز کرد ، وی که دانش آموخته رشته روزنامه نگاری بود با استفاده از تجارب کار و تحصیل در غرب توانست نقش موثری در تحولات سال های ابتدای انقلاب در ایرنا ایفا کند.
کامبیز نوروزی در باره درگذشت او نوشت: اگرچه سالها از بازنشستگی اش میگذشت اما همیشه یک خبرنگار تمام عیار حرفه ای بود. چه در فهم خبر. چه در ارزیابی خبر و چه در تحلیل اخبار و چه در حفظ استقلال حرفه ای و شجاعت و آزادگی اش. خودش و خبرش را نفروخت به هیچ چیز.
از همه جالب تر پرونده ای بود که تقریباً همزمان با بیماری در دادگاه انقلاب علیه او تشکیل شد. نتیجه اش شد حکم دو سال زندان. او از سال 93 باید هم با دادگاهی روبرو می شد که با عزم به زندانش داشت و هم با سرطانی می جنگید که مروّت سرش نمیشود. 4 سال برای عدالت و انصاف در دو سو جنگید. ممنوع الخروج شد. همین چند هفته پیش، در حالی که بیماری تمام جسماش را تسخیر کرده بود، اجرائیه ای به دستش رسید که بیا برای اجرا حکم و تحمل حبس ! و او محبوس چنگال سرطان بود.
4 سال زندگی او بین بیمارستان و دادسرا و دادگاه گذشت. 4 سال او میان محکمۀ پزشکانی که تلاش برای رهایی اش از سرطان داشتند و قضاتی که تلاش برای حبس اش می کردند رفت و آمد. او که مدام با مخالفان نظام سروکله می زد و پته آنها را بر آب می ریخت، در حکمی شگفت انگیز، به دوسال حبس محکوم شد بخاطر " تبلیغ علیه نظام " و "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی ". شگفت آور است. با همه اینها خودش در فیس بوکش نوشت : "حكم قطعي شده محكمه را رسانه ای نكردم، هنوز هم بر اين باورم كه مجامع باصطلاح حقوق بشری اكثراً سياست بازند و آماده غوغاسالاری. هرگز نمی خواستم داستان محاكمه من، قطعه هيزمی شود كه بيشتر اين مجامع مايلند برای ويرانی ايران از آن استفاده كنند." حالا دستگاه چنین آدمی را به چنان اتهامی محکوم می کند. هرچه بود گذشت. حمید هوشنگی به وساطت مرگ آزاد ماند، همانگونه که زندگی کرده بود. حکم سرطان عادلانه تر بود. انّا لله و انّا اِلَیه راجِعوُن
عيسي سحرخيز هم نوشت: بيش از اين نمي توان گفت و از ظلم و ستم ناليد، كاري كه مرحوم هوشنگي كرد. بر سرطان پيروز شد، اما بر جور زمان و زمانه نه. در واقع حميد را سرطان نكشت، چون او تا آخرين روزي كه پزشكان ايراني جوابش كنند اميدوار، خنده بر لب به اتاق عمل رفت و بارها شيمي درماني شد؛ حميد را آن هايي كشتند كه امكان درمان در خارج را .... از او گرفتند.
پيش از اين نوشتم كه اين روزهاي آخر همسر فداكار وي به هر دري كه زد، يا بسته بود يا آن را به روي هوشنگي بستند؛ گويي دستي پنهان در كار است تا انسانيت و رفتار انساني را به گور بفرستد و "مرگي خاموش" نصيب زبان گوياي معاون تبليغات جنگ كشور كند. به قول دوستي " كاري را كه در جبهه هاي جنگ صدام نتوانست انجام دهد، اينان در بستر بيماري به انجام رسانند"!
حال روح حميد به آسمان پركشيده و جسم او در خاك سرزميني كه دوست داشت در آن آرامش داشته باشد و آرام بگيرد به امانت نزد ماست. حال كه او خود نتوانست به نزد دختر و پسرش پرواز كند و با جسم نحيفش اين دو عزيز را در آغوش بگيرد و ببوسد و ببويد، اما روحش به آسمان ها پرواز كرده، كالبد بي جانش منتظر است تا فرزندان محروم از ديدار پدر از راه برسند و شنبه صبح بوسه آخر را بر چشمان گويا و لب هاي هميشه خندان معلمِ وجدانِ كاري و اخلاقِ حرفه اي بزنند. ياد و راهش گرامي و پر رهرو باد.
بر بالین نازنین مرد روزگار
✍️داوود حشمتی
نای حرف زدن نداشت. اما حواسش جمع جمع بود. حتی جای کتابهای کتابخانهای که شاید مدتها به خاطر بودن در بیمارستان به آن سر نزده بود را هم از حفظ بود. وقتی همسرش به دنبال یافتن کتابی رفت، تمام توانش را جمع کرد و گفت: سمت راست ردیف دوم از پایین.
با سیدمصطفی تاجزاده به دیدار حمید هوشنگی رفتم. کسی که از ابتدای انقلاب تا پایان جنگ حتی یک روز مرخصی نرفت. کسی که آیندگان از او قصهها باید بنویسند. این بیماری لعنتی تاب و توانش را بریده.
آن روز تاجزاده خاطرات زیادی از زندان تعریف کرد که همه یا وجهههای طنز داشت یا عبرتآموز.
حمید هوشنگی معاون خبر ایرنا بود. میگفت: از 106 دادگاه اول انقلاب 103 دادگاه را شخصا برای تلویزیون انقلاب گزارش تصویری تهیه کردم. تنها در سه دادگاه اول در مدرسه رفاه نبودم.
این اواخر راضی شده بود خاطراتش را به صورت صوتی ضبط کند. چهار سال پیش بود که به ایران آمد و به خاطر چند مصاحبه با بیبیسی به عنوان کارشناس محکوم به دوسال حبس شد.
اما این روزها کارشناسان سابق و لاحق بیبیسی را در شبکه افق بر صدر مینشانند. حمید هوشنگی اولین نفری بود که بحث منابع مالی ایران اینترنشنال را مطرح کرد. او به خوبی از پشت پرده ماجرای این شبکه خبر دار بود.
یک روز گفت: ای کاش در ایران نبودم و راحت تر مینوشتم. امروز هرچیزی که بنویسم خیال میکنند به خاطر این است که در ایران هستم. حمید هوشنگی از آن دست آدمهایی است که از فرط علاقه به او دوست داشتم پرواز کند و برود جایی که فرزندانش هستند. از آن پارادوکسهای وجودی که اگر دورتر از من بود بیشتر خوشحالم می کرد. طاقت دیدن روزهایی که با درد سپری میشود برای من سخت است.
اگر قرار باشه فقط یک جمله از آقا حمید یادگرفته باشم رو بگم این جمله رو می گم که در سختترین شرایط میگفت: اینها همه بازی روزگاره و یک بخش از زندگی.
جالبتر اینکه در میانه خاطرات و بحثهای آقا مصطفی و آقاحمید به همین جمله رسیدند. وقتی آقامصطفی از زندگی خودش گفت و بر این جمله تاکید کرد که: حمیدجان اینها همه بازیهای روزگاره، هوشنگی در حالی که توان حرف زد نداشت، با دستانش پستی و بلندی کشید تا حرف آقامصطفی را تایید کند. و من به این ایمان، به این صلابت در مواجهه با نامرامی ها و نامرادیهای زندگی غبطه میخورم.
کد مطلب: 164165