نام حسن فتحي هم در مقام كارگردان موجب توجه بيشتر به اين پروژه ميشود. كسي كه فارغ از بحثهاي نظري در عرصه فيلم و سريالسازي، شناختش از ذائقه مخاطبان ايراني معروف است و تاكنون تقريبا هر چه ساخته به ويژه مجموعههاي تلويزيونياش با استقبال قابلملاحظهاي از سوي بينندگان همراه بوده است. نگاهي به كارنامه او به خوبي اين مدعا را اثبات ميكند. مجموعههايي «چون پهلوانان نميميرند، شب دهم، مدار صفردرجه، ميوه ممنوعه و... براي تلويزيون و شهرزاد براي شبكه خانگي گواه موفقيت فتحي در جذب مخاطب عام است.
او اينبار به صرافت كار روي زندگي شمس و مولانا افتاده است؛ موضوعي كه تلويزيون چند سال پيش سراغش رفته بود اما به دليل ضعفهاي فني در فيلمنامه و اجرا كار قابلاعتنايي از آب درنيامد و به نوعي فرصت به وجود آمده براي آشنا كردن بيننده تلويزيون با زندگي اين نام بلند ادب فارسي در قالب يك مجموعه تلويزيوني از بين رفت. از ديگر تجربههاي نمايشي صورت گرفته در ارتباط با مولوي، اپراي عروسكي بهروز غريبپور را هم ميتوان نام برد.
جايگاه مولوي و شمس تبريزي در تاريخ فرهنگ و ادبيات ايران آنچنان رفيع است كه هرگونه توضيحي در باب آن در قالب نوشتاري كوتاه از اين دست، جز تحريف اصل مطلب نخواهد بود. آثار مولانا و نيز مقالات شمس تبريزي قرنهاست بر تارك فرهنگ و ادبيات اين سرزمين ميدرخشد و در دانشگاهها و مدارس تدريس ميشود، همين كافي است براي اينكه بدانيم چرا فيلمسازي چون حسن فتحي سراغ چنين موضوعي رفته است.
ديروز خبرهايي منتشر شد مبني بر مخالفت دو تن از مراجع با ساخت پروژه «مست عشق.» براساس آنچه در رسانهها آمده اين مخالفتها
در پي استفتائاتي صورت گرفته است كه گروهي از طلاب حوزه علميه قم از دو تن از مراجع كردند. آنها در نامه خود كه تصوير آن در خبرگزاريها منتشر شد، در حالي «مست عشق» را سريال خواندند كه اين پروژه اصلا تلويزيوني نيست و قرار است يك فيلم سينمايي باشد. آنها در نامه خود نوشتند اين پروژه كه «با بودجه دولتي، تيم هنري پيشرفته و كارگردان مطرح و بازيگران شاخص براي نمايش و بزرگداشت شخصيت شمس تبريزي» ساخته ميشود، قرار است به زندگي شمس به عنوان فردي كه «فساد عقيده» و «عقايد پليد» داشته و از «اقطاب و اعلام صوفيه خبيث» بوده، بپردازد و ابراز نگراني كردند كه ساخته شدن چنين پروژهاي «عواقب خطرناك» را در پي خواهد داشت.
هر دو نفر از آياتي كه اين استفتاء را دريافت كردند، پاسخشان يك چيز بود؛ اين كار يعني ساخت اثري درباره شمس و مولانا سبب ترويج فرقه ضالّه صوفيه ميشود و شرعا جايز نيست و بايد از آن خودداري كرد. اگرچه حواشي به وجود آمده براي فيلم «مست عشق» كه موضوع صوفيگري مولانا و شمس را به عنوان محور استدلال خود دارد، امر بيسابقهاي نيست قبلا هم با برگزاري كنگره مولوي مخالفت شده، اما باتوجه به جايگاه مولوي در فرهنگ ما و نيز نظر مقام معظم رهبري درباره اين شاعر و عارف سده هفتم هجري، چنين پروژهاي تا اين اندازه به دستانداز بيفتد.
رهبر انقلاب نهتنها به تقابل شخصيت و ديدگاههاي مولوي با اسلام و موازين ديني قائل نيستند بلكه بالصراحه بر همپوشاني و انطباق اين شاعر و عارف سده هفتم هجري با دين اسلام تاكيد دارند. ايشان مسائل عرفاني را «دريايي عظيم» توصيف كردهاند و يادآور شدهاند كه بخشي از شعر آييني ما با عرفان پيوند خورده است: «يك بخش مهمي از شعر آييني ما متوجه مسائل عرفاني و معنوي ميتواند بشود و اين درياي عظيمي است. شعر مولوي را ببينيد. فرض كنيد كسي ديوان شمس را به خاطر زبان مخصوصش و حالت مخصوصش كه خيلي ماها دسترسي نداريم به آن، يك قدري دوردست بداند، مثنوي كه خودش ميگويد «و هو اصول اصول اصول دين» و واقعا اعتقاد من هم همين است. يك وقتي مرحوم آقاي مطهري از من پرسيدند نظر شما راجع به مثنوي چيست. همين را گفتم. گفتم به نظر من همين كه خودش گفته: «و هو اصول...» و ايشان گفتند كاملا درست است و من هم عقيدهام همين است.»
حال پرسش اين است كه براي برونرفت قانوني از چنين اختلافنظري چه بايد كرد و تكليف پروژههايي مانند «مست عشق» چه خواهد شد؟ آيا حسن فتحي خواهد توانست پروژه «مست عشق» را بسازد و اكران كند يا براي هميشه بايد آن را فراموش كند و از سرنوشت فيلم رستاخيز عبرت بگيرد؟