به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ - ۲۳:۵۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۱ ساعت ۱۰:۵۹
کد مطلب : ۱۹۵۰۱۹

پرونده قتل مرد طلبکار به دست نیکوکار قلابی!

گروه جامعه: مردی که متهم است به دلیل بدهی مردی را کشته و قصد داشته مادر و پسری را نیز به قتل برساند، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
پرونده قتل مرد طلبکار به دست نیکوکار قلابی!
این قتل یک سال و نیم قبل در تهران اتفاق افتاد. چند شهروند به مأموران گزارش دادند مادر و پسری به وسیله یک مرد مورد ضرب و جرح قرار گرفته‌اند و در وضعیت بدی به سر می‌برند.متهم با حضور مأموران بازداشت شد و مادر و پسر به بیمارستان منتقل شدند. زمانی‌که آن‌ها توانستند صحبت کنند، گفتند مرد جوان به نام فرشاد آن‌ها را مورد ضرب و جرح قرار داده است.وقتی از متهم بازجویی شد، اعتراف کرد علاوه بر مادر و پسر، شخصی به نام امیر را نیز به قتل رسانده است.امیر برادر زنی بود که از سوی متهم مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود.فرشاد به مأموران گفت: امیر نسبت به من شک داشت و فحاشی می‌کرد. روز حادثه می‌خواستم با او درباره مبلغ پولی که اختلاف حساب داشتیم صحبت کنم که امیر به سمت من حمله و فحاشی کرد و من هم خیلی عصبانی شدم و او را زدم و به قتل رساندم. بعد جسدش را در چاه انداختم. چون مینا و فرید خواهر و خواهرزاده امیر از موضوع درگیری ما خبر داشتند، تصمیم گرفتم آن‌ها را هم بکشم.

بررسی‌های مأموران نشان داد فرشاد ۹ سال قبل با خانواده امیر ارتباط برقرار و خود را فردی نیکوکار معرفی کرده بود و در این سال‌ها ۵۰۰ میلیون تومان از امیر و خانواده‌اش پول گرفته و مدعی شده بود صرف امور خیریه کرده است. زمانی که امیر متوجه شد او به‌دروغ چنین ادعایی کرده است، از فرشاد خواست پول را برگرداند، اما این بار فرشاد با این ادعا که شرکتی در یک کشور اروپایی به راه انداخته است، امیر و خانواده‌اش را راضی کرد تا سکوت کنند. به این ترتیب، او در اولین اقدام تصمیم گرفت امیر را از سر راه بردارد و او را به قتل برساند و سپس مینا و پسرش که در جریان بودند را بکشد.با توجه به مدارک موجود در پرونده و اعتراف صریح متهم و سایر شواهد، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.

در ابتدای جلسه رسیدگی که روز گذشته در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس اولیای‌دم درخواست قصاص کردند. در ادامه مینا و پسرش در جایگاه قرار گرفتند و به خاطر ضرب و جرح و اقدام به قتل از فرشاد شکایت کردند.مینا گفت: ما ۹ سال قبل با این مرد آشنا شدیم. او خودش را فردی سالم و خیر معرفی کرده بود و در خانواده ما نفوذ داشت. او بسیار از خانواده‌ام پول گرفت و مدعی شد صرف امور خیریه می‌کند. امیر متوجه این ماجرا شد و به ما گفت: او دروغ می‌گوید.تا اینکه فرشاد ادعا کرد شرکتی در خارج از کشور دارد و می‌تواند همه اعضای خانواده را برای کار به آن شرکت بفرستد و این بار هم با این روش سعی کرد امیر را فریب دهد. او به امیر گفت: برایش بلیت تهیه کرده، اما برای اینکه مشکلی پیش نیاید، اجازه نداد هیچ‌کدام از اعضای خانواده به فرودگاه برویم و هیچ تماسی هم با برادرم نداشتیم.

فرشاد به ما گفت: به‌محض اینکه امیر به دفتر شرکت برسد، شماره تلفن را می‌دهد تا ما بتوانیم با او در تماس باشیم. روز حادثه به من و پسرم گفت که برایمان سورپرایز دارد و گفت: مدارک ما هم برای رفتن به اروپا آماده شده است. مقابل یک ساختمان توقف کرد و با پسرم داخل ساختمان رفت. بعد به من گفت: فرید حالش بد شده و به داخل چاه افتاده است. من فریاد زدم و به داخل رفتم تا به پسرم کمک کنم که من را مورد ضرب و جرح قرار داد و من جیغ کشیدم. گویا با صدای جیغ من مردم جمع شدند، اما من خودم بیهوش شده بودم.فرید هم گفت: وقتی وارد خانه شدیم، فرشاد به من گفت: مدارک ترانزیت به اروپا در چاه است. من پاهایت را می‌گیرم تو خم شو و مدارک را بردار و من هم قبول کردم، اما من را رها کرد و من در چاه گیر کردم، چون چاه تنگ بود، به داخل سقوط نکردم. او روی من سنگ و چوب انداخت تا بمیرم، اما وقتی مردم برای نجات مادرم آمدند، من هم فریاد زدم و صدایم را شنیدند و نجاتم دادند.

وقتی نوبت به متهم رسید، اتهام قتل امیر را قبول نکرد، اما اقدام به قتل مینا و فرید را پذیرفت. متهم ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: یکی از اقوام امیر به نام زیبا از من فیلمی تهیه کرده و گفته بود اگر به خواسته‌هایش عمل نکنم، آبرویم را می‌برد. او با امیر رابطه خوبی نداشت.به من گفت: به او الهام شده که امیر، مینا و فرید باید بمیرند. من گفتم نمی‌توانم این کار را بکنم. گفت: دو برادر دیگرم به تو کمک می‌کنند. من برای اینکه بتوانم فیلم را از زیبا بگیرم، بین خانواده آن‌ها اختلاف انداختم.موضوع دروغین شرکت خارجی را مطرح کردم، اما آن‌ها باور کردند و نقشه‌ام گرفت. زیبا به من گفت: به اسم ترانزیت امیر او را بکش. من جواب دادم نمی‌توانم این کار را بکنم. او گفت: برادر‌های دیگرم این کار را می‌کنند، اما تو قتل را گردن بگیر و من هم قبول کردم. در نهایت آن دو مرد امیر را کشتند، اما من گردن گرفتم. قرار بود آن‌ها رضایت بدهند، اما زیر حرف‌شان زدند.

در این هنگام قاضی به متهم گفت: پس چرا این ادعا را قبلا مطرح نکردی؟ ضمن اینکه تو طبق گفته خودت، ۵۰۰ میلیون تومان به مقتول بدهکار بودی.متهم گفت: قرار بود به من رضایت دهند، اما این کار را نکردند و من هم تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم.بعد از گفته‌های متهم و وکیل‌مدافع او ادعای مطرح‌شده از سوی متهم مورد قبول دادگاه قرار نگرفت و قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
مرجع : شرق
برچسب ها: قتل