گروه سیاسی_ رسانه ها: روزنامه آرمان نوشت: در مقدمه مصاحبه با فائزه هاشمی، نوشت: یک هفته پس از اتفاقات تلخی که در ورزشگاه یادگار امام تبریز رخ داد و تعدادی از هواداران مجروح شدند، در ششم اردیبهشت ۱۳۹۸ دو تیم پرسپولیس و سپاهان مقابل هم قرار گرفتند تا در جدالی مهم سرنوشت لیگ را تعیین کنند. شبی تلخ برای تهران و ورزشگاه آزادی که یک کشته و ۲۴۵مجروح حاصل آن بود. تکرار این حوادث تلخ در جامعه که برای جامعهشناسان مانند زنگ خطر تلقی میشود، هشداری است که اگر توسط سیاستگذاران و مسئولان امر جدی گرفته نشود در آینده نهچندان دور، شاهد ابعاد دیگری از آن خواهیم بود. بهرغم تحلیلهای موجود، برخی از جریانهای سیاسی با دستاویز قراردادن وقوع این خشونت در ورزشگاهها تأکید دارند که باید عدمحضور زنان در این فضاها ادامه یابد. فائزه هاشمی، فعال سیاسی و حقوق زنان و نماینده ادوار مجلس در گفتوگو با «آرمان» به بررسی این موضوع پرداخته است. فائزه هاشمی اعتقاد دارد که حضور زنان در ورزشگاهها خود از بینبرنده خشونت خواهد بود و در ادامه میگوید که اگر مسئولان خواستار همراهی و همدلی مردم هستند باید خود نیز با مردم همراه و همدل باشد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
برخی مخالف حضور زنان در ورزشگاهها برای تماشای مسابقات ورزشی از جمله فوتبال هستند. اکنون با توجه به اتفاقاتی که اخیرا در ورزشگاهها رخ داد، آیا باید این ادعا را پذیرفت که در صورت حضور زنان جو ورزشگاهها خشنتر از آن روز میشد؟
یکی از مهمترین دلایل خشونتهایی که بارها در مسابقات فوتبال و از جمله در بازی پرسپولیس و سپاهان رخ داد و منجر به جراحت و حتی مرگ برخی هواداران شد، به موضوع عدمحضور زنان و خانوادهها در ورزشگاهها بازمیگردد. دین ما تأکید دارد زن و مرد در کنار هم آفریده شدهاند تا اعتدال و آرامشی برای یکدیگر باشند. جداکردن زن و مرد اعتدال را از انسانها و از جامعه میگیرد و منجر به وقوع اتفاقاتی میشود که روزهای قبل در ورزشگاه آزادی تهران شاهد بودیم. متأسفانه در کشور ما اتفاقات بسیار ناهنجاری در استادیومها میافتد که مایه شرمساری و غم برای همه ما است اما اگر خانوادهها در کنار یکدیگر در ورزشگاه حاضر بودند، مردان برای رعایت حال و شرایط خانواده خود هم که شده بود، از انجام اعمال غیراخلاقی یا خشن پرهیز میکردند. طبیعتا هر مردی زمانی که با همسر، خواهر یا دختر خود در ورزشگاه حضور دارد، از بسیاری از جهات رفتار خود را کنترل میکند و همین خودکنترلی و اعتدال در رفتار است که میتواند حلّال بسیاری از مشکلات باشد. وقتی میتوان با صدور مجوز حضور زنان در ورزشگاه مانع از وقوع بسیاری از اتفاقات غیراخلاقی و خشونتبار شد، چرا باید هرروز شاهد چنین حوادثی باشیم؟
هنوزهم بهرغم این اتفاقات تلخ در ورزشگاهها برخی اصولگرایان بیتوجه به نقشی که زنان در اخلاقیشدن فضای ورزشگاهها دارند، باز به آنانی که معتقدند حضور زنان مفید است، هجمه وارد میکنند.
همینطور است. شاهد بودیم که در هفته اخیر اینگونه اظهارنظرها از سوی برخی رسانهها و افراد اصولگرا مطرح شد و آنها با مهارناپذیر معرفیکردن خشونت در استادیومها مدعی بودند، که زنان نباید در ورزشگاه حضور داشته باشند و ضرر حضور زنان بیشتر از نفع حضورشان است اما باید بدانند که عکس این ادعا صحیح و مواضع و اظهارات آنها فرافکنی است. همانطور که اشاره کردم حضورزنان بهمنزله پیشگیری بهجای درمان است. اگر دختران و زنان در ورزشگاهها حضور داشته باشند، بسیاری از این خشونتها اصلا شکل نمیگیرد که بخواهیم برای آن چارهای بیندیشیم. اگر وزارت ورزش، شورای تأمین و دیگر دستاندرکاران به سیاست «مرغ یک پا دارد»، پایان دهند و اجازه دهند زنان و خانوادهها به ورزشگاه بیایند، همزمان هم از وقوع بسیاری از اتفاقات تلخ جلوگیری میشود، در استادیومها سالمسازی و فرهنگسازی صورت میگیرد و هم اینکه بانوان به خواستهشان دست پیدا میکنند.
چرا دولت روحانی با اینکه موافقت خود را با حضور زنان در ورزشگاه اعلام کرده اما عملا تحقق پیدا نمیکند؟
ما میدانیم که دولت مشکلی با حضور زنان در ورزشگاهها ندارد و تلاش زیادی نیز برای تحقق آن کرده است؛ همچنین میدانیم چه کسانی از چه جریانهای سیاسی با این موضوع مخالفت میکنند. انتظار داریم تلاش دولتیها در این زمینه بیشتر شود و همانگونه که بانوان توانستند در بازیهای ملی در استادیوم حاضر شوند، در همه بازیها نیز بتوانند حضور داشته باشند. پس از اینکه اولینبار اجازه داده شد زنان بهصورت محدود در ورزشگاه حضور داشته باشند، من شخصا انتظار داشتم این موضوع مقدمهای برای حضور بیشتر بانوان در ورزشگاهها شود اما اینگونه نشد. دولت باید روی این موضوع پافشاری میکرد اما نکرد و کوتاه آمد. من میدانم دولت مخالف نیست، اما انتظار تلاش بیشتر دارم.
نقش فراکسیون زنان مجلس را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید و آیا ارائه طرح در خصوص حضور زنان در ورزشگاه میتواند رهگشا باشد؟
قانونی نیست که حضور زنان در ورزشگاهها را منع کرده باشد و در واقع کسانی مانع این امرهستند که اعتقادی به این موضوع ندارند. پس شاید ارائه طرح در این خصوص منطقی نداشته باشد. برخی زنان و مردان نماینده بسیار تلاش کردند و همگام با مردم و زنان جامعه خواستار حضور در ورزشگاهها شدند. حتی خودشان به ورزشگاه رفتند تا فتح بابی در این خصوص باشد اما متأسفانه برخلاف انتظار، فراکسیون امید به این موضوع بهصورت جدی وارد نشد. اکثر اوقات خود نمایندگان، بهخصوص مردان حتی از میان اصلاحطلبان مخالف این حضورهستند. سوال من این است که این طیف مگر در موضوعات دیگر مانند کودکهمسری یا تعیین حداقل سهم برای زنان در لیستهای انتخاباتی، همراهی کردند؟ انتظار از فراکسیون امید این است که طرحی ارائه دهد و در آن، اجرای قانون را الزامکننده نمایند و یا از وزیر ورزش سوال کنند که چرا مانع ورود زنان به استادیومها میشوید؟
به دیدگاه برخی اعضای فراکسیون امید که اصلاحطلب هستند با ورود زنان به ورزشگاه اشاره کردید. چرا این همراهی و همدلی میان اصلاحطلبان مجلس و مردم وجود ندارد؟
متأسفانه با توجه به اینکه در انتخابات برخی کاندیداهای اصلی یک جریان تائید نمیشوند و همچنین کارکرد غیرحزبی احزاب، لیستها صددرصد اصلاحطلب نبوده است. برای مثال آقای علی مطهری در حوزه سیاسی به اصلاحطلبان نزدیک است اما همانگونه که خود اذعان دارد در مسائل فرهنگی اینگونه نیست. تجربه شخصی من نیز نشان میدهد که بسیاری از مردان اصلاحطلب نیز بیشتر در مسائل سیاسی ادعای اصلاحطلبی دارند و به موضوعات زنان که وارد میشویم، آرایی متفاوت دارند، برای نمونه در موضوع تصویب سهمیه برای حضور زنان در لیستهای انتخاباتی احزاب شاهد بودیم تعدادی از همین فراکسیون امید رأی ندادند که موجب شکست آن شد. بسیار تأسفباراست که در کشورهای همسایه بهدلیل وجود سهمیه، شاهد حضور 30درصدی زنان هستیم و این مسیری بود که در همه جای دنیا طی شده ولی در کشور ما این اندازه از سوی جریانهای سیاسی رعایت نمیشود. مگر نه اینکه اصلاحطلب بهدنبال توسعه همهجانبه است و مگر نه اینکه در دنیای امروزی وضعیت و جایگاه زنان یکی از شاخصهای توسعه است، پس اگر اصلاحطلبیم دیگر نمیتوانیم شترمرغ باشیم. همین سهمیههاست که میتواند مطالبات را جبران کرده و این فاصله را کاهش داده و وضعیت را نرمال و طبیعی کند. همچنین نیاز است در شرایط فعلی که مسئولان مدام از لزوم همدلی و وحدت سخن میگویند، خود نیز قدمی در این راه بردارند و به حقوق مردم و بهویژه زنان توجه بیشتری کنند، این میتواند پایه همدلی باشد.
یعنی معتقدید برای رسیدن به همدلی لازم برای کاهش آثار تحریمها باید تدابیری در زمینه رفع مطالبات جامعه بهویژه زنان اندیشیده شود؟
همه ما میدانیم که سوءمدیریتها و تحریمها سبب افزایش فشارهای متعدد و بهخصوص فشار اقتصادی شده و وضعیت سختی حاکم شده است. در چنین شرایطی مسئولان مدام بر لزوم وحدت، گفتوگوی ملی و همدلی در کشور و مقاومت برای عبور از بحرانهای فعلی تأکید میکنند اما راهکارایجاد این همدلی از سوی مسئولان مشاهده نمیشود. در سیل اخیر یک همدلی باشکوه و انسانی میان مردم به وجود آمد، ولی بعد چه شد؟
چه عواملی را باعث از دسترفتن این همدلی در جامعه میدانید؟
برای مثال هنوز مدتی از وقوع سیل و این همدلی خوب نگذشته بود که پیامکهایی برای تعداد زیادی از زنان و صاحبان اتومبیلها و احضار آنها بهدلیل مشکل حجاب در اتومبیلها ارسال شد که سبب ایجاد حواشی شد. در روز کارگر تعدادی از کارگران و معلمان بازداشت شدند. همراهی و همدلی بهصورت همهجانبه موجب استمرار و تحکیم همگرایی میشود. برای همدلی هر دو طرف باید قدم بردارند. یک بازی برد - برد بایستی باشد.
تأکید دارید که نیل به وحدت و همدلی دوطرفه است. مسئولان باید چه کنند که این همدلی شکل بگیرد و یا آسیب نبیند یا اگر آسیب دیده، مجددا ترمیم شود؟
مردم خواستههای چندانی ندارند و صرفا مطالبات قانونی و حقوق خود را طلب میکنند، مسئولان میتوانند از برخی مواضع کوتاه بیایند و نسبت به مواردی که با جامعه ارتباط دارد بیشتر دقت کنند. این تغییر سیاست اگر در عمل و نه در کلام اتفاق بیفتد، مردم نیز همراهی و صبوری بیشتری به خرج خواهند داد. برخی رفتارها در مقابل آنچه جامعه انتظار دارد تحلیل میشود که این خود میتواند در ایجاد بستر مناسب برای همدلی تأثیر بگذارد. مدیران باید مطالبات جامعه را در نظرگرفته و در تحقق آن قدم بردارند سپس انتظار همراهی و همدلی داشته باشند. مسئولان اگر خواستار تغییر این شرایط هستند باید تغییر را از خود آغاز کنند. در موضوع انتخابات نیز همین شرایط حاکم است، اگر همدلی حداکثری مردم را میخواهیم باید در برخی روشها تجدیدنظر کنیم.
منظور از تغییر روش چیست؟
انتخابات یعنی رأی دهیم تا فرد منتخب، اکثریت مطالبات و خواستههایمان را محقق میکند، برای مثال از سال 92 به بعد کسانی که رأی مردم را به دست میآورند با موانعی برای کار از طرف بخشهایی روبهرو میشوند. از طرفی مدیران اصلاحطلب در بخشهایی که این موانع نیز وجود ندارد دچار ناکارآمدی و سوءمدیریت مزمن هستند، یعنی هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان هر دو در برخی عملکردها ناموفق بودهاند. در این شرایط بدیهی است که هنگام ثبتنام برخی نامزدها با تردیدهایی برای شرکت در انتخابات مواجه میشوند که این موضوع بر مشارکت مردم نیز اثرگذار است. از این مسائل که بگذریم به نظرم نبودن بابا مشکلات را بیشتر نمایان کرده است. هنوز مطمئن هستم که حضور در انتخابات در صورت ایجاد بسترهای لازم میتواند بهترین تأثیر را داشته باشد، اما در مقابل هم میتوانیم یک استراتژی برای رساندن پیام به مدیران فعلی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب نیز از طریق رفتار سیاسیمان فکر کنیم.