این مترجم که ترجمههایش از کتابهای «کوری» و «بینایی» ژوزه ساراماگو قاچاقی منتشر میشود،درباره قاچاق کتاب، اظهار کرد: کارهایی برای مقابله با قاچاق کتاب توسط اتحادیه ناشران و کتابفروشان و گروهی از ناشران انجام میشود. آنها مدام پیگیر بودند. البته قاچاق کتاب دیگر بیخ پیدا کرده بود و نهایتا به کمک اتحادیه آمدند و یکسری از انبارهای قاچاق را کشف کردند.او درباره این دیدگاه که جمعآوری کتابهای قاچاق کافی نیست و تغییری در مسئله قاچاق کتاب ایجاد نمیکند، گفت: بله، تغییری در صورت مسئله شکل نمیگیرد و ممکن است شکل کار و ارائه کتابهایشان را تغییر دهند. ناشر بدون مجوزی که ارشاد در اختیارش قرار میدهد یک ورق هم نمیتواند چاپ کند، اما قاچاقچیان خیلی راحت کتاب چاپ میکنند و آن را در مقابل فروشگاهی که کتابهایش را قاچاقی چاپ کردهاند، میفروشند.
امرایی با بیان اینکه اگر چند عامل دست به دست هم بدهند به حل این موضوع کمک میکنند، گفت: اول اینکه مردم کتاب قاچاق نخرند. اگر مردم وقتی با چنین فضایی مواجه میشوند، این کتابها را نخرند و از کتابفروشی قانونی کتاب بخرند، قطعا آن فرد هم نمیتواند کتاب قاچاق بیاورد و در بساطش بفروشد؛ در واقع انگیزه چاپ کتاب قاچاق کم میشود. برخی از کتابفروشیها با نصب شعارهایی گفته بودند «کتاب قاچاق نمیفروشیم»، «نه به کتاب قاچاق» و ... ؛ اینها به این موضوع کمک میکند. تبلیغ در رسانهها و شبکههای اجتماعی میتواند به این موضوع کمک کند. از طرف دیگر برخورد فیزیکی با کسانی که کتاب قاچاق میفروشند میتواند موثر باشد، اینکه به آنها بگویند حق ندارند نصف پیادهرو را بگیرند تا کتاب بفروشند. مأموران انضباط شهری که جلو بساطیها را میگیرند میتوانند جلو اینها را هم بگیرند. در پیادهرو انقلاب نمیشود راه رفت از بس که سد معبر کردهاند. یکی دکه روزنامهفروشی دارد و نصف پیادهرو را اشغال کرده است و همه چیز هم میفروشد؛ سیگار، آب معدنی، آبمیوه و دفترچه یادداشت، در حالی که خود اتحادیههای صنفی نباید اجازه بدهند.
او در ادامه افزود: از طرف دیگر باید به کتابفروشیها کمک کنند؛ معافیتهای مالیاتی و اقدامهای دیگری که هزینههای آنها را کمتر کند. مردم هم باید تشویق شوند تا کتابفروشیهای محلی را حفظ کنند. خیلی از کتابفروشیهای کوچک محلی تغییر کاربردی دادهاند؛ باید سازوکارهایی برای این موضوع درنظر گرفته شود تا مانع تغییر کاربری کتابفروشیها شود. خیلی کارها باید انجام داد، اما باید دید در عمل چه پیش میآید.این مترجم سپس خاطرنشان کرد: بخشی از کتابهای قاچاق کتابهای ممنوعهای هستند که اجازه چاپ ندارند، بخش دیگر نیز کتابهایی هستند که در خارج از کشور چاپ و در داخل کشور توزیع میشوند. یکسری با این بهانهها و یکسری هم به بهانه سانسور کتاب، کتاب غیرقانونی چاپ میکنند. مسئله سانسور خود انگیزهای برای قاچاق کتاب ایجاد میکند و با عنوان «بدون سانسور» بودن مشتری جذب میکنند. پس یکی از کارهایی که باید به حداقل برسد، این است که نظارت پیش از چاپ و خلاف قانون را از روی کتاب بردارند.
اسدالله امرایی درباره گفته محمود آموزگار - رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران - مبنی بر استفاده قاچاقچیان کتاب از کاغذ با نرخ ارز دولتی، و اینکه گفته میشود قاچاقچیان از حمایت برخوردارند، اظهار کرد: حتما حمایتهایی وجود دارد. اگر به ادارههای دولتی، مترو یا فروشگاههای بزرگ سر بزنید خواهید دید میز چیدهاند از اینور تا آنور و کتاب با تخفیف ۴۰ درصد میفروشند. از ناشر چقدر خریدهاند که با این تخفیف میفروشند؟ آنها بدون حمایت نمیتوانند چنین کاری انجام بدهند. حتما حمایت دارند و بخشی از پولشویی با این حمایتهای پشت پرده انجام میشود. من کس خاصی را متهم نمیکنم، اما واقعیت این است که شما نمیتوانید بدون مجوز حتی یک ورق چاپ کنید چه برسد کتاب با تیراژهای بالا. ناشر ۲۰۰۰ نسخه از یک کتاب دارد در حالی که ۵۰۰۰ نسخه قاچاق از انبار کشف شده است. نکته جالبتر این است که برخی از این آدمها خودشان عضو اتحادیه هم بودهاند؛ رفیق دزد و شریک قافله.
او در ادامه بیان کرد: به هرکسی که از راه رسیده است، امتیاز نشر دادهاند. طبعا برخی از اینها صلاحیت ندارند. میشود جلو اینها را گرفت و یا فعالیتشان را محدود کرد؛ وقتی میبینید کتاب چاپ نمیکنند، مجوزشان را باطل کنید. ۱۷ هزار ناشر داریم که هر کدام سهمیه کاغذ میگیرد، کاغذ میفروشد و خیلی کارهای دیگر. متأسفانه قانون در این موارد یا ساکت است و یا خلأ دارد. قانون فقط برای این است که اگر یک کلمه در متن ۳۰۰ صفحهای من وجود داشته باشد که به مذاق بررس خوش نیامده باشد، کتاب را چند سال نگه دارند. اینها جزء معضلات جامعه است. البته خیلی از ناشران هم شرافتمندانه کار میکنند و حق تألیف و ترجمه را میدهند. عدهای هم هستند که با انواع و اقسام بهانه حق مولف را نمیدهند، اگر کسی اعتراض هم بکند به جایی نمیرسد، در حالی که وزارت ارشاد و هیئت حل اختلاف باید به آن رسیدگی کنند. به طور مثال مولف کتاب را برای ناشر میفرستد و ناشر به بهانهای کتاب را چاپ نکرده و بعدا همان کتاب را به نام خود چاپ کرده است یا اثر را با نام مستعار منتشر کرده که آدم نمیداند چند سال دارد و چند کلاس درس خوانده است.