دبورا یانگ (منتقد سینمایی هالیوود ریپورتر) درباره "فیلم شبی که ماه کامل شد" یادداشتی را منتشر کرد.متن یادداشت دبورا یانگ به شرح زیر است:"شبی که ماه کامل شد، فیلمی داراماتیک است که براساس واقعیت ساخته شده است. یک عروس جوان و آسوده خاطر ایرانی، زمانی کشف میکند که خانواده همسرش از اعضای القاعده هستند که دیگر خیلی دیر شده است؛ یک درام سیاسی بارور شده، براساس وقایع تاریخی، یک داستان عاشقانه و یک فیلم پر از وحشت در قالبی میخکوبکننده به روایت نرگس آبیار.این کارگردان توان و استعداد خود را به بهترین نحو در شبی که ماه کامل شد به تصویر میکشد. وی بعد از دو فیلم شیار143 و نفس با موضوعات انسانی در رابطه با جنگ ایران و عراق، اکنون به موضوع القاعده میپردازد و مانند اپرایی که رفته رفته اوج میگیرد، گام به گام ما را در لحظات هراس و ترس فرومیبرد.یک زندگی رویایی، شاد و رمانتیک که در نیمه دوم فیلم به یک داستان هراسانگیز و پر از رعب بدل میشود. این فیلم جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد و زن را در جشنواره ملی فیلم ایران و جشنواره فیلم فجر در بهمن ماه به دست آورده است و به احتمال زیاد جایزههای زیادی را از جشنوارههای دیگر را از آن خود خواهد کرد.
نکته مهم اینکه شخصیتهای فیلم سریع دستخوش تغییر و تحول میشوند و همین امر سبب میشود از تاثیر این تنشهای پیاپی و انباشته شده فیلم کاسته شود.با این همه، دوساعت و پانزده دقیقه فیلم برای نشان دادن کیفیت واقعی در رابطه با فجایع القاعده کافی نیست. اما این فقدان، در سادگی و اعتدالی پرشور از فیلمسازی جبران شده است.یکی ازجذابیتهای این فیلم هدایت درست و گیرای بازیگران است، بالاخص الناز شاکردوست که نقش زنی بشاش را بازی میکند که نمیخواهد باور کند همسرش به راهی مخوف پاگذاشته است. زمانی درمیآید که زندگیاش در حال نابودی است که میان کابوسی وحشتناک دست و پا میزند.سکانسهای آغازین فیلم روان و لطیف است. باید برای حمید نجفی راد به خاطر تدوین شاخصاش کلاه از سربرداشت. وی چنان مدرن و فریبنده در نیمه اول فیلم تماشاگر را به بازی میگیرد که مخاطب فکر میکند داستان تا پایان با همین لحن ادامه مییابد اما چنین نمیشود و ورق بعد از پایان نیمه اول فیلم برمیگردد.
فیلمنامه طوری توسط نرگس آبیار و همکارش مرتضی اصفهانی نوشته شده که به نظر میرسد عبدالحمید دو پایان برای خود میخواهد، در صورتی که تنها یک پایان میتواند وجود داشته باشد. الناز شاکردوست به عنوان بازیگری که کم دیده شده است، شخصیتی درست از فائزه خلق میکند که از معصومیتی تمام و کمال، به سردی مطلق بدل میشود و خود را در دامی مییابد که بدون فرزندانش از آن نمیتواند رها شود. علیرغم پایانی تلخ، این فیلم اثریست بسیار رنگارنگ و موسیقیایی که چشم مخاطب را تمام مدت به دنبال خود میکشاند. از تصویر در بازارهای ایران و پاکستان گرفته تا سکانسهای توهمزای بیابانها و کوهها"