رونمایی از آلبوم موسیقی «ویر» زندهیاد استاد بهمن علاءالدین
سالگرد استاد بزرگ موسيقي بختياري
14 آبان 1392 ساعت 8:37
گروه فرهنگ و هنر: همزمان با هفتمين سالگرد درگذشت خواننده و استاد بزرگ موسيقي بختياري، مراسم رونمایی از آلبوم موسیقی «ویر» و گرامیداشت زندهیاد استاد مسعود بختیاری (بهمن علاءالدین) در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری طی سخنانی در این مراسم با بیان اینکه در بدو ورود خود به حوزه در سال گذشته آلبوم ویر توسط اردشیر صالحپور و ارژنگ سیفیزاده تنظیم کننده آلبوم به وی معرفی شده بود، گفت: سالها قبل برای کسب راهنمایی در مورد اثر موسیقی به منزل استادبختیاری مراجعه کردم و از راهنمایی او بهرهمند شدم. وی با اشاره به اینکه اهل کرمان است، افزود: مردم کرمان با توجه به اینکه با فرهنگ لر و بختیاری آشنایی چندانی ندارند اما هربار که آلبوم جدیدی از مسعود بختیاری به بازار میآمد با استقبال موسیقیدانان کرمانی مواجه میشد و با صدای علاءالدین با فرهنگبختیاری آشنا شدیم و آثار او را زمزمه میکردیم.
پيروز ارجمند خاطر نشان کرد: وقتی برای تحقیق رساله دانشگاهی خود به عشایر کرمان ميرفتم کسی را نمی دیدم که علاء الدین را نشناسد. رمز ماندگاری وی علاوه بر صدا و تخصص، اخلاق نیک او بود. این آهنگساز با اعلام اینکه در انتشار آلبوم موسیقی "ویر" همکاری داشته است، گفت: این آلبوم توسط مرکز موسیقی حوزه هنری و حوزه هنری استان چهارمحال و بختیاری تولید شده است و تلاشمان این بود که همزمان با رونمایی این اثر، عرضه آن نیز صورت گیرد اما به دلیل برگزاری رونمایی این آلبوم همزمان با ایام فوت مرحوم علاء الدین، پخش آن را به بعد از محرم و صفر و نزدیک به ایام نوروز در ایران و جهان موکول کردیم.
جمشید احمدی فر نیز که سالها به عنوان تهیه کننده در رادیو اهواز فعالیت کرده و سابقه آشنایی با مسعود بختیاری را داشته است در این مراسم گفت: علاءالدین جواهری در دستگاه هنر بود. وی با اشاره به اینکه منطقه بختیاری دشت بزرگی است که هر گوشه آن نوایی دارد، گفت: علاء الدین جواهری در دستگاه هنری بود زیرا هر زمان که صدای او را ضبط ميکردم علاوه بر استودیو بدنم هم از قدرت صدای او ميلرزید. وی درخصوص بزرگداشت هنرمندان نیز گفت: امیدوارم تا زمانی که هنرمندان در قید حیات هستند از آنها تقدیر به عمل بیاید به خصوص در مورد علاء الدین که متاسفانه تا زمانی که زنده بود چنین قدرشناسی از او صورت نگرفت. عبدالعلی خسروی دیگر سخنران این مراسم که پیروز ارجمند مدیر مرکز موسیقی نیز حضور داشت، گفت: زمانه ثابت کرد که صدا جاودانه ميماند. این ترانه سرا با بیان این که باید درباره بهمن علائ الدین کتاب ها نوشت، عنوان کرد: اولین بار در ایزه با بهمن آشنا شدم و با شنیدن صدایش به او گفتم که باید بختیاری بخواند و در موسیقی محلی فعالیت کند.
وی افزود: بهمن علاء الدین تحت تاثیر فروغ فرخزاد ميگفت که تنها صدا ست که ميماند و من به او ميگفتم که صدا هم از یادها ميرود. اما زمانه به من ثابت کرد که صدا ميماند و جاودانه ميشود. محمدحسین سیفی زاده از دوستان مرحوم علاء الدین و اساتید موسیقی کشور نیز طی سخنانی گفت: از حوزه هنری تشکر ميکنم که پس از ۴ سال سینه سپر کرد و هزینه چاپ و توزیع این اثر را قبول کرد. ارژنگ امیرسیفی آهنگساز نیز با بیان این که نوشتن موسیقی زیرصدایی که از قبل آماده است کار دشواری است، عنوان کرد: سعی ميکردم در ویرایش صدای بهمن علاء الدین کلمه ای از بین نرود. اسفندیار علاء الدین برادر زنده یاد بهمن علاء الدین نیز با بیان این که سال ها ست که آخرین یادگار برادرم برای چاپ و توزیع معطل مانده بود، اظهار کرد: با همت دکتر اردشیر صالح پور و همکاری مسوولان حوزه هنری ، دکتر پیروز ارجمند و آقای حیاتی سرانجام پس از چهار سال این مجموعه به چاپ ميرسد.
بازخوانی نوار«بهیگ» زنده یاد بهمن علاءالدین
نوشته: سریا داودی حموله
مسعود بختیاری با گذشت زمان کیفیت کارش را چنان حفظ کرد و شعر و موسیقی قومی را اعم از تک خوانی، مرکب خوانی، ریتمهای پر تحرک، ریتم غریب و سنتی و تلفیق نی و کرنا و دهل و سازهای ایرانی آن چنان افقی آفرید که استاد بلامنازع موسیقی نام گرفت، منتقدانه موسیقی، فرهنگ، آیین سنت را همراهی کرد و تاثیر بسزایی در ارتقاء این مقامها داشت. و در گروههای آیینی و نمایش آیینی اقوام حس شیدایی را برانگیخت.
وُرِیستِین وُِریِستِین اَوُردِن بَهیگِ -به سر چادُر اِسبید و اَفتَوِ به تیِگِ
دَدُم دُرگَلِ جَم بِکُن دَورِ چاله - بِکُش پیش پاس گئو تو نرمیش کالِه
زِآستاره ها گل بریزِن به شونس – بدین مَه و اُفتونِِ سِیِ رِی گُشونِس
دَدُم رَو بکن چالِن پر زِ اَنگِشت -بریزین به چالهَ ملِه گرگ و دِینِشت
بِگوین میِشکالِ بِکش ساز و کُرنا-جِغلیَل سِی بازی وُریستانِ وا پا
بزن ترکه بازی و چوبی و سرناز- وریِ میشکال دی بکن هُوف مِن ساز
بِوازِن و توشمال برین وانیاسُون- برِین خرسَکانِ وَنین زیر پاسُون
بَهیگ برین دِِر بِدین دور تش تُور-بریزن به تش جاز اِسبید و کندر
وُِریِستین اَوردِن بهیگ سُوارِه- زِ آستاره میل پا و دستینه دارِه
سی نُفتس یَه خالک زِ اَفتو بیارین- سیِ گوشوارِ هاس مه ن اِز نُو درارین
به آتش به پا برچ برچِ جَهازس -بدین هرچه خواستِه وُلا اِبرازنِس
جهاز برین و بچینین سرِ چُل- بخُونین دوُالالِی و هَی گُل اِی گُل
دوانِ بگُون رَخت نونن بِوَر کُن- وُریِ زی تَری گَئُو دِی مال حَوَر کُن
بزن میشکال تا که مردم جَم آبون- دُهل کُو بِه کُو گوش شیطون کَر کُن
بُِوازِین سه پا و بِگردِین به چُوپِی- دهل کُو بِه کُو چوب و سَرناز تُرکی
بگوین ای گل ای گل سِی بَخت سَفیدِس-بِریزین نِمک پر چَشمِ حَسِیدِس
بهمن علاءالدین (متخلص به مسعود بختیاری(۱۳۸۵ -۱۳۱۹ مسجدسلیمان) آهنگ ساز، خواننده، ترانه سرا، مدفن امامزاده طاهر کرج) اسطوره آواز و حافظهی تاریخ ِفرهنگی قوم بختیاری(۱)، قلب تپندهی موسیقی و شعر که با کاستهای ماندگار و آیینی «مال کنون»، «هیجار»، «تاراز»، «برافتو»، «آستاره» و «بهیگ» زنده کننده فرهنگ و آیین و سنتهای فراموش شدهی بختیاری است، او هنرمندی چند وجهی بود، توانمند در به کار گیری تکنیکهای زبان بختیاری، هوشیار در آهنگ نوازی، تصویرگر فرهنگ آیین، باور، سنت و حماسهها؛ به این یقین رسیده بود که ریشهی فرهنگ بختیاری را باید در تاریخ فرهنگی و فرهنگ شفاهی(۲) آن جستجو کرد. گرچه کمتر به حرکت سنت شفاهی پرداخت شده؛ ولی او آیین، باور و سنتهای پنهان مانده از چشمهاي ناباور را دوباره زنده کرد و باعث انگیزه در شعر و موسیقی آیینی شد. هم دستگاه موسیقی را میشناخت و هم با فرهنگ قومی آشنا بود. موشکافانه و با درایت ابیات و موسیقی را انتخاب و با تلفیق شعر و موسیقی باعث جذابیت فرهنگی قومی شد و حماسههای تاریخ بختیاری را دوباره تکرار کرد.
مسعود بختیاری با گذشت زمان کیفیت کارش را چنان حفظ کرد و شعر و موسیقی قومی را اعم از تک خوانی، مرکب خوانی، ریتمهای پر تحرک، ریتم غریب و سنتی و تلفیق نی و کرنا و دهل و سازهای ایرانی آن چنان افقی آفریدکه استاد بلامنازع موسیقی نام گرفت، منتقدانه موسیقی، فرهنگ، آیین سنت را همراهی کرد و تاثیر بسزایی در ارتقاء این مقامها داشت. و در گروههای آیینی و نمایش آیینی اقوام حس شیدایی را برانگیخت. موزیسینی که به میراث گذشته عنایت خاصی داشت و با حفظ صیانت فرهنگ و شناخت هستهی سنت اقوام دیگر را هم با سابقهی تاریخی موسیقی آشنا کرد؛ آن چنان که با شنیدن صدایش هر تار و پودی کوک میشود و حس پایکوبی رقص یا کل و گاله و حتی خواندن سوگسرود به آنها دست میدهد. بهمن علاءالدین موسیقی و شعر زبان بختیاری را از ابتذال رهاند، به یقین اگر او نبود شعر و موسیقی قومی فراتر از گالروخوانی نمیرفت، و از آواز بختیاری هم جز چند گالرو خوان چیزی باقی نمیماند.
علاء الدین قوم بختیاری را متوجه هویت خویش گرداند و آنها را با روحیه سلحشوری و جنگ آوری و آرمان خواهی و حماسه خوانی شیر علیمردان و جنگ سفید دشت، محمدتقی خان چارلنگ و قلعه تُل، ابوالقاسم خان و سنگرهای اندیکا، نادر و فتح قندهار، دوران پر غرور سردار اسعد و مشروطه … و همهی کسانی که برای احقاق حقوق بختیاری جانفشانی کردند. بختیاری با موسیقی به دنیا ميآید و با موسیقی زندگی میکند و با موسیقی میمیرد.
زیبایی کار او این بود که موسیقی را با توجه به ریتم سنتی شعر ها میساخت. کوبندگی دهل، سوزناکی سُرنا، هجران خوانیهای نی… موسیقی قومی بی کلام و با کلام، شعرهای عاشقانه، قطعات، تصنیف، الحان گوناگون مقامی و فولکلور بر گرفته از آیین و سنتهای قومی است. در بختیاری اشعار گاه فرمی آزاد دارند که برگرفته بر گرفته از اوزان اوستایی و گاه آن چنان آهنگین هستند که گویی اوزان عروض را از کودکی آموختهاند… طبق نظام مردم شناسی قوم بختیاری طبق عقاید؛ باور و سنتهایش زندگی ميکند و دارای عادات مشترک قومی که با اجرای آنهابه خود معنا ميدهد.
بررسی عناصری چون باور، ارزش، هنجا، اصول اخلاقی و عرفی ،نماد، جشن و سرورها در خرده فرهنگها باعث زنده ماندن زبان اقوام میشود. بختیاری در تمام موقعیتها شعر و موسیقی دارد. در شادی و ناشادی، فصل کاشت و برداشت، درو و برزگری، صیادی، سرکوهی، کوچ و مال کنون، حنابندان قوچ گله، تولد و مرگ … مقامخوانیهای شلیل و حماسه و سوگسرود و غمنامهها و داستان شورانگیز عبده ممد للری (۳)، نغمههای شاد زردکوه، تاراز، کینو، آسماری، للر و کتک، دنا، مُنگَشت…که جان دوباره گرفتهاند. و دختران لچک ریالی و مینا بنفش، باورهای و اعتقادها و رسم و باورها همت گماشته است: «حالو زال خُو اِگوئه بِس بِگرین گوش» یا «زَمُونِه کِرده چِینُو بِی قرارم»هویت بخشی به فرهنگ و آیههای فرهنگی با الگوهای ذهنی و کلماتی که بار معنایی بالا دارند. بر کسی پوشیده نیست که موسیقی روح را تعالی میدهد.
البته اگر مانند خود بهمن علاءالدین چون آفتاب بدرخشد و مانند چشمه جوشنده باشد:«تو چی اُفتو خوت وُرِی به در اَو- چی چشمه وابوی نی چی گُور اَو» حنجره او صدای بی بدیل آواز و روح طغیان و فرهنگ گری بختیاریست. قصد دارم به عنصر شاخص شعر و زبان موسیقی و کلام و آیین و سنتها در کاست بهیگ اشاره کنم که واقعیت آیینی را زنده و کلام را از حالت شفاهی به مکتوب درآورده است و با گریزی که به موسیقی میزند هر شنوندهای را به گوش هوش وا میدارد.
شعر بهیگ(از کاست بهیگ و آخرین کار او…) تصویر کاملی از عروسی در عشایر بختیاری و اشارههاي آیینی ، سنتی آن پر از رمز و راز است:
-آیین دور اجاق گشتن که نماد برکت و رزق و روزی است.
-توصیف اشعار دوالالی و آهای گلی در مجالس شادی توسط دختران جوان اجرا میشود.
-اشاره به زمانی که ازدواجها بدون دیدار قبلی بود و داماد برای اولین بار عروس را میدید.
- تصویر و توصیف رقص (رقص دوپا،سه پا،چوب بازی) است.
-مراعات نظیری بین کلمات و ترکیبات و تصاویر زیبای قومی و آیینی است.
-چگونگی استقبال از خانوادهی عروس را تصویر کرده است.
-ملودی آهنگین ،ایماژ، پرسنیفیکاسون …و تصاویر بی نظیر و بی بدیل است.
- ملودی این تصنیف دارای دو بند است که هرکدام از بندها دارای هشت بیت هست. بندبند این تصنیف پر از آیین و باور و سنت است که قابلیت لایههای تاویل آیینی را دارد. آنجا که زیبایی ذهن و زبان در کالبد حروف راه پیدا کرده و عشق و عاطفه و زندگی به ظهور میرسد.
بند اول بهیگ:
بند اول فراخوان به عروسی و آمادگی با توجه به ریتم و ملودی است.
این ملودی دارای دو نوع ریتم و حتی وزن شعریست. در بند اول شعر با شور و هلهله آغازمیشود و نشان از فراخوانی جشن است و این از کوبش دهل و ساز آن پیداست. در عروسی همه از هر سن، جنس و موقعیت قومی با هم میرقصند. این هنجار نشانهی تاریخی و روح قومی و بر رفته از الگوهای فرهنگی و میراث بختیاری است. مبنای وحدت و روح را تلطیف میکند و در انتقال آداب و سنتها که رقص برایشان حماسه و نمایش نیایشی است. در عروسیها همه از بزرگ و کوچک شال و کلاه کرده و تمام زیباییهای روح و جان خود را به نمایش میگذارند. صدای کل و گاله و بانگ تفنگ در کوه و کمر منعکس میکند.
ـ وُرِیستِن وُِریِستِین اَوُردِن بَهیگِ – به سر چادُر اِسبید و اَفتَوِ به تیِگِ
(به پا خیزید، به پا خیزید، عروس را آوردهاند- عروس چادر سفید از فرط زیبایی گوییا آفتاب به پیشانی دارد) بهیگ در فرهنگ هند و آریایی، بهاگِه (خدای خوشبختی در زناشویی) که باعث دوستی بین زن و شوهر میشود. بِهاکا در زبان پهلوی معنی تازه عروس را میدهد. (در ایلات کردی با تلفظ «بوک »و در کردی ایلامی با تلفظ «وی» است) با توجه به ملودی خاص و کوبش دهل نشان از خبری خاص ميدهد.
عروس را از مسافتی دور آوردهاند. رفتن به پیشواز عروس که از ریتم موسیقی و کلام این هنجار شادی آفرین پیداست، عروس را بر مادیان تلمیت بسته (کجاوه) سوار کرده و نوزاد پسری را در بغلش میگذارند تا در آینده صاحب پسری شود. زیرا در عشایر بختیاری پسرزایی باعث قدرت اجتماعی و اقتصادی است.
ـ دَدُم دُرگَلِ جم بکن دَورِ چاله- بِکُش پیش پاس گئو تو نرمیش کاله
(خواهرم دختران را دور اجاق جمع کن- و پیش پای عروس نرمیش قهوهای را بکش)
گئُو در لهجه هفت لنگی و گَگُو و گَگِه در لهجه چهارلنگ در معنی برادر با جمع گویل وبا اسم مصدر گئُوگَرِی،معمولا نرمیش را نمی کشند زیرا باعث ذات و بقای گله است. پس در اینجا خاطر این عروس و داماد خیلی عزیز است که جلو پایشان نرمیش میکشند. قربانی باعث رفع قضا و بلا میشود و معمولا نوک کفششان را در آن به نیت خیر و نیکی در آن فرو میکنند. و در اینجا عروس طبق آموختههای از پیش لحظهای مکث میکند در اصطلاح (گِر زیدن) تا هدیهای را خانواده داماد به او بدهند.
ـ زِه آستارهها گل بریزِن به شونس- بدین مه و اُفتونِِ به سی ری گُشونس
(از ستارهها به سر عروس گل بریزید-و ماه و آفتاب را برای رونما به او بدهید)
اشاره به رونمایی عروس در عشایر بختیاری دارد. در گذشته وقتی عروس برای اولین بار رو نشان میدهد با توجه به زیبایی عروس از داماد رونما میخواستند. هرچه عروس زیباتر و جوان تر، مقدار رونما هم بیشتر بود.
ـ دَدُم رَو بکن چالن پر زِ اَنگِشت- بریزین به چالهَ ملِه گرگ و دینشت
(خواهرم آتش دان را پر از زغال کن؛ و در آن موی گرگ و اسفند بریز)
موی گرگ و اسفند را برای چشم زخم به آتشدان میریزند تا عروس و داماد از هر گونه بلایی در امان باشد. در باورهای قومی گرگ دشمن موجودات ناشناخته (متافیزیک) است و موی گرگ و اسفند باعث شگون و خوش یمنی و طبق باور قومی چشم حسودان را کور میکند.
-توصیف زیباییهای وصف ناپذیر سنت و آیین عروسی«بریزین به چاله مله گرگ و دینشت»و«بریزین نمک پر چشم حسیدس» در آتشدان نمک و موی گرگ و اسفند میریزند برای رفع چشم زخم و هم اسفند خاصیت ضد عفونی دارد و موی گرگ باعث ترس و ایجاد دلهره است.
ـ بِگوین میشکال بکش ساز و کرنا- جِغلیل سی بازی وُریستانِ وا پا
(به توشمال بگویید در ساز کرنا بدمد و پسرهای جوان برای چوب بازی خود را آماده کنند)…میشکال هم در معنی نوازنده و م در معنی شکارچی است.
رقص چوب بازی در واقع نوعی حماسه و مبارزه و نبرد محسوب ميشود و باعث سنجش شجاعت جوانان است. همچنین این بازی اشاره آیینی و تاریخی به پیروزیهای بختیاری در نبردهای برون مرزی یا درون قومی بود.
ـ بزن ترکه بازی و چوبی و سرناز- وریِ میشکال دی بکن هوف من ساز
(ای نوازنده تو سازت را کوک کن و موسیقی ترکه بازی و چوپی را بنواز)
معمولا نوع موسیقی و ریتم چوب بازی از دستمال بازی جداست و تنها مردان با این نوع موسیقی میرقصند و برای رقص زنان شایسته نیست؟ و عرف قومی اجازه این نافرمانی را نمیدهد. چوب بازی دو نفری اجرا میشود. یک نفر چوبی(دِرک) را برای دفاع و دیگری ترکه یا تسمهای را دور سر میچرخاند و با ریتم موزون و هیجان انگیز نوازنده سعی میکند پای حریف را هدف بگیرد.
ـ بِوازِن و توشمال برین وانیاسون- برِین خرسکان وَنین زیر پاسون
(شما هم که منتظر آمدن عروس بودید توشمال جلو آنها ببرید و زیر پای مهمانها خرسک پهن کنید)
وقتی عروس به نزدیکی خانه داماد رسید با رقص و پای کوبی به استقبال میروند. در بختیاری رقص حرمت دارد و معمولا دایرهای و چرخشی و ماند عقربههای ساعت میچرخند و پا از دایره بیرون نمینهند. و با حرکات موزون و هماهنگ مهارت خود را نشان میدهند. در بختیاری بازندها (رقاصها) زن و مرد و مختلط میرقصند و دایره رقص حرمت دارد. ( رقص در گذشته نوعی نیایش به بارگاه خدایان محسوب میشد و رقص بختیاری هم از این تقدس دور نبود)
ـ بَهیگ برین دِِر بِدین دور تش تور- بریزن به تش جاز اِسبید و کندر
(عروس را دور اجاق خانواده بگردانید- به آتش گیاهان خوشبو و ضد چشم زخم بریزید)
اشاره به آیین گرداندن سه دور عروس به گرد اجاق و بر داشتن کمی از خاکستر آن برای خوش یمنی و نیک بختی است. اهمیت این سنت ریشه در آیین زرتشتی دارد. که آتش از وجوه قابل تقدیس بود و حتی یک از ساختار قابل شناسایی قوی ردهی تش در طوایف است. که «چه تشی چه طافه ای؟» از موارد شناسایی فرد منظور ميشود.
بند دوم بهیگ:
در بند دوم ضربات دهل کمتر و دمیدن در سرنا؛ ریتم تندتری به خود میگیرد و جمعیت راغب به رقص نشان میدهد. و از زیبایی عروس تعریف میدهد و همه را تشویق به جشن و پایکوبی میکند:
ـ وُِریِستین اَوردِن بهیگ سُوارِه- زِ آستاره میل پا و دستینه دارِه
(به پا خیزید عروس را سواره آورده اند- میل پا و النگوهای عروس از جنس ستاره اند و برق ميزنند)
تشبیه «ز آستاره میل پا و دستینه دارد» زیبایی عروس را به تصویر میکشد. در گذشته دختران خلخال به پا میکردند که هنگام راه رفتن صدا میداد و باعث حضور آنها میشد. دستینه به معنای النگو که چند تای آنها با هم صدای زیبایی تولید میکند.
ـ سی نُفتس یَه خالک زِ اَفتو بیارین- سیِ گوشوارِ هاس مه ن از نو درارین
(برای زینت دماغ عروس خالکی از آفتاب بیاورید- و برای گوشوارههایش ماه را دوباره به طلوع و درخشش وادارید)
توصیف زیبايیهای عروس با تشبیهات و ترکیبات «و«سی نفتس یه خالک ز افتو بیارین»و«سی گوشواره هاس مه نه از نو درارین»در گذشته زینت زنان ساده و زیبا و معمولا برای زیبایی بیشتر پره ی دماغ دختران را سوراخ کرده و خالکی را به آن وصل میکردند.
ـ به آتش به پا برچ برچِ جَهازس- بدین هرچه خواستن ولا اِبرازنس
(برق جهیزیه عروس چشم همه را گرفته و هرچه میخواهد به او بدهید که برازنده اوست)
معمولا جهاز (پَشایی) عروس عشایری ساده و در حد مایحتاج و وسایل ضروری زندگی (حُورج، خورجین، موج و رختخواب بند و یک دست رختخواب)
ـ جهاز برین و بچینین سرِ چُل- بخونین دوالالی و هی گل ای گل
( جهیزیه عروس را زیر سیاه چادر بچینید-واشعار شادمانه و نغمههاي زیبا بخوانید)
اشاره به حجلهی عروس و چیدن جهیزیه او در چادر است. معمولا هنگام عروس در عشایر بختیاری چادری را موقتا در گوشهای بر پا میکردند و از آن به عنوان حجله عروس استفاده میشد و آن را با وسایل دستبافت مانند شردنگ و طرحهای اسفند و مهرههای زیبا که همه ضد چشم زخم بودند تزیین میکردند.
ـ دوانِ بگُون رخت نونن بِوَر کن- وریِ زی تری گئو دی مال خَور کن
(داماد را بگویید لباس نو بپوشد و زود بلند شو و همه را به عروسی فراخوان )
معمولا داماد چند روز قبل از عروسی به دعوت فامیل و وابستگان کمر میبندد و گاهی همان موقع هدیه عروسیاش را میدهند [در اصطلاح قومی عُوزی کلمه اوستایی به معنای کمک و یاری رساندن و عُوزِی گشتن مخارج عروسی را گرد آوری کردن]
ـ بزن میشکال تا که مردم جم آبون- دهل کو به کو گوش شیطون کر کن
(ای ساز زن تو در ساز بزن تا همه جمع شوند و آن قدر به دهل بکوب تا گوش شیطان را کر کنی) در بختیاری بر این باورند موسیقی باعث راندن اجنه و نیروهای خبیث و بد طینت میشود.
ـ بُِوازِین سه پا و بِگردِین به چُوپِی- دهل کو بِ کو چوب و سَرناز ترکی
(سه پا برقصید و چوب بازی کنید و با کوبش دهل هر دفعه ریتم ترکی برقصید)
رقص سه پا یا دستمال بازی همان رقص چرخشی معروف در بختیاریست که از راست به چپ اجرا میشود. با ضرب اول پای چپ را جلو برده و با ضرب دوم پای چپ را برداشته و عقب میگذارند و با ضربهای دیگر دوقدم تا سه قدم پای چپ را به عقب و جلو میکشانند و از دایره و وزن خارج نمیشوند، [ رقص کَمندونی نوعی از رقص و موسیقی ترکی که رقصیدن با این نوع موسیقی هنر است زیرا دارای ریتم تند و دست و پاها همزمان در حرکت هستند و آن چنان میرقصند که گویی یک رگشان هشیار نیست]
ـ بِگوین اِی گل اِی گل سِی بَخت سَفیدس- بریزین نمک پر چشم حسیدِس
(برای خوش بختی عروس گل ای گل بخوانید- و نمک به چشم حسودانش بریزید)
(بخت ؛بهره و نصیب و شانس؛ در معنی سوگند و روح(بخت بَئُوت)زبان بختیاری نزدیکی واژه گانی با زبان پهلوی دارد)نمک از عناصر چشم زخم ميباشد که هنگام ورود بر سر داماد و عروس ميریزند تا نظر گیر نشوند.
خواندن اشعار و نغمههاي شاد دوالالی وهاي گلی در عروسی ها که بیشتر جنبه ی شادمانه و رقابت دارد.و معمولا این اشعار توسط دختران جوان و فی البداهه خوانده میشود. وابستگان عروس در این اشعار از زیبایی عروس و خانواده و منزلت و هنرهای او تعریف میکنند و اسم بزرگان طایفه و تیره را میبرند و خانوادهی داماد هم اشعاری با همین مضامین میخوانندکه بیشتر جنبهی رقابت دارد. مسعود بختیاری کاست «بهیگ» را از لحاظ ساختار معنایی یک حرکت دورانی و چرخشی بنیان نهاده است. درست مثل رقص بختیاری سنت و آیین ها را دور میزند. مثلا بند گرد اجاق پدر گشتن در بند دوم و عوزی (اوزِی=هدیه عروسی) گرفتن که باید در بند اول باشد اما در بند دوم ذکر کرده که قصدش یادآوری آیین و سنتهاست و زمان خطی آن را از یاد برده است.
(۱) به علت ساختار اجتماعی اطلاق ایل به بختیاری نادرست و ناصواب است… ایل از لحاظ ساختاری در ردیف طایفه است، کلمهای ترکی، مغولی است که گاه به جای صفت هم بکار میرود. ایل به معنی طایفه، قبیله، عشیره، قوم، جماعت و در عرف عشایر به معنی اولاد و تبار هم به کار ميرود . ساختار سیاسی – اجتماعی بختیاری فراتر از ایل است. در این راستا بهتر است ازقوم یا اتحادیه قومی نام برده شود.زیرا ایل یک واحد سیاسی و- اجتماعی و به مجموعه چند طایفه گفته ميشدکه نیای مشترک نداشتند اما بین آنها روابط فامیلی و خویشاوندی حاکم بود.
(۲) Folklore که از دو واژه folkبه معنی مردم یا توده وloreدانش در ساختار شفاهی ادبیات غیر مکتوب که همه ی ابعاد سنتی – قومی را در برمی گیرد.
(۳) قصه عشق خدابس و عبده ممد للری در اشعار زیبای بختیاری از گذشته تا به حال به یادها مانده است.عبده ممد جوانی از ناحیه لَلَر که در تیراندازی و سوارکاری خبره بود، دل به خدابس ميدهد و لی خانواده خدابس پسر خان را انتخاب ميکنند، در شب عروسی خدابس طبق قراری که با عبده ممد گذاشته فرار ميکنند و هفت شبانه روز ميتازند تا به ناحیه شوشتر ميرسند. بعد از مدتی به برای گرفتن امان نامه به ناحیه اندیکا برمی گردند ولی تفنگ چی ها عبده ممد را زنجیر کرده و به زندان ميبرند.از شنیدن این واقعه خدابس خود را آب ميسپارد. زمانی که عبده ممد خبر مرگ خدابس را میشنود؛ بندها را میگسلد و فرار میکند. هنگامی که به نزدیک مال میرسد بعد از چند شبانه روز دهل زدن و سرنا کشیدن بر رودخانه بالاخره جسد خدابس را پس میدهد و اشعار این واقعه برای مردم پر از شعر و غزل قومی میشود:«چهارشنبه بیست و یکم خُم گُل بُردُم- ار دُوِس تُم اِمیره خُم جاس مُردُم».
کد مطلب: 20060