به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۴:۱۱
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۱۴ ساعت ۲۱:۰۷
کد مطلب : ۲۰۱۶۷

انگیزه نامعلوم برای قتل فروشنده دلار

گروه حوادث: سارق مسلح که در زمان مرخصی از زندان مرتکب قتل شده‌ بود ادعا کرد مقتول قصد داشت او را بکشد و چاره‌ای به‌جز دفاع از خودش نداشت.
انگیزه نامعلوم برای قتل فروشنده دلار
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری ‌استان تهران برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: «متهم که شاهرخ نام ‌دارد نهم اردیبهشت سال قبل در درگیری‌ای که در خانه خودش اتفاق افتاد، مردی به نام سیاوش را با شلیک گلوله به قتل رساند و سپس متواری شد. متهم زندانی بود اما بعد از گرفتن مرخصی دیگر به زندان بازنگشت و مرتکب قتل شد. با توجه به محتویات پرونده درخواست صدور حکم قانونی را دارم.

در ادامه اولیای‌دم مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. سپس متهم در جایگاه حاضر شد و گفت: 12سال قبل از ارگانی که در آن کار می‌کردم استعفا دادم و در آژانس مشغول به‌کار شدم. یک روز که مسافری را سوار ماشینم کرده‌ بودم به ایست‌‌بازرسی رسیدیم من خیلی جسورانه با مامور صحبت کردم، وقتی به مقصد رسیدیم زنی که سوار ماشین بود پیاده‌ شد و به سمت ماشین دیگری رفت. مردی که سوار آن ماشین بود پیاده‌ شد کرایه را حساب و خودش را سیاوش معرفی کرد و بعد شماره‌اش را به من داد و گفت شنیده‌ام خیلی جسور هستی هر وقت خواستی با من تماس بگیر. من با او کاری نداشتم تا اینکه به‌همراه دوستانم برای سرقت یک طلافروشی رفتیم و در باغ فیض یک طلافروشی را سرقت کردیم. بعد از آن یکی از دوستانم که با یک صراف مشکل داشت من را وادار کرد صراف را بدزدیم و در خانه من نگهداری‌اش کنیم. من کاملا به زور مجبور شدم این کار را بکنم وقتی بازداشت شدیم مرا به 16سال حبس محکوم کردند. هشت‌سال در زندان بودم. بعد از آن توانستم یک ماه مرخصی بگیرم و مدتی بیرون باشم. در مدتی که بیرون بودم با سیاوش تماس گرفتم و اینطور بود که رابطه ما باهم برقرار شد.

متهم ادامه داد: سیاوش از من خواست برایش دلار جابه‌جا کنم. او گفت می‌تواند کاری کند که مابقی حبس من به‌صورت مشروط بخشیده ‌شود. من هم قبول کردم. او بسته‌های دلار را به من می‌داد و زمانی که موقع جابه‌جایی می‌رسید نمی‌گفت باید کجا بروم. در این مدت من دلارهای زیادی برای او جابه‌جا کردم و هربار هم که می‌گفتم کی کارم را درست می‌کنی؟ می‌گفت کمی صبر کن همه‌چیز درست می‌شود. کار به جایی رسید که همسر، فرزند و پدرم را بازداشت و وثیقه‌ای را که برای گرفتن مرخصی گذاشته ‌بودم بازداشت کردند. البته مدتی بعد آنها آزاد شدند اما وثیقه آزاد نشد. هربار که از سیاوش سراغ کارم را می‌گرفتم به من می‌گفت باید صبر کنی و این کار زمان‌بر ‌است.

متهم ادامه ‌داد: روز حادثه سیاوش با من تماس گرفت و گفت باید همدیگر را ببینیم و گفت باید برایش دلار جابه‌جا کنم. من هم قبول کردم. سر ساعت او آمد و ماشینش را پارک کرد، با هم به خانه من رفتیم. یکدفعه متوجه ‌شدم او روی سرم اسلحه گذاشته ‌است. با هم درگیر شدیم، در لحظه‌ای دستش را پیچاندم و نوک سلاح به سمت او برگشت. ماشه دست من بود او از طرف صدا خفه‌کن سلاح را روی سینه‌اش گرفته‌ بود و می‌کشید در این کشمکش چندبار تیر شلیک شد، فکر می‌کنم دو گلوله شلیک شد اما به کسی برخورد نکرد آخرین تیر وقتی شلیک شد که او سر صداخفه‌کن را کشید و در این حرکت ماشه چکانده شد و گلوله به شکمش برخورد کرد.
متهم در پاسخ به این سوال که اگر قصدی در قتل نداشت چرا مقتول را به بیمارستان نرساند گفت: لباس‌هایم خونی‌ شده ‌بود.

آنها را عوض کردم در آن مدتی که در خانه بودم حال سیاوش خیلی بد نبود و حرف می‌زد. من فکر نمی‌کردم بمیرد ضمن اینکه وقتی در را باز کردم متوجه شدم همسایه‌ها جمع شده‌اند. بچه‌ها از پنجره مشاجره ما و سلاح را دیده‌ بودند من ساک سلاح را که متعلق به مقتول بود برداشتم و فرار کردم به خانه همسر دومم که او را صیغه کرده ‌بودم رفتم و چهارماه هم فراری بودم تا اینکه سرانجام بازداشت شدم. در این مدت هم به این فکر می‌کردم که چرا سیاوش می‌خواست من را بکشد اما به هیچ‌ نتیجه‌ای نرسیدم.  بعد از پایان گفته‌های متهم و وکیلش هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
مرجع : روزنامه شرق