هیجان بالاست و هواداران پرسپولیس خودشان را برای یک بازگشت رویایی آماده کردهاند. این روز اما از جهت دیگری جذاب است و شاید یک شگفتی واقعی برای فوتبالدوستان را رقم بزند، روز رونمایی از ورزشگاه آزادی. نمیتوان گفت ورزشگاه جدید آزادی، اما میگویند آنقدری نونوار شده و تغییرکرده که چشمها را خیره کند.داستان عجیبی است، در کمتر از دو هفته و این همه تغییرات؟ احتمالا با دیدن تغییرات سریع انجامشده یاد همه این سالها و مدیران فوتبالی و ورزشیمان میافتیم. کسانی که دائم دم از پروژهها و ضرورت اعتبارات جدید میزدند اما عملا در عرصه سختافزاری فوتبال کاری نکردند.یادمان میافتد که نوسازی ورزشگاهمان، نه پروسهای چندهفتهای که همیشه چندساله بوده است، فرساینده و پردردسر. تا جایی که آنقدر دیر میشد که خود ورزشگاه دیگر جواب نمیداد. فکرمان میرود پیش انبوه ورزشگاههایمان که فاقداستانداردهای لازم هستند، اما کسی ارادهای برای نوسازیشان ندارد.مساله فقط توان مالی نیست، خیلی بیشتر از آنچه برای نوسازی ورزشگاهها لازم است صرف هزینههای بسیار کماهمیتتر میشود. مساله تشخیص اولویتها و داشتن اراده برای کار است.
بازسازی آزادی با فشار AFC
این داستان ورزشگاه آزادی وجه دیگری از مدیریت فوتبال ما را نشان میدهد. ما تنها زمانی تن به تغییرات میدهیم که قوه قهریه، نیرویی اجبارآمیز را بالای سر خود حس کنیم. چندسال پیش و با فشار AFC لیگمان را حرفهای کردیم، برای حق پخش تلویزیونی اصرار کردند قدمهایی هم در این زمینه برداشته شد.این همه سال همه میدانستند که ورزشگاه آزادی نیازمند بازسازی است، نه کامل که حداقلی تا برخی معایب واضحش برطرف شوند. همه میدانستند و اما کسی اقدام نکرد. یادمان هست که همین اواخر صندلیگذاری بخش کوچکی از ورزشگاه چندماه زمان برد. کمیک بود. آخر هم معلوم نشد چرا این همه طول کشید.فقط میدانیم که چهره زشتی به ورزشگاه داده بود. اما وقتی نهادهای بالادستی و بینالمللی فشار بیاورند تازه یادمان میافتد که باید سریع کار کرد، این وقتهاست که درمییابیم اگر بخواهیم و ارادهای باشد خیلی هم کارها را بد انجام نمیدهیم. حالا استادیوم آزادی با اجبار مسئولان و در عرض دو هفته نونوار شده است؛ یک توفیق اجباری تمامعیار.با دیدن این اتفاقات احتمالا وقتی AFC به فوتبال ایران فشار میآورد قند توی دلمان آب میشود. میدانیم که این بار مسئولان فوتبالمان ناچارند کاری کنند؛ سریع و فوری. دیگر خبری از بهانههایی مثل اشتباهات پیمانکار و تعویض آن نیست.وقتی منطق مدیریت در فوتبال ما این است، وقتی خود کار چندانی نمیکنند باید فشار آورد. همه ما فوتبالدوستان میدانیم که انجام این کارها خیلی عجیب و غریب نیست، اما این را هم میدانیم که مدیران فوتبالمان اراده چندانی برای بهبود وضعیت ندارند. پس تا باشد از این فشارها به فدراسیون فوتبال و مدیران ورزش.
میتوانیم اما نمیسازیم!
بحث فقط اهمالکاریهای گذشته در نوسازی ورزشگاه آزادی نیست. سالهاست که در شهرهای مختلف با ورزشگاههای قدیمی و بیکیفیت مواجیهم و تقریبا برایمان مسجل شده بود که ما نمیتوانیم مانند دیگر کشورهای صاحب فوتبال ورزشگاههای مدرن داشته باشیم اما حداقل حالا که کیفیت بالای ورزشگاههایی مثل امام رضا در مشهد و فولاد آرنا در اهواز را میبینیم متوجه میشویم که مشکل از نتوانستن نیست، از نخواستن است و کسی هم نمیداند دلیلش چیست!