روزنامه شهروند نوشت: «یکی از تخریبچیهایی که هنوز در زمینهای آلوده ایلام مین جمع میکند یکی، دو سال پیش آمده بود تهران. تعریف میکرد در رفت و آمدش در پایتخت یک راننده تاکسی از شغلش پرسیده. راننده پس از شنیدن پاسخ حیرت کرده بود که «جنگ که خیلی وقت است تمام شده»؛ پس از آن ماشین را کنار زده و یک ساعتی گپ زده بودند. تخریبچی مو به مو داستان مینها را برایش گفته بود که هنوز در پنج استان غرب و جنوب غرب قربانی میگیرد. هر برف و بارانی زیر زمین میخزند و در بهارها و پاییزهایی که انتظارش را نداریم ناگهان با انفجاری دوباره جنگیدن از سر میگیرند. اما «جنگ خیلی وقت است تمام شده». درست سی و یکسال پیش. اما دو روز پیش عمویی بر اثر انفجار مین در غرب کرخه جان داد و سه برادرزاده کوچکش مجروح شدند. دو هفته پیش هم گلوله توپ جان کسی را در ازگله کرمانشاه گرفت و یک نفر را معلول کرد. بیشتر قربانیان غیر نظامی کارگر، کشاورز یا عشایر دامدار هستند یا کولبران یا کودکان. مینها هیچ توجهی به سن و سال و حال و روز قربانیانشان ندارند. رَغَد در راه مدرسه روبهروی خانهشان کشته شد. گشین و ٦ همبازیاش زیر درخت روستا، نزدیک پایگاه نظامی متروکه. دانا یوسفی، محمدهادی، بهزاد، ابراهیم و فرشاد یعقوبی، سعید نیازی، محمدامین قالبی حاجیوند، شایان فرجی. برای مینها هیچ فرقی نمیکند که این بچهها چه آرزوهایی داشتند؛ یا بعد از مرگ پدران و مادران، خرج خانواده چگونه تأمین میشود.
مین میتواند فامیلی را عزادار کند، خانوادهای را بیسرپرست. میتواند معلولانی بر جا بگذارد که تا سالها روند درمانشان به طول بینجامد. بیشتر خانوادههایی که در مناطق مرزی آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام و خوزستان دچار حادثه میشوند هزینه رفتوآمد و بیمارستان و پروتز را ندارند.
خانواده فرد معلول درگیر پرونده و کمیسیون فرمانداری و درمان میشوند، درست در زمانی که به حمایت نیاز دارند. چه بسیار پروندههایی که پس از گذشت سالها هنوز به نتیجه نرسیدهاند؛ از هفت کودک نشکاش دو نفر جانباز شناخته شدند که مقرریشان را تا زمان ۱۸ سالگی به آنان نمیپردازند. هشت عضو کمیسیون فرمانداری باید بدون حضور نماینده قربانی برای او تصمیم بگیرند. در حالی که هیچ مهلت قانونی برای این بررسی و تصمیمگیری تعیین نشده است.
معدود سازمانهای مردمنهادی که در این حوزه فعال هستند همتشان را بر آموزش خطرات ناشی از انفجار مین و مواد منفجره باقیمانده از جنگ گذاشتهاند و کاهش آسیبهای روانی و اقتصادی خانوادههای قربانیان در اولویت هیچ نهاد و سازمانی نیست. در سه دههای که از پایان جنگ گذشته صدها نفر جان داده و هزاران نفر معلول شدهاند. کسانی که اخبار مرگ و معلولیتشان در انبوه خبرهای این روزگار گم میشود و کمتر کسی میپرسد مگر جنگ تمام نشده است؟»