«درساژ» به کارگردانی پویا بادکوبه و به تهیه کنندگی روح الله و سمیرا برادری و نویسندگی حامد رجبی به موضوعی جهانی پرداخته است و به شیوهای آن را بیان کرده که هر کسی در هر جای دنیا بتواند با آن ارتباط برقرار کند. این فیلم داستان گلسا، دختری نوجوانی است که مانند هر نوجوان دیگری در این سن به دنبال پیدا کردن هویت و خود واقعیاش است و در این راه با اتفاقات گوناگونی مواجه میشود و در نهایت دست به انتخاب میزند و مسیر زندگیاش را خودش مشخص میکند.این اثر سینمایی که از معدود آثاری است که تعمدا به موضوعی حول محور نوجوانان پرداخته است توانسته به دور از جنسیت زدگی، این شرایط را توصیف کند.در این فیلم علی مصفا، شبنم مقدمی، هوشنگ توکلی، علیرضا ثانیفر، علیرضا آقاخانی، سیامک ادیب، جلال فاطمی، لویی سیفی، یسنا میرطهماسب، باسط رضایی، بهآفرید غفاریان، شایان فصیحزاده، رامبد مطلبی و با معرفی نگار مقدم نقش آفرینی میکنند.
نگار مقدم بازیگر نقش گلسا اولین تجربه سینمایی خود را در این اثر پشت سر گذاشته است و توانست در جشنوارههای خارجی اعم از برلین و شانگهای توجه داوران و مخاطبان را به خود جلب کند.این فیلم سینمایی که از هفته سوم دی ماه روی پرده سینما رفت، در زمان اکرانش با مشکلات بسیاری مواجه شد. از یک هفته به تعویق افتادن نمایشش روی پرده سینما تا فوتبال جام ملتهای آسیا و بخشنامه آموزش و پرورش مبنی بر اینکه مدارس اجازه ندارد دانش آموزانهای خود را به دیدن این فیلم ببرند!همزمان با اکران این فیلم؛ ایسنا گفتوگویی داشته با پویا بادکوبه کارگردان «درساژ» که در ادامه مشروح آن میآید و با توجه موضوع این فیلم نیلوفر کیان راد _رواندرمانگر_ هم در این نشست، کارگردان فیلم را همراهی میکرد.
- آقای بادکوبه، ما در فیلم «درساژ» اولین ساخته سینمایی شما، با موضوعی مواجه هستیم که هر مخاطبی اعم از خانواده یا نوجوانان میتوانند با آن ارتباط برقرار کرده و همذات پنداری کنند. ایده اولیه ساخت این اثر از کجا آمد؟ و چرا بهعنوان اولین تجربهتان برای ساخت یک فیلم سینمایی سراغ این موضوع رفتید؟
ما جلساتی را با نویسنده کار داشتیم که در آنها دغدغههایی را مطرح میکردیم. مسئله مشترک ما قشر متوسط جامعه بود.جوامعی که صنعتی شدند یا در مسیر صنعتی شدن هستند، شیوه زندگی شان تغییر کرده است. در این جوامع صنعتی، تبلیغات و بازارسازیی فعالیت مؤثری دارد و مصرف گرایی، بالا است همه اینها باعث شده مردم با الگوهای جدیدی با عنوان ارزش زندگی کنند.در این جوامع، رسیدن به برخی چیزها نیاز به کار و فعالیت زیادی دارد به همین دلیل در یک خانواده میتواند تأثیراتی چون کمتر دیدن همدیگر و کار بیشتر و دوری را بین اعضا ایجاد کند.من در ابتدا میخواستم این موضوع را در یک مستند بگنجانم اما امکان ساخت آن ایجاد نشد و در نهایت به ساخت فیلم سینمایی "درساژ" منجر شد.
نگار مقدم بازیگر نقش «گلسا» و پویا بادکوبه کارگردان
- چرا سوژه اصلی این فیلم یک نوجوان است و به تعبیری دیگر چرا این دغدغهای که از آن صحبت میکنید را از نگاه یک نوجوان به تصویر کشیدید؟
این انتخاب دو علت اساسی داشت؛ یک اینکه قشر متوسط جامعه که بیشتر از همه در حال تلاش هستند در رده سنیای قرار دارند که اگر ازدواج کرده باشند، اکنون فرزندان نوجوانی دارند. دوم اینکه نوجوانان نسلی هستند که به شدت متفاوت رفتار میکنند و تفاوت زیادی با نسلهای پیش از خود دارند و شاید بتوانیم بگوییم، درک هم نشدهاند.
- امکانش هست برای توصیف این تفاوتها و و روند تغییرات در دوره سنی نوجوانی به چند نمونه اشاره کنید؟ و آیا در فیلم هم مصداقهایی وجود دارد؟
نیلوفر کیانراد _ رواندرمانگر_: به طور کلی نوجوان در این سن با چالشهای زیادی مواجه است که باید همه را سامان بدهد. از نظر فیزیکی، روانی و عاطفی با تغییرات زیادی مواجه میشود. ما به عنوان بزرگسال میبینیم که آنها چه موجودات ناخوشایندی هستند اما آنها در درونشان آشفتگی زیادی وجود دارد، به همین دلیل برقراری ارتباط برایشان سخت میشود و متأسفانه بزرگسالان از رفتارهای شأن سو برداشت میکنند. این در حالی است که آنها بیشتر در این سن در دنیای فانتزی ذهنی خود زندگی میکنند.در این دوره خانواده میخواهد به سبک خودش وارد ارتباط با فرزند شود و همان انتظاراتی که از یک بچه ۸ ساله داشته همچنان از فرزندش دارد اما دیگر نوجوان آن را نمیپذیرد و میخواهد هویتی متفاوت و جدید داشته باشد.در برچسبهای تبلیغاتی این اثر هم ما این جمله را بارها دیدهایم که نوشته شده " من را ببین"، " من را قضاوت نکن" و چیزهایی شبیه به این.نوجوانان در این سن دست به کارهای مختلفی میزنند و در نتیجه آن میخواهند ببینند آیا باز هم مورد پذیرش قرار میگیرند یا خیر؟ البته انجام برخی از این کارها برایشان تبعاتی هم بههمراه دارد.بچهها تا یک سنی در ادامه خانواده خود دیده میشوند اما از دوره نوجوانی به بعد میخواهد ثابت کند که هویت مستقلی دارد و فکر میکنند باید کارهای بزرگی انجام دهند. به همین دلیل در این فیلم دست به دزدی میزنند که البته ما میبینیم بعد از انجام این کار هم بسیار میترسد.
- آیا در مرحله سناریو نویسی هم به این نکته توجه داشتید؟
پویا بادکوبه: ما زندگی را از زندگی یاد میگیریم و دیدیم که بچههایی از قشر متوسط و حتی مرفه جامعه هستند که دست به حرکتهای ناهنجاری مثل دزدی میزنند. علتش هم این است که این نوجوانان میخواستند یک اثری از خودشان به جای بگذارند و شاید به یک هویت مستقل برسند و به یک جمع یا جامعه احساس تعلق بیشتری پیدا کنند که در این میان جمع دوستی مهمترین فضایی است که احساس متعلق بودن و قدرت به نوجوان میدهد.ما برای ساخت این فیلم و شخصیتپردازی آن از روانشناس استفاده نکردیم اما سعی کردیم با نوجوانان ارتباط زیادی بگیریم، با آنها صحبت کنیم و در جمع شان حضور پیدا کنیم. حتی جلساتی با نوجوانان برگزار کردیم و یک تیم تحقیقاتی هم در این زمینه به ما کمک کرد.
- بر این اساس آیا کاراکتر گلسا به درستی میتواند نماد یک نوجوان باشد و تناقضهای رفتاری در شخصیت پردازی او وجود ندارد؟
نیلوفر کیانراد: نکتهای که در گلسای این فیلم وجود دارد این است که او اصلاً تأکیدی روی دختر بودن خود نداشت و بیشتر تاکید بر روی نوجوان بودن دارد، یعنی که ما در این فیلم به دنبال ویژگیهای دخترانه نیستیم و فقط یک نوجوان را میبینیم و این نقطه قوت در شخصیت پردازی است که تأکید را از روی جنسیت برداشته است.دویدنهایی که گلسا در این فیلم دارد نیز یک واکنش دفاعی است. نوجوانان در این سن ریاضت طلب هستند و چون هیجانات و تغییرات هورمونی در آنها زیاد است میخواهند با سختی کشیدن آن را سر و سامان بدهند.نوع ارتباط گلسا با اسب و دوستانش بسیار متفاوت است. یک خودشیفتگی ظاهری در بین همه انسانها وجود دارد ولی در نوجوانی میخواهیم این را یاد بگیریم که دیگران را هم باید دوست داشته باشیم و در این فیلم شریک عاطفی گلسا اصلاً آن پسر نیست بلکه الوند (نام اسبی که گلسا آن را بسیار دوست دارد) است و به این ترتیب به زیبایی این گذار عاطفی را با محبت کردن به اسبش پشت سر میگذارد.
در نهایت اختلاف نسل مانعی برای ایجاد ارتباط نیست و همانطور که در فیلم میبینیم و آن نوجوان میتواند با پیرمردی که در اسبدوانی کار میکند، ارتباط خوبی برقرار کنند.نکته دیگر این است که همه چیز را به هم گفتن نشان دهنده صمیمیت بین فرزندان و والدین نیست بلکه اتفاقاً نوجوان باید مسائلی را هم برای خودش داشته باشد و این باوری که بین خانوادهها وجود دارد، میتواند درست نباشد.همچنین مشکلات نوجوانان از خانوادههایشان هم نشأت میگیرد. نشانه این اتفاق را در فیلم، زمانی میبینیم که آن پدر و پسر با گلسا و پدرش مواجه میشوند و مشخص میشود رفتارها نشأت گرفته از بزرگترهایشان است.پویا بادکوبه: ما این را در زندگی واقعی هم دیده بودیم که نوجوانان در این رده سنی نیازهای عاطفی خود را به طرق مختلفی از ارتباط گرفتن با کهنسالان و پدربزرگ مادربزرگهای خود تا حیوانات خانگی که نگه میدارند برطرف میکنند.
- نحوه انتخاب بازیگران نوجوان این اثر به چه شکل بود با توجه به آنکه نگار مقدم بازیگر نقش اصلی این فیلم که اولین حضور او در یک فیلم سینمایی است، بسیار متبحرانه از پس بازی در این نقش برآمده است.
پویا بادکوبه: پروسه انتخاب بازیگر نقش گلسا بسیار پیچیده و سخت بود زیرا فیلم اول شخص است و تمام فیلم و قصهگویی توسط گلسا انجام میشود. اما ما در سینمای ایران بازیگران کمی داشتیم که در این رده سنی باشند و بتوانند به جای این کاراکتر ایفای نقش کند. در عین حال میخواستم از یک چهره جدید استفاده کنم. بنابراین فراخوانی دادیم و از بین نزدیک به ۱۰۰۰ نفر، نگار پس از دو ماه و نیم، رفت و آمد انتخاب شد.در این مدت بیش از آنکه ما چهره او را بخواهیم در اولویت قرار دهیم شخصیت او را بررسی کردیم و رفتارها و عکسالعملهایش را زیر نظر گرفتیم. کم کم با او، اتودهایی زدیم که حتی در فیلمنامه هم نبود و ریاکشنهای او را ثبت کردیم. بعد هم متوجه شدیم که حالت چهره او مخصوصاً چشمهایش در بازیاش نقش مؤثری دارد.نکته دیگر این بود که نگار مقدم بسیار برونگرا است اما گلسای فیلم شخصیتی درونگرا دارد با این وجود کم کم به ترکیبی رسیدیم که نگار تبدیل به گلسا شد.
- نام کامبوزیا پرتوی که از فیلمنامهنویسان و کارگردانان شناخته شده سینما است، به عنوان مشاور این فیلم آورده شده است حضور او در این طرح چه تأثیری بر فیلمنامه یا کارگردانی داشته است؟
پویا بادکوبه: متأسفانه نتوانستیم در بخش فیلمنامهنویسی از او کمک بگیریم اما به من به عنوان یک فیلمساز در حوزه مسائل کلان به ما کمک بسیاری کردند.او (کامبوزیا پرتوی) بر باور یک فیلمسازی که میخواهد فیلم اولش را بسازد تأثیر زیادی گذاشت و این کار را با بیان خاطراتی که با آقای کیارستمی داشت، انجام داد و به این ترتیب جهانبینی من و جایگاهی که ایستادم را برایم مشخص کرد.
- چه سختیهایی به عنوان یک کارگردان فیلم اولی در مسیر کار شما به وجود آمد؟
پویا بادکوبه: من به عنوان یک کارگردانی که اولین فیلم سینماییاش را ساخت، مسائل و مشکلات زیادی را ندیدم اما فکر نمیکردم که دور بودن لوکیشن میتواند اینقدر اذیت کننده باشد. مسئله دیگر هم این بود که بعد از ۲۵ روز فیلمبرداری سر یکی از پلانهایی که نگار در حال دویدن بود، پایش شکست و این باعث شد پروژه بیش از یک ماه تعطیل شود.
- با توجه به این شرایط، پروسه تولید این فیلم چقدر زمان برد؟
پویا بادکوبه: حدود دو ماه و نیم پیش تولید این پروژه طول کشید این زمان، جدایی از نوشتن فیلمنامه بود که یک سال و نیم نوشتن آن به طول انجامید و بعد از آن ۲ سال هم برای مجوز گرفتن آن معطل بودیم زیرا شورای پروانه ساخت میگفتند که چرا اینها دزدی میکنند و رابطه این نوجوانان با هم چیست و روی این چیزها نگران بودند که توانستیم آنها را توجیه کنیم و در نهایت هم چیزی از فیلمنامه تغییر نکرد.سپس ۴۰ جلسه فیلمبرداری این اثر طول کشید که البته وقفهای هم در میانه تولید داشتیم. حدود چهار ماه هم تدوین و صداگذاری آن زمان برد و بهمن ماه سال گذشته به جشنواره فجر داخلی رسید اما پذیرفته نشد و به همین دلیل اولین نمایش آن در جشنواره برلین بود.
- این فیلم در بسیاری از جشنوارههای بینالمللی به نمایش درآمد و موفقیتهایی را کسب کرد، آیا در زمان ساخت «درساژ» به این نکته توجه کرده بودید و هدفمند فیلم را تولید کرده بود؟
پویا بادکوبه: در زمان ساخت این فیلم اصلاً به فکر جشنوارههای خارجی نبودیم اما میدانم فیلمی که بتواند با طیف وسیعی از مخاطب صحبت کنند و دغدغههای جهان شمولتری داشته باشد، میتواند در فستیوالها هم برنده شود زیرا در این صورت است که وقتی از سالن نمایش خارج میشویم چه در ایران باشی و چه در یک کشور خارجی میبینی که مخاطبان با آن ارتباط برقرار کرده و آن را پذیرفتهاند.فیلمهای بعدیمان هم شاید همین طور باشد و نگاه جهانشمولتری به مسائل اجتماعی داشته باشیم در عین حال هیچ استراتژی از پیش نداشتیم.
- برخوردهایی که از مخاطبان این فیلم داشتید به چه شکل بود؟ و با توجه به اینکه شما هم در ایران اکران فیلم داشتید و هم در کشورهای خارجی تفاوت بازخوردها به چه شکل بود؟
پویا بادکوبه: ما در جشنوارههای خارجی میدیدیم که خانوادهها به صورت کاملاً حساب شده با فرزندانشان به تماشای این فیلم میآمدند که این یک تفاوت عمده با اکرانهای است که در ایران داشتیم. ما در ایران ندیدیم چنین اتفاقی بیفتد و خانواده به این خلأ نسلی آگاه باشد و برای درک بهتر و پشت سر گذاشتن این دوران بخواهد از چنین شیوهای استفاده کنند.من در برلین میدیدم که مخاطب مهمی از سینما، خانوادهها هستند و بخشهای مرتبط را انتخاب میکردند اما در ایران این اتفاق کمتر رخ داد.در نهایت ما در ایران با دو نوع بازخورد مواجه شدیم یک دسته خانوادههای بودند که پذیرفتند این مشکلات وجود دارد و عدهای دیگر نیز کسانی بودند که از دیدن این فیلم منقلب شده بودند و از عملکردشان ناراحت بودند؛ اما اصل موضوع این است که باید بدانیم که آگاهیمان کم است و نمایش این فیلم باعث شد که این اشراف به ناآگاهی به وجود بیاید.نیلوفر کیان راد: در اصل سینما رفتن فقط به این نیست که من یک تفریحی داشته باشم بلکه میتواند این باشد که من میخواهم به یک مسئله از دریچه جدیدی نگاه کنم و جهانبینی خودم را گستردهتر کنم، در این مسیر هم ممکن است احساس ناخوشایندی به من دست بدهد.
- پایانبندی این فیلم میخواهد چه نکتهای را به مخاطب یادآوری کند؟ آیا بحث تنبیه شدن در میان است یا تحول شخصیتی؟
پویا بادکوبه: این نوع پایان بندی به علت سیر تحول شخصیت گلسا است که رخ میدهد در واقع او در پی پیدا کردن هویت خود و جنگیدن و از دست دادن چیزهایی که دوستشان دارد، به نقطهای میرسد که او را بزرگ میکند و پای اخلاقیات به میان میآید. در نهایت گلسا پای چیزی میایستد که فراتر از خودش است. اوج داستان هم شخصیت "میلاد" است که این نکته را به او گوشزد میکند.ما در پایان یک فضای انتخاب را به وجود آوردیم که گلسا مسیرش را انتخاب میکند. ابتدای انتخاب یک مسیر تازه، دانستن چیزی است که نمیخواهیم و سپس باید بدانیم چه چیزی میخواهیم. من میخواستم هیچ تأکیدی بر روی عجز و تنبیه خانوادهها نباشد و البته هیچ نمایی هم از آنها نداریم.
با اینکه این سکانس را خانم شبنم مقدمی به زیبایی هرچه تمامتر بازی کردند اما نشانی از او در مسیر فیلم نیست و ما با گلسا از صحنه خارج میشویم.و خود خانم شبنم مقدمی هم در مصاحبهای بیان کرده بود که این فیلم برای گلسا است نه پدر و مادرها و البته برای ما هم بسیار سخت بود که بخواهیم از بازی خانم مقدمی و آقای علی مصفا بگذریم.نیلوفر کیانراد: نوجوان در این مسیر میفهمد که برای خود بودن و داشتن هویت مجزا باید تاوان بدهد و یاد میگیرد که باید هزینههایش را هم بپردازیم. صحنه پایانی میگوید که گلسا توانست هویت خود را پیدا کنند و به یک انسجام رفتاری برسد و همه چیز را پذیرفته است. در دوره نوجوانی مطلق انگاری داریم اما گلسا یاد میگیرد که دیگران هم مهم هستند.
- این فیلم در زمان مطلوبی نتوانست روی پرده برود و فیلمتان ویژگیهایی دارد که میتوانست در گروه سینمایی هنر و تجربه قرار بگیرد.
پویا بادکوبه: گروه سینمایی هنر و تجربه مورد علاقه خودم هم هست و من مدتهاست که فیلم خارج از این گروه سینمایی ندیدم مگر آنکه در جشنواره فجر باشد. اما نکته این است که این گروه سینمایی اکرانهای بسیار محدود و مخاطبان خاص دارد و این شانس را از فیلم میگیرد که بتواند مخاطب زیادی را به خود جلب کند و من دلم میخواست که همه مردم بتوانند این اثر را ببینند.فکر نمیکردیم که تایم اکران ما به جشنواره فیلم فجر بخورد و زمان اکران ما مقداری تغییر کرد. وقتی مخاطب کمتر به سراغ این فیلمها میرود مسئولین هم این فیلمها را در تایمهای مرده سینما قرار میدهند، سینمادار هم میخواهد که هزینه سینمایش درآید و سود کند همه اینها دست به دست هم میدهد تا این شرایط به وجود بیاید.
با این وجود اگر مدیران سینمایی و پخش کنندهها و سرمایه گذاران دغدغهمند مطالعه کنند، متوجه میشوند که به نسبت زمان اکران این فیلم با امتحانات مدارس و دانشگاهها، زمستان سرما و زمستان اقتصادی، فوتبال جام ملتهای آسیا و جشنواره فجر یک فیلم معنادار و مفهومی اکران میشود با همه این تفاسیر بر اساس آمارهایی که ما گرفتیم فیلم فروش خوبی داشته و دیدیم اگر در زمان بهتری روی پرده میرفت، میتوانست در رقابت با آثار دیگر سینمایی قرار بگیرد.
- آیا با اکران این فیلم روی پرده سینماهای ایران، «درساژ» به غایت خود رسیده است؟
خیر! هنوز چندین اکران خارجی این فیلم باقی مانده است به علاوه آنکه چند شبکه تلویزیونی خارجی هم درخواست خرید این فیلم را داشتند.اما نکتهای که در این میان وجود دارد، ما شنیدهایم که با وجود آنکه این فیلم مخاطبش خانوادهها هستند و موضوع آن نوجوانان، آموزش پرورش برخی از مناطق بخشنامه کردهاند که هیچ مدرسهای اجازه ندارد، دانش آموزان برای تماشای این فیلم به سینما ببرد.
- و به عنوان سوال پایانی، آیا برنامهای برای ساخت اثر بعدیتان هم دارید؟
بله. یک فیلمنامه دارم که در سال ۹۱ طرحش نوشته شد و احتمالاً سال آینده پروسه ساخت آن را آغاز خواهیم کرد.