گروه سیاسی: علی مطهری نماینده تهران در مجلس در یادداشتی در اینستاگرام خود با تیتر «دو نکته درباره ماجرای دکتر نجفی» نوشت: در ارتباط با ماجرای آقای دکتر نجفی دو نکته قابل توجه است:
اول این که صدا و سیما که معمولاً حوادث جنایی را منعکس نمیکند با ذوقزدگی و خوشحال از ضربه زدن به رقیب سیاسی به انعکاس کامل آن پرداخت و تنها زمانی که ندایی از مقام رهبری به او رسید دست از این عمل ناجوانمردانه خود برداشت و ناگهان سیر اخبار درباره این حادثه متوقف شد. ظاهراً خود مسئولان این سازمان قبح این گونه رفتارها را درک نمیکنند و حتما باید ندایی از بالا برسد.
و دوم این که از اخبار رسیده و خصوصا سخنان خود آقای نجفی معلوم شد که افرادی در کشور پرستوهایی دارند که گاهی بر گرد سیاسیونی که منتقد یا مخالف به شمار میروند به پرواز درمیآورند و آنگاه فیلم و عکس تهیه میکنند برای بستن دهان او و حذف وی از صحنه سیاست، غافل از این که اگر این روشها در دنیا مرسوم و رایج است و مجاز شمرده میشود، برای یک مسلمان مجاز نیست بلکه حرام است. تجسس در امور داخلی زندگی مردم از نظر اسلام مجاز نیست حتی برای یک هدف مقدس. در اسلام برای رسیدن به یک هدف مقدس نمیتوان از یک وسیلهی نامقدس استفاده کرد. نمیتوان برای حفظ نظام از هر وسیلهای استفاده کرد و با آبروی مردم بازی کرد. امیدوارم ماجرای آقای نجفی نقطهی شروعی برای ترک این روشها باشد.
احسان گلمحمدی روزنامهنگار به محل خودکشی محمدعلی نجفی شهردار پیشین تهران رفته تا گزارشی از هتل لاله تهیه کند. متن او که در اینستاگرام منتشر کرده را میخوانید: برای توصیف تنها می توانم بگویم عجیبترین جایی بود که برای تهیه گزارش رفتم، بعد از حضور در بخشهای مختلف نظامی و امنیتی و دفاعی! حضور که پیدا کردم نامهی معرفی را ارائه دادم و دربارهی موضوع گزارش صحبت کردم، نکتهای عجیب را در مورد تقریبا تمامی کارمندان هتل دیدم؛ «همه گویا دقیقا (!) بعد از زمان خودکشی محمدعلی نجفی شهردار پیشین تهران در هتل لاله مشغول به کار شده بودند!»
- جریان خودکشی نجفی چه بود؟
«محمدعلی نجفی تقریبا ده ماه پیش به هتل لاله میآید و آنطور که خود او گفته ۲۰ قرص به قصد خودکشی مصرف میکند و بعد از یک و روز نیم از مصرف این قرصها، به سراغش میآیند و او را به بیمارستان منتقل و از مرگ حتمی نجات میدهند.»
با مدیر داخلی هتل صحبت کردم دربارهی آقای اسدی خواهرزادهی محمدعلی نجفی که در هتل مشغول به کار است پرسیدم گفت: اسدی؟ نمیشناسم! برای اطمینان شمارهای را گفت «بگیر تا مطمئن شوی که اشتباه میکنی!» شماره را گرفتم برنامهریزیهای آقای مدیر درست از کار درنیومد؛ با آقای اسدی صحبت کردم، قرار شد برای گپ و گفت در لابی هتل حضور پیدا کند!
در همین لحظه فردی که بعدا گفت از حراست هتل است بدون هیچ سلام علیکی دستش را به سمت من گرفت! مدیر اجرایی گفت نامه را به او بده! نامه را گرفت و رفت و از او خبری نشد!
در این لحظه تمامی پرسنل از اطراف من ناپدید شدند! اسدی خواهرزاده محمدعلی نجفی آمد؛ از او پرسیدم علت اینکه نجفی این هتل را برای خودکشی انتخاب کرد حضور شما بود؟ گفت «علت را نمیدانم حتی زمانی هم که در اینجا حضور پیدا کرد به من اطلاع نداد.»
- جزئیات دقایق اول حضور شهردار پیشین تهران در هتل محل خودکشی!
در مورد خودکشی داییاش پرسیدم گفت «لحظه خودکشی در هتل حضور نداشته» و بعد از لحظه ورود نجفی به هتل را اینگونه روایت کرد: «نیمه شب به هتل لاله آمد ساعت دقیق حضورش ثبت شده و قابل ارائه است اما من حضور ذهن ندارم، همکاران او را نمیشناسند و اتاق معمولی به او میدهند میخواست که با آسانسور به اتاق برود مدیر داخلی او را میشناسد و میگوید آقای دکتر بیایید اتاقتان را تعویض کنیم! دایی مانع میشود و میگوید همین خوب است..»
در همین حین و دقیقا در زمانی که میخواست لحظه خودکشی داییاش را روایت کند، تلفن زنگ زد و او را صدا کردند و مانع شدند تا از بیشتر از این روایت را به پیش ببرد، پشت خط یکی از مسوولین حراست بود، بعدا متوجه شدم، همان فردی است که نامهی مرا توقیف کرده بود، خواهرزادهی نجفی به سمت من آمد و یه کلمه کوتاه گفت و رفت: «معذورم!» و اینگونه بود که روایت ناتمام ماند!
- صحبت کنیم اما بدون ضبط صوت!
بعد از این، دو نفر دیگر که به نظر میرسید از مسوولین حراست باشند آمدند و از من درخواست کردند که به بخشی از لابی برویم و در آنجا صحبت کنیم! از من خواستند تا وسائل {دستگاه ضبط، موبایل و…} در داخل کیف بگذارم! تا صحبت کنند! به آنها گفتم که به علت اینکه بهتر است تا سخنانمان ثبت شود اجازه دهید تا روی میز باشد! قبول کردند اما سخنی نگفتند.
احتمالا میخواستند در مورد پروندهی نجفی اظهار نظر کنند چرا که اگر غیر این بود مرا به بخش خلوت لابی نمیبردند و درخواست نمیکردند تا وسائل ضبط را در کیف قرار دهم! اما بنا بر اصول حرفهای خبرنگاری نمیتوانستم درخواست آنها را قبول کنم و یا پنهانی به ضبط صدای آنها بپردازم!
تلفن یکی از آنها زنگ خورد! گفت اجازه دهید تا دقایقی دیگر خدمت میرسم! با دومین نفر مشغول صحبت بودم که در اتفاقی عجیب، تلفن او هم زنگ خورد و دقیقا همان جملهی فرد قبلی را گفت! مدتی در لابی منتظر ماندم خبری نشد! با داخلی شان تماس گرفتم پاسخی ندادند!
درخواست کردم که با مدیر هتل صحبتی داشته باشم به طرز عجیبی مانع از این کار شدند! در پاسخ به هر درخواست من سخنی متفاوت را مطرح میکردند! هر فردی که با من هم صحبت میشد با زبان بیزبانی سعی داشت که به من بفهماند که «پیگیر موضوع نباش» اما من ادامه دادم تا در آخر، فردی آمد و گفت «مزاحم کار ما نشوید! امکان صحبت با مدیر هتل هم نیست!»
- فردی که نمیخواست روایت تمام شود!
سوالی ذهن مرا درگیرد کرد که آیا مدیر هتل اینگونه پرسنل را از کنار من دور میکرد یا شخص دیگری پشت ماجرا بود! اگر این شخص مدیر هتل نبوده قطعا مسوول با نفوذی بوده که تمامی پرسنل با تماس او از صحبت منصرف میشدند، اینقدر با نفوذ که حتی مانع صحبت ما با مدیر شد بدون اینکه با او هماهنگ کند! فردی با نفوذ خارج از چارت سازمانی هتل! البته این در حالیست که واقعا آن فرد مدیر هتل نبوده باشد!
به دفتر آمدم و شمارهی داخلی اسدی، خواهرزادهی محمد علی نجفی شهردار پیشین تهران را گرفتم! تلفن را برنداشت، یکی از همکارانش گفت فعلا امکان پاسخگویی ندارد! ساعتی بعد دوباره با همان شماره تماس گرفتم گفتند «اسدی مرخصی است و تا مدتی به هتل نمیآید».