گروه جامعه: سیداکبر میرجعفری با انتقاد از منتقدان کتابهای درسی، میگوید: نظام آموزشی ما هر ایرادی که داشته و دارد، در استفاده از آثار بزرگان ادبیات فارسی چندان هم تنگنظر نبوده است.
این شاعر و کارشناس دفتر تألیف و برنامهریزی کتابهای درسی در پی انتشار فهرستی که با عنوان «حذفیات کتابهای درسی ادبیات فارسی» در فضای مجازی دست به دست میشود و از حذف شعر و داستانهایی از ادبیات معاصر و کلاسیک و جایگزینی متونی دیگر حکایت دارد در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: «درباره کتاب درسی و حذف و اضافههای ادبی
یک:
کتاب درسی در میان تمام اقشار جامعه منتقدان سرسختی دارد؛ به راستی چرا؟ حتی گمان میکنم مخالفت با کتاب درسی نوعی ادای فاضل بودن است! با این حساب حتی بنده نیز اهل فضلم! اما به نظرم به دو دلیل کتاب درسی منتقدان زیادی دارد؛ الف) بعضی از کتابهای درسی مناسب نیستند؛ پس منتقدانی دارد و حق با آنهاست. کتاب درسی باید بهترین متن آموزشی ممکن باشد. خیلی از کتابهای درسی اینگونه نیستند. هر روز شیوههای نوینی در علم آموزش رونمایی میشود.
ب) کتاب درسی منتقد دارد، چون از آن توقع بیجا داریم. اغلب ما وقتی وضعیت نابهنجار آموزشی و تربیتی را در سطح جامعه میبینیم، بلافاصله یاد مدرسه و آموزش و کتاب درسی میافتیم؛ اما به راستی در روزگار ما که کودکانمان با انواع و اقسام رسانهها در ارتباطاند و بسیاری از دانستههای خود را از آن رسانهها اخذ میکنند، کتاب درسی چه سهمی از آموزش و پرورش را میتواند عهدهدار شود؟ بسیاری از بزرگان گمان میکنند همانقدر که کتاب درسی در آموختههای خودشان نقش داشته، همانقدر هم در دانش نسل فعلی نقش دارد. آری! روزگاری کتاب درسی شاید تنها رسانه مکتوب برای بسیاری بود.
دو:
نظام آموزشی ما و به تبع آن کتابهای درسی نقصهای فراوانی دارد؛ اما تا «آموزش و پرورش» به معنای واقعی مسئله و دغدغه فرهیختگان، صاحبنظران و سیاستمداران ما نشود، این مشکلات حل نخواهد شد. در کشوری که دغدغه توسعه و پیشرفت دارد، مگر سالانه چند کتاب و مقاله مفید درباره آموزش و پرورش نوشته میشود؟!برای بهتر شدن نظام آموزشی ما چه تحقیقاتی - دولتی یا غیردولتی - انجام شده است؟بسیاری از اهل فضل از کتاب درسی انتقاد دارند؛ اما یادشان نیست کی و کجا کتاب درسی فرزند یا نوه خود را ورق زدهاند و خبر ندارند که سالهاست بسیاری از کتابهای درسی از بیخ و بن تغییر کردهاند. از سوی دیگر آموزش و پرورش مسئله دست چندم سیاستمداران ماست؟ چند درصد از مباحث مجلس و دولت به آموزش و پرورش اختصاص دارد؟ سهم بودجه سالانه آموزش و پرورش از کل بودجه کشور چقدر است؟ چند درصد از تولید ناخالص ملی به آموزش و پرورش اختصاص یافته است؟ این مقدار چقدر کمتر از میانگین جهانی آن است؟
سه:
تغییرات کتابهای درسی (بخوانید: حذف نامهای بزرگان از این کتابها) از چندین سال پیش آغاز شده است؛ اما چرا امسال، آنهم به واسطه یک خبر نه چندان دقیق در فضای مجازی، توجهها به این موضوع جلب شد؟ به راستی چند درصد منتقدان، کتابهای درسی را ورق زدند تا به صحت و سقم این موضوع پی ببرند؟ چند نفر از دلسوختگان این موضوع را
تا حصول نتیجه پیگیری خواهند کرد؟ خب عدهای هم که همیشه در صحنهاند تا از هر موضوعی برای بالابردن تعداد لایکهایشان استفاده کنند.همین روزها موضوع جدیدی پیدا میشود که لایکگیریاش بیشتر از حذفیات کتابهای درسی است.
چهار:
از منتقدان کتابهای درسی خواهش میکنم تاریخچه ورود نام بزرگان معاصر را به کتابهای درسی (و همچنین خروج آنها را) بررسی کنند. اگر حوصله چنین کاری را ندارند، عجالتا این چند سطر را که از حافظه مینویسم، بخوانند.تا پیش از سال تحصیلی ۷۵-۷۴، در کتابهای درسی نه نامی از غلامحسین ساعدی بود نه هوشنگ ابتهاج و بهرام بیضایی . در این سال به بهانه تألیف کتابهای ادبیات فارسی پیشدانشگاهی آثار تعدادی از بزرگان ادبیات معاصر به کتاب درسی راه پیدا کردند. بعد از آن با تالیف کتابهای ادبیات فارسی و زبان فارسی تعداد این نامها بیشتر شد. تالیفهای جدید از سال ۷۵ شروع شد و سال ۷۷ آخرین کتابهای فارسی جدید وارد چرخه آموزشی شد.
ملاحظه فرمودید که: ورود این سامی به کتابهای درسی حتی ربطی به فضاب سیاسی سال ۷۶ به بعد نیز ندارد. به این اضافه کنید که برنامهریزی برای چنین تغییراتی چندین سال زمان نیاز دارد. خوانندگان این نوشته توقع ندارند که مؤلفان این کتابها علاوه بر این نامها، آثار کسان دیگری را هم به نظام آموزشی راه میدادند که عملا یا همساز مخالفان نظام بودند یا دمخور دولتهای متخاصم! چنین انتظاری از رژیم سوئیس هم بعید است، چه رسد به دولت انقلابی اسلامی ایران! حتما ماجرای نوبل ادبی امسال را از خاطر نبردهاید.بسیاری اعتراض کردند که چرا این جایزه به کسی تعلق گرفته است که مدافع قصاب بوسنی است!اینها را نوشتم که بگویم: نظام آموزشی ما هر ایرادی که داشته و دارد، در استفاده از آثار بزرگان ادبیات فارسی چندان هم تنگنظر نبوده است. حتما میپرسید: پس آن متون حذفشده چه میشوند؟ عرض میکنم: باید برای برنامه درسی فعلی فکری کرد تا آثار درخشانتر از چرخه آموزشی ما بیرون نیفتند.»