بدین ترتیب مأموران وی را برای تحقیق و بازجویی دستگیر کردند و به اداره آگاهی بردند. محمدرضا در بازجوییها راز قتل مسعود را فاش کرد و گفت: من و مقتول دوست بودیم و رابطه خوبی هم داشتیم آن روز هم برای اینکه همدیگر را ببینیم به همراه دوستانم به خانهاش رفتیم، اما دوستانم بهنامهای فرشاد و جمال با دیدن سنگهای قیمتی در خانه مسعود و وضعیت زندگی او وسوسه شدند و تصمیم گرفتند او را بکشند. آنها میوه و آبمیوه خریده بودند و درون آن دارو ریختند و بعد هم مسعود را به قتل رساندند.بعد از اعترافات متهم، فرشاد و جمال نیز دستگیر شدند و فرشاد به قتل اعتراف کرد و گفت: من مقتول را از مدتها قبل میشناختم و با هم مراوده مالی داشتیم . روز حادثه به خانه مقتول رفتیم تا کمی خوشگذرانی کنیم و دور هم باشیم. در خانه بودیم که جمال یک سکه نشانم داد و مدعی شد این سکه ٥٠٠ میلیون تومان ارزش دارد و گفت اگر مسعود را بکشم، سکه را به من میدهد. او گفت ما میتوانیم با بهقتل رساندن وی سنگهای قیمتیای که در خانهاش بود را برداریم.جمال آبمیوه را تهیه کرد و در آن مقداری داروی خوابآور ریخت و به مسعود داد. وقتی بدحال شد من گردنش را گرفتم و فشار دادم تا به گوشهای ببرمش بعد هم دست و پایش را با پارچهای بستم و رویش یک پارچه کشیدم تا نبیند ما چه میکنیم بعد هم سنگهای قیمتی خانهاش را سرقت کردیم. متهم گفت: بعد از اینکه از خانه بیرون آمدیم جمال سکهای که قولش را داده بود به من داد، اما بعد متوجه شدم سکه نقره است و او دروغ گفته که سکه طلا به من میدهد. سپس از جمال که تبعه افغانستان بود بازجویی شد.
او همه اتهامات را رد کرد و گفت اصلاً نمیداند دو متهم ایرانی چه میگویند و گفتههای آنها را قبول ندارم. با پایان جلسات بازجویی کیفرخواست علیه هر 3 متهم صادر و پرونده با اتهام قتل عمدی برای فرشاد و معاونت در قتل عمدی برای جمال و محمدرضا به دادگاه فرستاده شد. در ادامه اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص و همچنین دیه بهلحاظ جراحاتی که قبل از مرگ به مقتول وارد شده بود، شدند. فرشاد متهم ردیفاول، که ٢٣ فقره سابقه کلاهبرداری و سرقت دارد پشت تریبون قرار گرفت و گفت: من اتهامات شربخمر، سرقت و کتکزدن مقتول را قبول دارم، اما قتل را قبول ندارم، چون زمانی که ما از خانه مقتول بیرون میآمدیم او زنده بود.
در ادامه 2 متهم دیگر در جایگاه حاضر شدند آنها هم اتهام خود را قبول نکردند و مدعیشدند که در قتل هیچ نقشی نداشتند. بدین ترتیب قضات پس از محاکمه، فرشاد را به قصاص، جمال را به خاطر معاونت در قتل به 15سال زندان و محمدرضا را به 10 سال زندان محکوم کردند. اما حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید نشد و سه متهم بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
سپس فرشاد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من به خواست محمدرضا داروی بیهوشی را داخل آب طالبی مسعود ریختم و وقتی او بیهوش شد او را کشتم. جمال نیز اتهامش را منکر شد و گفت: من دستی در قتل نداشتم و فرشاد و محمدرضا با هم نقشه قتل را کشیده بودند. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، فرشاد را به قصاص و محمدرضا و جمال را به زندان محکوم کردند.