گروه سیاسی: دكتر یدالله اسلامی؛ نماینده ادوار مجلس در روزنامه مستقل نوشت: روشن است که قدرت گزینش از میان گزینهها انتخاب نام میگیرد. جامعه ترکیبی از نگرشها و گرایشهای سیاسی است. همه ایرانیان صرفنظر از باورها و نگرشها صاحب سرزمینی به نام ایران هستند و بایستی بتوانند در تعیین سرنوشت کشور مشارکت داشته و در گزینش حاکمان مطابق میل خود ایفای نقش کنند.
ایران ملک شخصی این گروه و آن گروه و این دسته و آن باند نیست. ملک مشاع همه ایرانیان است. خود مردم بهتر از هر کس دیگر حق دارند که سرنوشت خود را تعیین کنند و کس و کسان دیگری زیر عنوان و یا عناوین گوناگون حق ندارند خود را برتر از مردم پنداشته و حق تصمیمگیری را از مردم سلب کرده یا خود را آگاهتر از مردم نسبت به حق تعیین سرنوشت به حساب آورند. گردش نخبگان مسالمتآمیزترین روش برای اصلاح مسیر است.
امری که سالهاست از مردم ایران دریغ میشود. نظارت استصوابی مانع حق تعیین سرنوشت ملت میشود، حقی که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده و بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز بارها بر آن تاکید کرده است. بایستی شرایط به گونهای رقم میخورد که همه نمایندگان فکری و گرایشهای سیاسی توانمندترین نیروهای خود را به میدان رقابت بفرستند تا در یک کارزار واقعی مردم دست به گزینش زده و این نیروها در شکلدهی خط مشی سیاسی و اداره کشور نقش اصلی را بر عهده بگیرند و تصمیمات کلان کشوری حاصل خرد جمعی گرایشهای مختلف سیاسی باشد، امری که به آرزویی دست نیافتنی بدل شده است.
در چنین شرایطی چه باید کرد؟
برخی میگویند از حداقل روزنهها باید بهره جست و شرکت در انتخابات را به هر دلیل مهمترین رسالت خویش میپندارند. پرسش این است اگر مجلس نمیتواند در تدوین بودجه آن چنان که باید نقشی اساسی داشته باشد، در برنامهریزی روابط خارجی نقش و سهمی ندارد، در رابطه با سهمیهبندیهای گوناگون جایگاهی ندارد، در گزینش وزیران نقش خود را به توصیهها و سفارشها وانهاده است، در قیمتگذاری بنزین به هیچ گرفته میشود، هر برنامهای و دستور کاری را با توصیهای از دستور خارج میکند، از آنچه در منطقه میگذرد بیخبر است، نقش نمایندگان آن چنان فرو کاسته شده که گفتن ندارد، و مردم هم نمیتوانند قدرت انتخاب اصلح داشته باشند، اصرار بر دیدگاه شرکت به هر قیمتی درست است یا نه؟
در انتخابات گذشته مجلس؛ اصلاحطلبان در میان تاییدشدگان؛ در پی نامهایی بودند که بتوانند لیست خود را کامل کنند و مردم هم به آنها اقبال نشان دادند. برخی از نمایندگان لیست امید از همان آغاز و گروهی بیشتر در میانه راه مسیر خود را جدا کرده و به امید آیندهای که بتوانند صلاحیت ورود دوباره به مجلس کسب کنند همه وعدهها و میثاقها را زیر پا گذاشتند. در فراکسیون امید تنها چند چهره شاخص به نمایندگی از مردم سخن گفتند و بیشتر آنها سعی کردند به گونهای گام بردارند که کسی آزرده خاطر نشود!
برخی چهرههایی که در لیست امید جای داشتند از همان آغاز، مسیری برخلاف جریان اصلاحی را در پیش گرفتند که این گروه بیشتر سهم حزب اعتدال و توسعه بودند که با پادرمیانی برخی دوستان اصلاحطلب و برخلاف نظر بسیاری از اعضای شورای اصلاحطلبان در لیست جای داده شدند. اینک در آستانه برگزاری انتخاباتی دیگر هستیم. آیا باید باز هم دلخوش به داشتن یکی دو نماینده شجاعتر و گروهی به عنوان اصلاحطلب بدون آیندهنگری جدی بود؟ آیا دوستان اصلاحطلب نباید درخواست سادهای چون لغو نظارت استصوابی را مبنای مشارکت خویش میساختند و یا بسازند؟ میگویند شورای نگهبان این را نمیپذیرد. پس چرا ما باید همه آنچه را آنها میخواهند بپذیریم و از درخواست اصلاح روش انتخابات هم پرهیز میکنیم؟